سیلخیزی و تغییرات کاربری اراضی
فزونی و جاری شدن سیلابهای مخرب یکی از پیامدهای جدی بیابانزایی بشمار می روند. بر اساس آمار و ارقام منتشر شده تعداد دفعات وقوع سیل در ایران از ۱۷۹ مورد (دهه ۱۳۳۰) به ۲۰۵۳ مورد (دهه ۱۳۸۰) رسیده است که افزایشی بیشتر از 10 برابر را نشان می دهد.
بررسی مجموعه عوامل زیست محیطی که زمینه ساز این حوادث هستند نشانمیدهد که دخالت انسان در چرخه طبیعی آب از طریق تخریب پوشش گیاهی در عرصههای آبخیز،کاربری غیر اصولی اراضی، توسعه سطوح غیر قابل نفوذ و امثال آن احتمال سیلخیزی را در مناطق گوناگون افزایش داده است.
کاهش تغذیهی سفرههای آب شیرین زیرزمینی بدلیل کاهش نفوذپذیری اراضی بالادست حوضهها که به نوبه خود بر اثر تغییر کاربریها و تخریب پوشش گیاهی رخ داده است باعث گردیده هم آب بارشها کمتر صرف تغذیه منابع آب زیرزمینی شود و هم سبب بروز روانابهای پرحجم و سیلآسا شده که خاکها را ازجای خود جدا نموده و سبب زوال پوشش گیاهی میشود. تغذیه آبخوان دشت تهران هم که در طول تاریخ زمین شناسى، از طریق ریزشهاى جوى، جریان رودخانههاى دائمى و فصلى و در روی مخروط افکنهها و مسیلها، بسترهاى شن و ماسهاى، با نفوذپذیرى و ضریب ذخیره بالا، صورت می گرفته اکنون در معرض خطرات بالقوه طبیعی از جمله سیل قرار دارد. این منطقه شهری بر روی دشت سیلابی رودخانه هایی مانند دارآباد، کن، گلابدره ، حصارک ، فرحزاد ، درکه ، ولنجک و دربند واقع شده که هر کدام می توانند مولد سیلابهای مهیبی باشند. گسترش بی رویه پایتخت بر روی آبرفت های درشت دانه که بهترین محل برای نفوذ و تغذیه سفره آب زیرزمینی می باشد سبب شده است که مقادیر قابل توجهی از نزولات جوی و جریانات سطحی که قبلا در این مناطق نفوذ می کرد بصورت رواناب و سیلاب آنهم در سطح خیابانهای تهران جاری شده و مشکلاتی را برای شهروندان و حمل و نقل شهری بوجود آورد از این رو توسعه فیزیکی پایتخت که بنا به ملاحظات سیاسی و فرایندهای اتفاقی روی داده دو تاثیر آشکار و مشخص بر منابع آب داشته است یعنی علاوه بر کاهش میزان نفوذ باران، مقدار جریانات سطحی و سیلابها را نیز افزایش داده است.
از طرفی ساخت و سازهای بی رویه در حاشیه رودخانه ها نه تنها حریم رودخانه ها را آسیب پذیر کرده، که موجب تهدید شهر توسط سیلاب های احتمالی نیز گردیده است. اکنون با نگاهی به آبخیزهای بالادست شهرستان تهران که از مهمترین جلوههای کوهستانی بشمار می روند مشاهده می شود که تخریب عرصه های طبیعی و تغییر آنها به کاربریهایی مانند ویلاسازی، شهرک سازی و امثال آن سطوح غیر قابل نفوذی را برای نزولات آسمانی این ناحیه از تهران که مقدار آن تا 500 میلیمتر هم می رسد بوجود آورده است.
سطوح غیر قابل نفوذ به نوبه خود زمینه مناسبی برای بروز سیلاب را فراهم کرده که این سیلاب ها هم نهایتا در ارامگاه خود که پایاب حوضه تهران واقع در کویرهای شور و نمکی جنوب پایتخت است آغشته به نمک شده و سبب ساز توسعه کویر می شوند. با تابش شدید آفتاب و تبخیر 2500 میلیمتری دشت تهران، رطوبت موجود در سطح کویرهای نمکی از بین رفته و بادهای تابستانی این منطقه که غالبا از سمت جنوب شرق یعنی کویر نمک و دشت کویر (باد غالب دشت تهران در فصولی غیر از تابستان از غرب به شرق است) بسمت تهران می وزد موجبات وزش بادهای گرد و غباری آنهم از نوع نمکی را فراهم می کند. به این ترتیب بسیاری از شاخص های شناخته شده بیابانزایی هم اکنون در پایتخت و مناطق اطراف آن نمودی آشکار پیدا کرده اند که در غوغای مسایل سیاسی پایتخت کمتر به آن توجه می شود و متاسفانه مثل بسیاری از پدیده های زیانبار دیگر ، زمانی در صدد چاره جویی بر می آییم که یا کار از کار گذشته است و یا با صرف هزینه های گزافی امکان چارجویی میسر می شود ! البته اگر میسر شود!
نظرات بسته شده است.