سفالگری، کاشیکاری و سرامیک سازی
برای شناخت هنر سفال،کاشی و سرامیک1در دوران اسلامی و بررسی چند و چون این هنر سنّتی و علل شکوفایی آن از آغاز اسلام تاکنون،نگاهی به تاریخ پیدایش،رشد و تطوّر و ماندگاری این بخش از هنرهای سنّتی در دوران پیش از اسلام،ضروری مینماید. در بخش اوّل مقاله،بیشتر به بررسی هنر سفال،کاشی و سرامیک در جهان و ایران پیش از اسلام پرداخته شده است و در بخش دیگر مقاله که بعد از این منتشر خواهد شد،این هنر را در دوران اسلامی مورد بررسی و تحلیل قرار خواهیم داد و در پایان،مصالح،ابزار،ساختوساز، زیباشناسی و واژهنامهء این هنر سنّتی را تقدیم خوانندگان گرامی خواهیم نمود.
در بررسی جهانی سفال،کاشیو سرامیک تعمدا به کشورهایی پرداخته شده است که به نحوی از انحاء در هنر یاد شده کشورمان مؤثر بودهاند و از سویی انتخاب عنوان«سفال،کاشی و سرامیک»برای مقالهء حاضر،تلفیق و آمیزش واژههای سفال،کاشی و سرامیک از جانب صاحبنظران،پژوهندگان هنرهای ایرانی با هم بوده است،بهطوری که تفکیک هر یک از آنها به آسانی امکانپذیر نیست و از طرفی علاوه بر ارتباط لغوی این سه واژه،از نظر شکلپذیری ظاهری و ساختوساز این هنر نیز بنظر میرسد گزینش این عنوان برای مقاله،معقول و منطقی باشد.
در یک کارگاه سفال،کاشی و سرامیک، گل مایهء زندگی است و رنگ و نقش،دستاوردی برای حرمت به هنر.این حرمت را به پاس تلاش هنرمندان گمنام سفالگر و کاشیکاری داریم که در گوشه و کنار این سرزمین-بیهیچ توقّع-در شکوفایی و ماندن این هنر سنّتی سهم والایی دارند.این آفرینشگران ارجمند هنر،طرحها و نقشهای دلپذیرشان را بر روی سفال جان میبخشند،میسازند و با زندگی پیوند میدهند. بیتردید سفال،کاشی و سرامیک یکی از ماندگارترین میراث فرهنگی کشورمان است.
بشر وقتی موفّق به کشف راز سفت شدن خاک در اثر حرارت گردید،به ساختن اشیاء مختلف از سفال همّت گماشت.ظرف سفالی به خاطر این به وجود آمد که نیازمندیهای زندگی را برآورده سازد.در روزهای نخستین نه به عنوان یک اثر تزیینی بلکه به صورت یکی از بهترین وسایل رفع احتیاج از سفالسازی استفاده شد و بتدریج طبع هنر دوست و هنر پرور بشری با توجّه به پیشرفت دامنهء دانش و شناسایی موّاد اولیه گوناگون سرامیک،سطح خارجی ظروف و لوازم سفالی را تزیین نمود.نقشو نگار و لعاب و طرحهای بدیع،تنها برای زیباتر کردن یک وسیله زندگی بوده است و هرچند به هنگام ساخته شدن به قصد یک اثر هنری ساخته نشده بود،امّا سرانجام این نیاز ساده مبدّل به یک شییء تحسینبرانگیز هنری گردید و چنین شد که هنر از زندگی مایه گرفت و در آن ریشه تنومند بست.
سفالگری در جهان
این را باور داریم که در همهء جهان،انسان ابتدایی،ظروف خود را از گل میساخته است، ازاینرو،در بیشتر جاها،سفالگری کهنترین و رایجترین هنرها بوده است ولی دربارهء تاریخ پیدایش این هنر سنّتی اتفاقنظر نیست و حدود 7 تا 10 هزار سال پیش از این را زمان آغاز ساخت اشیاء سفالی ذکر کردهاند.
«جی گلاک» میگوید:
«صنعت سفالگری را گویا نخست بار در حدود ده هزار سال پیش زنان اختراع کردند، از صنایعی که با افزودن مواد گوناگون به یکدیگر پدید میآید و جنبهء سازنده دارد. سفالگری،پس از سبدبافی،کهنترین است زیرا قدیمیترین سفالینهای که تاکنون شناخته شده است روی آن را از گل پوشانده و پختهاند و شاید به تصادف،بیش از اندازه نزدیک کوره گذاشتهاند.بسیاری از انواع کوزهها و سفالینههای روزگاران نوسنگی و مس،نیها یا ترکههایی در خود دارند که احتمالا بجای ریسمان بکار میرفته و نشانهء آن است که سفالگری اصلا از فن سبدبافی پدید آمده است.»
«موریس دوما» معتقد است که:
«سفالگری در زمانهای بسیار دور ایجاد شده است.تاکنون مدرکی بدست نیامده است که تعیین کند برای نخستین بار کی و کجا خاک رس را به قالب ریختند و آن را پختند. معذلک در پرتو اطلاعات کنونی به نظر میرسد که پیدایش سفالگری،قدیمیتر از 7000 سال قبل از میلاد نبوده است.در برّ قدیم امکان دارد که این صنعت در دوره نخست کشاورزی در خاور نزدیک آغاز گردیده باشد.»
«دوما»نتیجه گیری میکند:
«اختراعات طی یک سلسله از اتفاقات پدید میآیند و تاریخ دقیق و پیدایش آنها را هرگز نمیتوان یافت،زیرا هربار در یک محیط صنعتی مستّعد تحقّق مییابند.بنابراین بهتر است درپی یافتن محیطهای مساعد اختراع باشیم تا اینکه بدون در دست داشتن هیچگونه مدرکی صرفا بر پایهء تخیّل،تاریخی برای آنها قائل شویم.سفالگری هنگامی آغاز شد که میتوانست بوجود آید؛یعنی در دورهء نخست کشاورزی یا کشاورزی اوّلیه که اقامت کموبیش وجود داشت از گل، ظرفهایی میساختند و غلات را انبار میکردند.چنین محیطی در هزارههای هفتم تا پنجم در خاور نزدیک وجود داشت و در برّ جدید در دورهای کمی اخیرتر در منطقهء بین کالیفرنیا تا پرونیز شرایط بسیار مشابهی وجود داشته است.»
در یک بررسی کلّی میتوان گفت:هرگاه عصر«پارینه سنگی اخیر»را که مشخصهء عمدهء آن،پدیداری هنر است پشت سر بگذاریم و به حدود پانزده هزار سال پیش که عصر «میانه سنگی»است و فصل تصویرنگاری تلقی میشود،رها سازیم،در عصر نو سنگی که حدود هفت هزار سال پیش از میلاد آغاز گردید،ردّ پایی از هنر سنّتی سفالگری را خواهیم یافت.در این عصر دگرگونیهای اساسی در جهات زندگی و فرهنگ مردم و اندوختههای دانش بشری روی داد که از آن جمله پیدایش هنر نسّاجی و اختراع ظروف سفالین بود.ظروف سفالین در این عصر سودمندیهای گوناگونی داشت و گام بزرگی بود که این عصر را از روزگاران پیشین ممتاز جلوهگر سازد.انسانهای این دوره،ظروف سفالینی میساختند که به علّت عدم آشنایی آنان با پخت و درجهء سفت شدن گل زود شکن و بیدوام بودند؛امّا عملا برای ساکنین روستاها پیشرفت محسوب میشد.از این سفالینهها شبانان و کوچنشینان به علّت زودشکنی و کم دوامی بهرهای نمیبردند و تمایلی به ساخت آنها نشان نمیدادند.بهر حال آنچه که از آن دوره باقیمانده است مدارک و اسناد ارزندهای از تمدّن و فرهنگ جوامع بشری بشمار میآین.
«پییر روسو» پیدایش سفالگری یا کوزهگری را مربوط به عهد حجر جدید که درواقع 1900 قبل از میلاد است مرتبط میداند.در صد قرن یا ده هزار سال عهد مزبور ترقّی فنی چشمگیری حاصل شد. صیقل دادن سنگ،زراعت،گلهداری، کوزهگری و ساخت انواع ظروف و فن خانهسازی چیزهایی بود که در این عهد بوجود آمد.
«هربرت رید» تحلیلی دلپذیر از سفالگری اوّلیه دارد:
«سفالگری سادهترین و در عین حال دشوارترین هنرهاست.سادهترین،از آن جهت که بدویترین هنرهاست و دشوارترین از آن جهت که انتزاعیترین هنرهاست.از لحاظ تاریخی،سفالگری در شمار قدیمیترین هنرها قرار دارد.نخستین ظرفها را انسان از گل خامی میساخت که از زمین در میآورد و آن را برابر خورشید و جریان باد خشک میکرد.حتی در آن زمان هم،پیش از آنکه انسان صاحب خطّ و سواد شده باشد،پیش از آنکه ادبیات و دیانتی داشته باشد،این هنر را داشته است،و ظرفهایی که در آن زمان ساخته شدهاند،هنوز هم با قوّت بیان خود،ما را تحتتأثیر قرار میدهند.وقتی که آتش کشف شد و انسان آموخت که ظرفهای خود را سخت و بادوام بسازد،و وقتی چرخ اختراع شد و سفالگر توانست وزن(ریتم)و حرکت فرارونده را به تصوّری که از صورت داشت علاوه کند،آن وقت همهء ضروریات سفالگری که انتزاعیترین هنرهاست فراهم شد.این هنر از آغاز سادهء خود یک تکامل طولانی را طی کرد تا آنکه در قرن پنجم پیش از میلاد به صورت هنر نمونهء حساسترین و متفکّرترین قومی که جهان بخود دیده است،درآمد…»
پس از بررسی ریشههای پیدایش هنر سفالگری،شناخت کانونهای نشو و نمای این هنر لازم مینماید:«جی گلاک»درّه مکزیک، مناطق سرخپوستان آمریکای شمالی،شمال تایلند،بخشهایی از آفریقای شرقی و در ایران بلوچستان،کردستان و گیلان و سرانجام ژاپن را مناطق اصلی ظهور سفالگری میداند.
«استاد غلام حسین مصاحب»علاوه بر آسیا، اروپا و آمریکا،به اسناد تاریخی و ادبی تمدّن آشور به صورت لوحههای سفالینی که از خرابههای نینوا بدست آمده اشاره دارد و از میان سفالینههای قدیمی ظروف فنیقی،رودسی و اتروسک را نام برده است.بدون تردید روم،چین و مصر نیز در گسترش هنر سفالگری مؤثّر بودهاند.
…مصریان در دورهء امپراتوری باستانی از ظروف سفالین در مقیاس وسیعی استفاده میکردند،آثار باقیمانده از سفالهای شکسته در اماکن تاریخی مصر،نشانگر و مبیّن این ادّعاست.باوجود اینکه موّاد خام این هنر سنّتی در مصر وجود داشته،معذلک مرغوبیت آثار برجای مانده به پای آثار یونانی نمیرسد. سفالهای معمولی مصر قدیم،زرد،قرمز و تیره و با مقداری ناخالصیها مخلوط است.این سفالینهها خوب پخته نشده و بندرت لعاب داده شده است.
در یونان باستان،فن سفالسازی به منتهای درجهء کمال خود رسید و از حیث نقش،خمیر مایه و لعاب به حدّ ممتاز نایل آمد،ولی بهطور کلّی این امر تداول چندانی نیافت و ساختوساز ظروف منقّش در آن سرزمین تا قرن اوّل قبل از میلاد بیشتر ادامه پیدا نکرد،زیرا جزیرهء کرت و سواحل دریای مدیترانه در ضمن دادوستدهایی که با بینالنّهرین بهویژه با ایران داشتند به خرید سفالینههای ساخت ایران که از راه آسیای صغیر به دست میآمده است تمایل بیشتر نشان دادند، چندان که اندیشه و هنر غنی سرزمین کهنسال ایران را میتوان بر روی کوزههایی که به سبک هندسی در آتن تهیّه میشده،باز شناخت.
طرز ساخت کوزهها و گلدانهای یونانی تفاوت چندانی با دورههای بعد نداشت،الاّ این که تصاویری از سبکهای ایرانی را در آنها میتوان مشاهده کرد.تصاویری در دست است که شاگرد کوزهگر به ساخت ظروف مورد نیاز مجسمه قوچ سفالی قرمز اشتغال دارد.
قرن پنجم و چهارم پیش از میلاد مصادف با درخشانترین دوران تمدّن یونان در زمان زمامداری پریکلیس بود.در این عهد،اجرای سبکهای مختلف با نقوش قرمز رنگ آغاز شد و پردههای نقاشی بر روی سفالینهها نمودار گردید.از نیمهء قرن پنجم پیش از میلاد مسیح توجه خاصی نسبت به بیان حالات درونی اشخاص و نمایش آداب و رسوم معطوف شد.
«دوما»مینویسد:
«در آغاز سدهء سوم پیش از میلاد بود که چرخهای پایی رواج یافت.در شکل کوره نیز تحوّل جزیی ایجاد شد.تابلوهای متعدد کورنیتی و آثاری که در اثر حفریات در ناحیهء آگورا در آتن(سدههای هفتم و هشتم)و در ناحیهء مگارا هیبلائه در سیسیل(سده ششم)بدست آمد،این ادّعا را تأیید میکنند. اینها کورههای استوانهای دو طبقهای بودند که در طبقهء بالا که سقف گنبدی داشت، گل را میپختند و طبقهء پایین که اجاق کوره بود از یک طرف دهانهء پیشآمدهای داشت و سقفی ضربی آن را از طبقهء بالا جدا میساخت.گاهی یک میل مرکزی،سقف وسط را نگاه میداشت.این کوره دارای هیچ بادگیری نبود و قطر آن بین 1 تا 5/1 متر بود و تنها در شروع سدهء پنجم پیش از میلاد بود که کورههای بسیار بلند(5/4 متری محلهء کرامیکوس آتن)،که گاهی مستطیل بودند، رواج یافتند.در دورهء هلنیستی شاهد پیدایش کورههای تکامل یافتهای هستیم که دارای لولههایی برای ورود هوای گرم به کوره میباشند که طلیعه مدلهای کورهء رومی هستند.از این نوع کورههای متعلق بهدورهء پونیک(260-146)در کارتاژ کشف شدهاند.»
خلاصه اینکه در زمان اوج اعتبار کارگاههای سفالسازی یونان،ظروف زینتی در ایران از سیم و زر و یا سنگ مرمر ساخته میشد و توجهی به پیشرفت این هنر نمیشد.دوران درخشش واقعی ظروف سفالین ایران قریب یکهزار سال بعد از این دوران طلایی یونان آغاز آبخوری سفالی خاکستری مایل به سیاه-دورهء اشکانی-مشگینشهر.«موزهء ملی ایران».
شد و پیشرفتهای ارزشمندی نصیب سفالگران و کاشیکاران ایران گردید.تکمیل فن سفالسازی ایران به قدری با پیشرفت توأم بود که بعدها نیز سفالگران یونانی به گردپای صنعتگران هنرمند ایرانی نرسیدند.
ارزش هنری صنایع سفالین یونان تا حدّی مدیون لعاب سیاه و برّاق آنهاست که به غلط (لعاب آتیک)نامیده میشود.این لعاب دستاورد تکنیکی اعجابآور بوده و در سدههای پنجم و چهارم قبل از میلاد به اوج خود رسیده است. قالبگیری و تکثیر سفالینهها که دو روش مهمّ در سفالگری است از همین زمان آغاز شد وقرنها دوام داشت.
* در روم،یک قرن قبل از میلاد تا چهار قرن بعد از میلاد سفالگری رونق داشت.تکامل تمدن روم،کمک چندانی به رشد سفالگری نکرد.سفالهایی که از روم بدست آمده،فاقد ارزش هنری است و بیشتر به مصرف روزمره میرسیده است.بررسی انواع چرخهای کوزهگری،قالبهای برجسته،مهرها،تراشها، نقاشیها و اندود سفالها،نشانی از پیشرفت هنر سفالگری طی قرنهای یاد شده ندارد.در روم ظروف معمولی سفال با قالبهایی ساخته میشد که از داخل تراش میخورد و سپس منقّش میشد.کارگاههای ارتسو نمونهای از سفالسازان اوایل سدهء نخست میلادی بودند که چیزی به هنر سفالسازی نیفزودند.آسان پسندی، ساده پنداری،تکرار طرحها و نقوش لطمات بسیاری به سفالگری روم وارد ساخت و حتّی ساخت لعاب قرمز نیمه شفاف و تلاش صنعتگران معدود گراوفسنک لزو در جهت اعتلای این هنر سنّتی کاری از پیش نبرد.هنر سفالسازی روم تقلیدی از سفالگری عهد پیشین یونان بود.
در سدهء پنجم میلادی سفالینهای خاکستری و قرمز که«ویزیگوتی» نام داشت و دنبالهء سفالسازی تمدن گل بود رونق یافت و حرکتی در سفالسازی روم پدید آورد.
کورههای دو طبقه سفالپزی روم دارای سه قسمت بود:طبقهء زیرین اختصاص به اجاق کوره داشت و آتشدانی در جنب آن واقع شده بود. تیغهای این طبقه را به دو بخش مجزا تقسیم میکرد،اتاق پخت روی آتشدان ساخته میشد. در سقف اتاق پخت نیز دریچهای بود که وظیفه مکش هوای کوره را عهدهدار بود.در نزدیکی شهر کاذیت نمونهء سالمی از این کوره باقیمانده است.گفته شده است در هر کوره بهطور متوسط 000,30 قطعه سفالی در هر نوبت پخته میشد.
سفالگری و چینیسازی یکی از هنرهای زیبای کشور باستانی چین بشمار میآید. سفالگران چینی با ظرافت بینظیری لوازم غذاخوری و چاینوشی را از سفال میساختند.
«مرتضی راوندی»مینویسد:
«سفالگران چینی پس از آنکه گل پخته را به اشکال مختلف در آوردند با پارهای موّاد معدنی میآمیختند و در معرض آتش قرار میدادند تا ذوب شود و به چینی شفافی تبدیل گردد.عدهای از محقّقین،قدمت سفالگری چین را به عصر سنگ یعنی سه هزار سال قبل از میلاد میرسانند.»
چینیها،در سفالگری کشورهای مختلف آسیایی تأثیرات فراوانی گذاردهاند.از جمله کشورهایی که از این تأثیرگذاری برکنار نماندهاند میتوان کشورهای ژاپن و کره را نام برد.از زمان پادشاهی سلسلهء«هان»(206 قبل از میلاد تا 220 میلادی)این تأثیر و الهامپذیری ادامه داشته است.در میان کشورهای سنتی چین،تأثیر سفالگری بیش از سایر هنرها بوده است.
از پیدایش دوران نوسنگی سفالگران چینی، سفالینههای رنگینی با نام«تسای تائو» میساختند که در نوع خود از سایر مراکز خاور دور و آسیای جنوبی و اروپا پیشرفتهتر بود.بعدها آثار سفالی سیاه رنگی که ضخامت آنها از پوست تخممرغ نازکتر و جلا و درخشش خاصی داشتند توسط صنعتگران چینی ساخته شد. استادان و سفالگران چینی در قالبگیری و پخت این سفالها کوشیدند با کائولن رنگ سبزی معروف به«سلادن»را تولید نمایند و پیکرهای حیوانات و مجسمههای خود تزیین نمایند. نمونهای از مجسمهها و پیکرههای سفالین ایرانی همین دوره در اکناف و اطراف آسیای دور و در خاک ایران یافت شده است.
در دوران سلطنت«هان»سفالهای بیلعاب فقط با نقش قالبگیری شده و به تقلید از ایران، لعابزنی آثار سفالی،با رنگهای سبز و قهوهای متداول گردیده است.البتّه در این موردنظر قطعی نمیتوان ابزار داشت،زیرا امکان دارد لعابزنی را از اقوام سلوکیه یاد گرفته باشند.
بیتردید وجود جادهء ابریشم در انتقال فوت و فن سفالگری ایران به چین و بالعکس بیتأثیر نبوده است.استاد«مهدی بهرامی»معتقد است:
«…در ایران مدتها پیش از قرن سوم حتی از زمان کاسیتها حدود 1250 قبل از میلاد استعمال لعاب روی ظروف سفالین معمول بوده و پیکرهای سفالین شوش را با لعاب شفاف ضخیم سفید رنگ آرایش میدادهاند.پس احتمال قوی میرود که ساخت لعاب از طرف ایران به کشور چین سرایت کرده باشد.»
موریس دوما نظریهء دیگری ابراز میکند و چنین به نظر میرسد وضع لعابسازی در چین قدیم پیشرفتهتر بوده است؛لعابی که به کار میرفت از سیلیس بود که با مادهای دیرگداز ترکیب میشده و مادهای شفاف بدست میداده است.این لعاب در اثر حرارت جزو شییء نمیشد و با لعابی که از فلد سپات بسیار نرم ساخته میشد،تفاوت آشکاری داشت.این امر،یک اکتشاف بزرگ در امر سفالگری جهان محسوب میشود.سفالگران چینی دارای کورههای پخت سفال با دمای 1300 درجهء سانتیگراد بودند که این دما از دمای کورههای اروپائی که بین 900-800 درجهء سانتیگراد حرارت داشتند،بیشتر بوده است.در دوران سلسلههای ششگانهء چینی،سفالهایی با لعاب سبز سنگ یشم(ژاد)تهیّه و بر جای مانده است.
در دوران(تانگ)سفالگری،به سوی چینیسازی گرایش ساخت و کارخانههایی در شهر کینگ تهچن جهت تولید چینی احداث شد.در دوران(سونگ)سفالگری و چینیسازی در کشور چین از تنوع بیشتر برخوردار شد. سفالگران چینی بعد از لعاب دادن ظرف،بر روی لعاب نقاشی میکردند و دوباره به کوره میفرستادند.شاید هنر میناسازی امروز از همان زمان آغاز شده باشد.این شیوه بعد از اسلام در ایران و اروپا رایج گردیده است.
در دوران(مینگها)سرامیکسازی به سوی میناکاری روی سفال کشیده شد و تجارب ارزشمندی از نحوهء لعابسازی،ساخت کورههای فرعی سفالهای دو پخته بدست آمد.امپراتور هونگوو دستور داد مصالح ساختمانی«برج چینی»معروف در نانکن را که 19 متر ارتفاع داشت با آجرهای لعابی بسازند که این امر خود یکی از عوامل ترقی و گسترش سفالگری در دوران(مینگ)بوده است.سفالهای این دوره را به رنگهای سبز،قرمز،شنگرفی، قهوهای،زرد و آبی تیره میتوان در موزههای چین و سراسر جهان مشاهده کرد.گوناگونی رنگهای لعاب،بستگی به درصد ترکیبی اکسیدهای آهن و مس داشته است.
رنگ اخرائی از خاکی رنگین،آبی از آهکی لاجوردی،سبز زمرّدین از پروتوکسید مس،رنگ شنگرفی از سولفور جیوه و رنگ سرخ از اکسید سرب تهیه میشد و از سفید آب شیخ و یا صدف آهکی برای سفید کردن سود میبردند.
مناسبات ایران با چین در زمینهء داد و ستدهای مربوط به سفال و چینی متجاوز از هیجده قرن به طول انجامیده،البته ایران در چینیسازی هرگز به پای کشور چین نرسیده است.
سفالگری در قارّهء آمریکا بعد از مرحلهء کشاورزی یعنی مرحلهء اولیه یا باستانی (3000-1500 قبل از میلاد)همزمان با آموزش فن باغداری،سبدبافی و بافندگی آغاز شده است.آمریکائیان از مراحل مختلف پیشرفتهای جهان عقب مانده بودند و ناچار بودند برای بقای قمقمهء سفالی با لعاب خاکستری-دوره اشکانی-شوش.«موزهء ملی ایران».
جامعه خود راهحلّهایی را بیابند.سه تمدن بزرگ از تک،اینکا،مایا جریانهای پیشرفته و متمدّنی بودند که بعدها تمدّن و پیشرفتهای صنعتی جهان را بارور ساختند.به علّت دور افتادگی قارّهء امریکا،سفالگری در این سرزمین از نفوذهای مختلف بر کنار ماند و به زندگی خود همواره به تنهایی قرنها ادامه داد.
سفالگری چون معماری،بافندگی،فلزگری و کشاورزی در هر ناحیهای بهطور جداگانه اختراع و رایج شد.اختراع هنر سفالگری در مکزیک بهحدود 2200 قبل از میلاد میرسد. گسترش آن در آمریکای مرکزی سریع بود و در (آند)مرکزی نیز وضع،کموبیش بهمین منوال بود.در سال 1200 قبل از میلاد سفالگری در ساحل شمالی پرو که منطقه شاوین نامیده میشد،بوجود آمد.بعدها در جنوب غربی و جنوب شرقی نیز ساختوساز سفالگری رایج شد و شکلهای ورزیدن گل،یافت گل،قالبگیری، تزئین،پخت،ساخت کوره و ابزار و مصالح کار و…پیشرفت محسوسی نمود.
* پیش از ورود به بررسی سفالگری در ایران، لازم است دربارهء سفالگری بیزانس نیز صحبتی به میان آید.از سدهء ششم میلادی شیشههای کوچک دارو،عطردانها،حبابهای چراغهای روغنی،شیشههای جام ظروف سرامیکی شامل جام،فنجان،بشقاب و کوزه بدست آمده که اینک در شهر راونا واقع در مرکز ایالت راونای ایتالیا نگهداری میشود.این آثار باقیمانده تمدّن بیزانس را نشان میدهند.مردم این سرزمین سفالگری را میدانستند و حتّی از قرن دوازدهم میلادی ظروفی سرامیکی را با گل سرخ و سفید میساختند و لعاب میزدند.در همین دوران ساخت ظروف معروف به اسگر افیتو که نقشاندازی و برداشت رویهء گل به شکل دلخواه پیش از لعابزنی عملی میشد،رایج گردیده است.
همزمان با تمدّن بیزانس،اسلام نیز به فن سفالگری و کاشیسازی جان دوبارهای بخشید که در مبحث بعدی بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
سفالگری و کاشیکاری در ایران
سفالگری در ایران از مهمترین شعب هنرهای سنّتی ایران بوده که از بدو آغاز تمدّن تا به امروز ادامه پیدا کرده است و در طی این زمان بس دراز،تغییرات گوناگونی بخود دیده و چون طی تاریخ شریک و دوست روزهای شادی و بدبختی،خوشی و تنگدستگی مردم این سرزمین بوده،لذا این هنر سنتی را چون آئینهای مییابیم که اندیشه و تخیّلات و خاطرات ایّام مختلف را با نقش و نگارها،رنگ و لعابها همواره منعکس کرده است.هنری که میتواند با زندگی مردم یک سرزمین الفت دیرینهای ایجاد نماید،برای همیشه پایدار خواهد ماند.
در کاوشهای باستانی،ضمن خاکبرداریهائی که انجام میشود، باستانشناسان به اشیائی که با زندگی مردم الفت دارد،یعنی قطعات ظروف سفالین برمیخورند.لذا برای بررسی تاریخ تمدّن کشورمان،یافتههای سفالی از دل خاک،به عنوان سند و مدرک معتبر تاریخی،همیشه مورد توجّه بوده است.در یک نگاه گذرا به تاریخ میبینیم سفالگری ایران ارزش و منزلتی بینظیر در سراسر جهان دارد و از لحاظ پیشرفت،ابتکار و تزئینات فقط با دو کشور یونان و چین قابل مقایسه است.
سفالگری ایران در دورانهای کهن
سفالگری از مهمترین و قدیمیترین دست ساختههای بشری است.آثار سفالی برخلاف آثار یافته شده،فلزگری،چوبین و…در زیر خاک فاسد نمیشود،و به علّت همین حالت استثنایی،به اطّلاعات گویائی دربارهء آن میتوان پی برد.در اثر کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی این امر مسلّم شده است که در گذشتههای بسیار دور چهار منطقه سفالگری در ایران وجود داشته است.آقای محمد یوسف کیانی مینویسد:
«این مناطق عبارتند از:
1-منطقهء غرب کوههای زاگرس نزدیک کرمانشاهان47
2-کرانههای جنوبی دریای خزر
3-شمال غرب آذربایجان
4-جنوب شرق ایران
کاوشهای جدید در حاشیهء کویر و نواحی مرکزی ایران نیز نشان داد که در این ناحیه نیز مراکز ساخت سفال وجود داشته که قدمت برخی از آثار آن به هزارهء هشتم قبل از میلاد میرسد.»
دربارهء آغاز هنر سفالگری در ایران نیز اقوال گوناگونی ارائه شده و هرکسی با توجه به بضاعت مطالعات خود نقل قولهای مختلفی را ارائه داده است.این قدمت از هزارهء هشتم تا هزارهء پنجم قبل از میلاد-بدون هیچگونه اتّفاق نظر-پیشبینی گردیده ولی به نظر میرسد که قول آقای کیانی مستندتر و قابل قبولتر باشد چرا که این محقّق،اشیاء سفالی بدست آمده از «گنج درّه»واقع در منطقه غرب باختران و سفالهای غاری در جنوب مازندران در حوالی بهشهر را که بترتیب در سالهای 1343 و 1349 از دل خاک بیرون آمده است،تشریح کرده است.
به غیر از کاوشهای ده کیلومتری غرب هرسین که به سرپرستی فیلیپ اسمیت استاد دانشگاه اونتاریوی کانادا در منطقه گنج درّه بعمل آمده و نیز کشفیات کارلتون کون50در غار کمربندی جنوب مازندران انجام گرفته در مرحله دوّم سفالگری ایران از چشمه علی تهران،زاغهای در دشت قزوین و تپه سیلک کاشان سفالینههای تاریخی بدست آمده است(هزارهء هفتم و هشتم قبل از میلاد).
از دورهء بعد از آن و پیش از استفاده از چرخ سفالگری نیز سفالینههای با نقوش حیوانات، نقوش سمبلیک،نقوش گیاهان و نقوش هندسی کشف شده است و در هزارهء چهارم قبل از میلاد، سفالگری ایران با اختراع چرخ سفالگری روبرو شده است.چرخ در نظم و شکل بخشیدن به ظروف سفالی تحوّل عظیمی را ایجاد کرد و ساخت آنها تنوّع و تزیین بیشتری یافت.تپهای از دشت قزوین،حصار دامغان،سیلک کاشان، حوزههایی از سفالگری و میراث فرهنگی باستان را ارائه دادهاند.در حواشی شمالی،مرکزی و غربی کویر نیز سفالینههایی مربوط به هزارهء چهارم قبل از میلاد یافت شده که تاریخ مستندی از ارتباطات اجتماعی و اقتصادی سرزمینمان را بازمیگویند.
از هزارهء دوّم نیز سبوها،کوزهها،ظروف، ظرف سفالی رنگی-تپه حصار دامغان-ما قبل تاریخ.
مجسمه با رنگهای قرمز،خاکستری،نخودی، آجری،سیاه کمرنگ با نقوش حیوانات، هندسی،کشف شده است.در منطقهء گیلان (مارلیک،کلور زواملش)دو نوع سفالینه که دستهای از آنها برای زندگی روزمره و دستهای دیگر با مردگان دفن میشده،برجای مانده است.گروه دوّم سفالینههای این دوره مجسمههای شبیه انسان و حیوانات بوده که کمابیش ساخت آنها تا هزارهء اول قبل از میلاد ادامه داشته است.
به غیر از گیلان،روستای کلپورگان واقع در 35 کیلومتر جنوب سراوان در استان سیستان و بلوچستان از مناطقی است که اخیرا به بررسی سفالینههای این منطقه اقدام شده است.عمر سفالگری کلپورگان به سه هزار سال قبل از میلاد میرسد و شاید از مناطق عمدهء کشور باشد که با همان شیوههای سنّتی قدیمی نقشپردازی و ساخت سفالینهها،اینک در آنجا انجام میشود.
در این ناحیه مردان روستا،گل را با الاغ از معدن میآورند و ورز میدهند و با سوختهای معمولی،سفالینهها را میپزند و در بازارهای هفتگی انواع کاسههای ساده،کوزههای خوشرنگ و قدحهای آب و ظروف تنقّلات خود را عرضه میکنند.سفالگران گیلان و سیستان و بلوچستان،همدان بخصوص لالجین،شهرضا و…عقیدهء پژوهندگان سفالگری ما قبل تاریخ ایران را با سفالگری امروز ایران پیوند میدهند.
سفالگری در دوران مادها
از سفالگری دوران مادها اطلاعات کافی در دست نداریم.دیا کونوف برای تاریخ دولت ماد دو دورهء متفاوت قایل است:یکی قبل از پادشاهی بزرگ ماد و دیگری بعد از آن.او در قسمت تشریح پیشهها ضمن تعریف از هنرهایی بر مفرغ و آهن،از سنگتراشی و صنعت سفالینهسازی نام میبرد و از سفالین منقّش قبر Bتپه سیلک یاد میکند.
بهرحال به عقیدهء دیا کونوف در هزارهء دوم پیش از میلاد پیشرفتهای مهمی در تولیدات و زندگی اجتماعی مردم سرزمین ماد و نواحی مجاور آن یعنی قفقاز و ایران صورت گرفته بود و…چرخ کوزهگری در همهجا به کار افتاده بود و در شکل ظروف و تزئینات آن و در دیگر مظاهر فرهنگ مادی تغییرات نسبتا مهمّی روی داده بود.
م.ی«کیانی»مینویسد:
«کاوشهای اخیر باستانشناسی در مناطق باستانی مهمّ مانند نوشیجان نزدیک ملایر، بیستون و گیلان نمونههای مختلفی از ظروف سفالین این دوره بدست داده است.همچنین کاوشهای اخیر مرکز باستانشناسی در محوطه زیدیه کردستان نشان داده است که سفالگران این منطقه از کشور،در زمان مادها در توسعه و رواج لعاب برای پوشش ظروف سفالین پیشگام بودهاند:اگرچه استعمال لعاب در پوشش آجر در معبد چغازنبیل در قرن 13 قبل از میلاد به کار برده شده است.».
سفالگری در عهد هخامنشیان
در قرن ششم پیش از میلاد مسیح پارسها روی کارآمدند.هخامنشیان دگرگونی فراوانی در هنر سفالگری پدید آوردند،از جمله ساخت ظروف ساغرین(ریتون)و ظروفی با اشکال گوناگون از همین دوران رایج شد.شباهتهای ناگزیری بین نقشهای آثار قلمزنی هخامنشی و سفالگری بر جای مانده،استفاده از خطوط که روی سفال میکندند(خطوط منقور)در بخشی از ظروف سفالین عهد هخامنشیان به چشم میخورد. استفاده از لعاب برای پوشش و تزیین کاخها و دیوارههای عمارات شاهی و آجرهائی با نقش حیوانات و انسان از همین دوران متداول شده است.در پژوهشها و حفاریهای شوش،به نمونههای دلپذیری از آجرهای لعابدار و منقوش هخامنشی برخورد میکنیم.
علی رضا حکمت دربارهء آموزش سفالگری در عهد هخامنشی مینویسد:
«در زمان هخامنشیان صنعت سفالسازی سیر تکاملی خود را ادامه داد و آموزشهای حرفهای مربوط به آن بیش از پیش رواج یافت.در این زمان ایران از لحاظ دانش و فرهنگ در اوج اعتلا به سر میبرد. سفالسازان نیز برای عقب نماندن از این قافلهء تمدّن مجبور بودند خود را به سلاح دانش حرفهای مجهز سازند.روی همین اصل در این صنعت گرایشی به ساختن اشیاء سفالی و تجمّلی پیدا شد که گویای مهارت تعلیمات پیشرفتهء آن دوره بوده است.تحوّل دیگری که باعث غنیتر شدن دانش سفالسازی گردید،استعمال لعاب روی آجرها و کاشیها میباشد.چنین تحوّلی حرفهء سفالسازی را به مراتب پیچیدهتر کرد؛چه اصول تهیّه لعاب و استعمال آن بر روی سفال نوآوری مفید ولی پر زحمتی بود و تنها کسی به خوبی از عهدهء آن بر میآمد که دورهء آموزشی عملی آنرا گذرانده باشد.یکی از عواملی که بتدریج باعث رکود صنعت سفالسازی شد و به عنوان رقیبی در صحنهء حیات اقتصادی آن ظهور کرد،صنعت فلزکاری بود.با مطالعه در سیر تاریخ تمدّن جوامع میبینیم که از زمان پیدایش فلز،به مرور به انواع اشیاء فلزی افزوده شده و از تعداد اشیاء سفالی کاسته شده است.»
گیرشمن بهر حال از واقعیت تلخی پیرامون سفالگری و عدم پیشرفت آن سخن میگوید: «هنر هخامنشی مقیّد و محبوس دربار بود و نمیتوانست از آزادی تعبیر برخوردار باشد، بنابراین هرگاه به اثر برجستهای از سفال و آجرهای لعابدار در عهد هخامنشیان برخورد میکنیم دربار و کاخهای شاهی میباشد.در تالار پذیرائی شوش که سقف آن را با تیرهایی از چوب سدر پوشانیده بودند،آجرهای لعابداری برای تزیین کاخها به کار رفته که بر روی آنها سربازان جاویدان نقش بسته است.آجرهای لعابدار هخامنشی احتمالا بهوسیلهء صنعتگران سایر کشورها از جمله مصری به ایران آورده شده بود و یا حدّاقل در ایران ساخته شده بود.»
هترین نمونههای این آجرهای لعابدار متعلق به کاخ اردشیر در شوش است که 80/1 متر ارتفاع دارد.این آجرها که یک گارد شاهی را به صورت یک نقش برجسته نشان میدهد، متاسفانه از گذشته به یغما رفته و اینک در موزه لوور پاریس نگهداری میشود.نقوش برجسته آجرهای لعابدار شوش موضوعهای مختلفی را بیان میکنند.علاوه بر سربازان،نقش گاوهای بالدار،شیرها،اژدها اسفینکسهایی که بهطور محوری قرار گرفتهاند،دربر دارند…رنگهای عمدهء این آجرها به رنگهای سبز،زرد،سفید، آبی و سیاه میباشد.
سفالگری در عهد اشکانیان
هنر اشکانیان در دو مقطع بزرگ تاریخی قابل بررسی است:هنر باستانی پارتیان،و دیگری هنری که از دورهء مهرداد دوّم آغاز گردید و تأمین کنندهء ارتیاط هنری هخامنشی و ساسانی است.اوّلین سندی که از هنر پارتها بدست آمده مربوط به پایتخت آنان در شهر«نیسا»و یا «نسا»است که در کنارهء صحرای قرهقوم واقع شده بود.در قصر سلطنتی یا دژ سلطنتی اشیائی از سرامیک بدست آمده که ارتباط بسیار نزدیکی با آثار یونانی دارد…تکنیک سفالکاری و کوزهگری در دورهء پارتها توسعه یافت و آثار بسیاری از این هنر بدست آمده است.از سرامیک اشکانی جامهایی به یادگار مانده است که تزئینات میناکاری داشتهاند.
«کریستی ویلسن»همچنین نوشته است: «در عهد اشکانیان،ایرانیان رابطهء صنعتی با امپراطوری روم داشتند.سبک منسوجات ایرانیان در تمام ممالک شرقی«مدیترانه» مورد توّجه و تقلید بود.سبک ساختمان ظروف سفالین مغرب ایران(که گبری نامیده میشد)در«بیزانتوم»و پس از آن در خود ایتالیا مورد توجه قرار گرفت و تقلید شد.»
در کاوشهای معبد آناهیتا واقع در کنگاور سفالهای خشن رنگین،کوزهها،پیالهها، پیهسوزها و محصولاتی لعابزده با رنگ فیروزهای و سبز بدست آمده است.آقای سیف اللّه کام بخش فرد در بازشناسایی سفالگری عهد اشکانیان کمک فراوانی به تاریخ باستانشناسی کرده است.کتاب سفالسازی «دبوآز»بهر حال یکی از معتبرترین مآخذ بررسی هنر سفالگری در این عهد میباشد.
در زمان سلوکیان به علت عدم ثبات امنیت سرزمینها،صنعت سفالگری دچار انحطاط گردیده بود و پیش از کشفیات اخیر باستانشناسی سفالگری دورهء اشکانیان را نیز در دورهء افول هنر ایران قرار میدادند.ولی کشفیات باستانشناسان ایرانی خلاف این امر را به اثبات رساند.کیانی مینویسد:
«تا مدتی قبل،اطلاعات ما از هنرهای مختلف دورهء اشکانی ناچیز بوده و هنگامی که پوپ و گروه همکاران وی مشغول تدوین کتاب«بررسی هنر ایران»بودند،هنوز شهرهای مهم اشکانی ناشناخته مانده و بررسی نشده بود.درواقع سه دهه گذشته بود که چند شهر مهم اشکانی مانند نسا و دوراورپوس که بهترتیب در شوروی و سوریه واقع شدهاند،مورد کاوش و تحقیق قرار گرفته و در سالهای اخیر نیز بررسی و کاوش در مناطق دیگر دورهء کاشانی مانند کنگاور، شهر قومس،گیلان و سیستان و بلوچستان و چند شهر و قلعه در منطقهء گرگان آغاز گردیده است…کاوش و بررسی در شهرهای یاد شده اطلاعاتی از هنرهای مختلف از جمله صنعت سفالسازی را بدست داده است.»
با توجه به سفالهای یافته شده دورهء کاشانی میتوان فهمید ظروف،کاسهها،خمرهها و… سفالیمن این دوره به سفالهای بیلعاب و بالعاب با رنگهای قرمز،خاکستری،نخودی،لعاب قلیائی که برای سفال سفید ساخته میشد، متداول بوده است.ساخت تابوتهای سفالی لعابدار برای تدفین مردگان رواج داشته است.
«نیازمند» میگوید در دورهء سلسلهء«هان» در چین(206 قبل از میلاد-220 م.)ظروفی پیدا شده که لعاب سبز داشته و شباهت به سفالینههای اشکانی دارند و فرض آن است که این صنعت از ایران به چین رفته باشد.
توجیه استاد مهدی بهرامی با توجه بهزمان آغاز روابط تجاری ایران با چین در عهد سلسلهء «هان»و رونق جادهء ابریشم بعید بهنظر نمیرسد؛بخصوص که از 1250 قبل از میلاد استعمال لعاب بر روی پیکرههای شوش بهصورت ضخیم و پربار رایج بوده است.
بهرحال از آثار بدست آمده از شوش میتوان نتیجه گرفت:در عهد کاشانی هنر سفالگری خود را از قیود مختلف هنر هلنیسم یونانی رهانید و به هنر خالص و سنتی ایران گرایش یافت و کمکم از فرات تا چین و از سیبری تا هند و از فلاتهای مرتفع مغولستان تا بسفور گسترده شد.
سفالگری در دوران ساسانیان
هرچند عهد ساسانیان،«عصر زرّین فهنگ ایران»نامگذاری شده،معهذا در یک جمعبندی کلّی میتوان گفت حداقل،هنر سفالگری به همان شیوههای دورهء اشکانیان به حیات خود ادامه داد.سفال عهد ساسانی عموما شامل کاسه،کوزه،خمره،مجسمه،قمقمهء آب بود که کوزهها،خمرهها و کاسهها از گل سرخفام و به صورت خشن ساخته میشد.ظرفهای این عهد دارای لبههای برگشته بوده و از ضخامت زیادی برخوردارند و با نقوش کندهکاری شده،هندسی و گیاهی و گهگاه با خطوط پهلوی باستان تزیین شدهاند.نمونههای متعددی از ظروف سفالین بیلعاب از بیشاپور،کنگاور،سیراف، تورنگ تپه،تخت سلیمان،غبیرا در کرمان،و دشت گرگان بدست آمده است.
ساخت سفالهای لعابدار از عهد کاشانی آغاز شده بود،در عهد ساسانی نیز همچنان ادامه یافت.لعابهای سبز فیروزهای،آبی فیروزهای در نقوش برجسته و نیز مجسمهها و آدمکهای گلین و حیوانات این دوره بهچشم میخورد و این لعابهای آبی و سبز فیروزهای بعدها در دوران اسلامی،حیات تازهای را آغاز کردند.
ساخت کوزه و گلدانهای بیلعاب و ساده در این دوره بیشتر متداول بوده.دستههای عمودی،هلالی و دهانهای فراخ انواع سفالهائی که که از نیشاپور و شوش بدست آمده،نمونههای ارزنده از سفالهای بیلعاب شمرده میشوند.
استاد بهرامی سفالهای بیلعاب را به سفالهای مخطط،سفالهای با نقش قالب زده،سفال با نقش افزوده تقسیم بندی کرده است.ساخت سفالهای مخطّط تا قرن چهارم هجری ادامه داشته و نقوش آن را اشکال هندسی،خطوط شکسته متوازی و یا نیم هلالهای بهم پیوسته و یا طرح ناقص حیوان و انسان تشکیل میداد.سفالهای قالب زده ترنجهای مروارید با گلبرگهای ساسانی و مرغ را شامل میشوند و در سفالهای نقش افزوده، نقوش بهطور جداگانه تهیّه و بر جدارهء سفال افزوده شدهاند.
ظروف لعابین سفال نیز به لعابدار ساده، لعابدار با نقش کندهکاری شده،لعابدار رنگین و غیره تقسیم میشوند.
«محمود ماهر النقش»مینویسد:
«در دورهء ساسانیان دوباره هنر قدرت گرفت و به بخشهایی از عظمت خود دست پیدا کرد و آثار بعد از هخامنشی را بوجود آورد و آن کاخهای عظیمی بود که به دست توانای معماران چیرهدست بنا گردید.این آثار هنوز در فارس،کرمانشاه و بین النهرین خودنمایی میکنند.» به نظر ما،نقش هنر ساسانی فراتر از چهارچوب تمدّن و فرهنگ ایران زمین بود.این هنر علاوه بر رونق و شکفتگی در داخل کشور به هنرهای کشورهای مجاور نیز اثر گذاشت و آثاری را به یادگار نهاد.همانطوری که گفتیم به علت شکوفایی هنر قلمزنی و نقرهکاری و فلزگری،به سفالگری در آن عهد کمتر توجه شد.معهذا ساخت انواع سفالینههای لعابدار و بخصوص انواع کاشی در ایران معمول شد.برای دوام بیشتر آثار گچبری،لعابی از کتیرا،نشاسته و شیر تهیّه شده و بر روی دیوارها کشیده میشد و این روشهای لعابین با موزائیکهای کاخها و ایوانهای شاهان هماهنگی کامل داشت.تمدّن بیزانس از میراث هنری ایران بهویژه در بافت پارچه،سفالگری و کاشیسازی چیزهای فراوانی آموخت و در دورههای بعدی رنگ و بوی هنر ایرانی را حفظ کرد.هرچند قلمزنی و رشد فلزکاری که سبب تزیین بیشتر اشیاء،تجمّل و زیبائی دست ساختههای عهد ساسانی گردیده، امّا نباید مردم عادی را به فراموشی بسپاریم که بدور از تجمّل و زیباپرستی،بخاطر کیفیّت قابل دسترس و رفع نیازهای اوّلیه،هنوز از سفال سود میجستند.ساخت ظروفی با طرحهای سر گاو و ماهی و تزیین آنها با نقشهای برجسته، هنرمندان سفالگر ساسانی را از عهدههای هخامنشی و پارتی ممتاز کرده است.
تحلیل کلّی رمان گیرشمن بیانگر این مطلب است که در آغاز دوران ساسانی(سدهء سوم میلادی)و از پادشاهی اردشیر اوّل(241-224) تا سدههای 10-8 میلادی که تمدّن ایران، بیزانس و اسلام به تدریج انگیزهای برای پیشرفت هنرهای سنتی جهان شدند در کاخها و معابد فیروزآباد،تیسفون و بیشاپور موزاییککاری جهت پوشاندن کف و یا استفادههای معمولی متداول بوده و همزمان با ساخت شیشههای رنگین،سفالینههای لعابدار،جای ویژهای داشتند در پایان دوران ساسانی بود که سفالینههای معروف مینائی چند رنگ با نقوش تزیینی و هندسی به دست سفالگران مبتکر جای خود را در عالم هنر باز کردند.
فن لعاب دادن اشیاء سفالی از دو هزار و نهصد سال پیش در ایران شناخته شده بود، منتهی عمومیت نداشت.قبلا گفتیم که قسمتهای مهمّی از دیوارهای کاخهای شاهان هخامنشی در تخت جمشید و شوش با آجرهای لعابدار پوشانده شده بود.عدم توجه پادشاهان هخامنشی و ساسانی به فن لعابکاری سبب این امر نشد که تکمیل فن لعابکاری به فراموشی سپرده شود،لذا پیش از آغاز اسلام ظرفهای گلی لعابداری را مییابیم که در اکثر نقاط ایران رایج بوده و بعدها رنگهای نقره و سبزفام بخود
گرفت.پیش از دوران ساسانیان،جنس لعاب ایرانی مرغوب نبود و استحکام زیاد نداشت و نقش و نگاری بر آن آورده نمیشد.در اواخر دورهء ساسانی ساخت لعاب رو به تکامل گذارد تا اینکه در قرن سوم هجری در شهر نیشابور ساخت ظروف لعابدار زیبا رایج گردید.
«ریچارد فرای»در تجزیه و تحلیل هنرها و پیشههای عهد ساسانی و اسلامی با پیچیدگی خاصّی مسأله سفالگری،آغاز لعاب،پیوند سفالگری ایران با کشورهای مختلف را بدون استناد به نمونههای خاصّی مطرح میسازد. بهر حال برداشت پیچیده و غامض وی،فقط پیوند شرق و غرب و ارتباط کمرنگی از این هنر را با دورههای اسلامی مطرح میسازد.
از سفالپزی عهد ساسانی هم مدارکی بدست آمده است.کورهها عموما از روی زمین50/2 متر ارتفاع داشت،دورادور آنها را طاقچه و پلکانهای متعدد فراگرفته بود.طاقچههای درونی کوره محل چیدن سفالینهها بوده و در آنها سفالگر قادر به پخت 16 کوزهء متوسط بود.ابتداء کوره به مدّت هشت ساعت روشن میشد و بعد از خاموش شدن به مدّت 48 ساعت در کوره بسته میماند.ظروف زرد پس از پخته شدن سبز و رنگ خاکستری تبدیل به آبی میشد.خار مغیلان و چوب سفید،سوخت اصلی این کورهها بوده است.در این کورهها سفالهای هفت رنگ، لعابدار و موزاییک برای فرش کردن اماکن پخته میشد.برای ساخت ظروف لعابدار از شنهای آسیاب شدهء بستر رودخانهها که به صورت پودر درآمده بود و مادهای دیگر82استفاده میکردند. برای ساختن سفالهای هفت رنگ از 90 تا 95 درصد از گل خالص استفاده میشده است.
موزهء ایران باستان بعد از انقلاب اسلامی، تعدادی از سفالهای عهدهای مختلف از جمله ساسانی را از مجموعههای خصوصی به موزه انتقال داده است.در جزوهء منتشره از شمارهء 254-243 نمونههائی از انواع تنگها،پیالهها و گلدانهای عهد ساسانی را معرفی نموده که به نظر میرسد در بین مردم عامی کاربرد داشته باشد. در کنار مجموعههای سفالین متعلّق به این مردم که به موزهء ایران باستان برگردانده شده،میلیونها قطعه اثر هنری از جمله آثار سفالی رهسپار خارج شده است.بررسی این آثار به یغما رفته بجز دریغ درپی ندارد.
دربارهء حراست و حفاظت آثار سفالینههای گذشته نوشتهها و کتب زیادی منتشر شده است ولی هیچیک از آنها از سرقتهای انجام شده دربارهء هنر سفال و کاشی و سرامیک سخنی به میان نیآوردهاند.آنچه که مسلم است یغماگران که تحت عنوان باستانشناسان و مستشرقین و… به ایران میآمدند،بیشتر از هر چیز موفق شدهاند آثار سفالین و قلمزنی را با خود برده و به مجموعههای خصوصی و گنجینههای موزههای اروپا و امریکا بفروشند.
نگارنده در موزهء لوور و بریتیش میوزیوم لندن با حسرت تمام شاهد آثار سرامیک و سفالینههایی بوده است که به درستی از یغمای آن خبر نداشته است.جای تأسف فراوان دارد در حالیکه حتّی یک درصد از مردم این سرزمین، آثار هنری خود را ندیدهاند،دولتمندان گذشته آثار هنری ما را دوره به دوره برای نمایشگاههای خارج میفرستادند.از آثار سفالین معاصر که ظاهرا ضمن حملونقل شکسته و یا به میهن اسلامی برنگشته است اسنادی در اختیار نگارنده میباشد و برای اطلاع بیشتر علاقهمندان را به مآخذ زیر ارجاع میدهم.
پیش از آنکه سفالگری و کاشیکاری را در دورههای اسلامی مورد بحث قرار دهیم،مجبوریم به این نکته اشاره نمائیم که سفالسازی دورهء ساسانی از لحاظ نقوش و طرح و لعابسازی بر روی سفالهای دورهء اسلامی تأثیر فراوان گذارد ولی در مقایسهء واقعی،دورهء اسلامی هنر سفالگری نسبت به سفالگری دورهء ساسانی هرچند که به آسانی قابل توجیه نیست امّا میتوان گفت پیشرفت فراوانی از نظر ساخت و رنگآمیزی یافته است.در دورههای اسلامی نقوش آثار فلزی در سفالها به اجرا درآمد و این تصوّر غلط را پدید آورد که زرتشتیان این آثار را ساختهاند و بهمین جهت گروه خاصی از این گونه سفالها را«گبری»نام نهادند.بهر حال نمونههای سفال گبری بهطور کلی روشهای سفالگری ساسانی را بیاد میآورد.نقوش تزیینی در سفالگری ساسانی نیز در دورههای آغازین اسلام به ارمغان رسید.انواع طرحهای اوّلیه اسلیمی،حیوانات بالدار،پرندگان افسانهای، عقاب معروف ساسانی در آثار اسلامی به وفور ظرف سفالی منقوش-مکشوفه از نزدیک تخت جمشید(حدود 4500 سال قبل از میلاد)
یافت میشود.در کتاب«تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی»آمده است:
«در دورهء ساسانی کاشی معرّق و یا موزاییک مرغوبیت فوقالعادهای پیدا کرد.مواد اوّلیه و فن موزاییکسازی نیز خویشاوند سفالسازی است و مانند کاشی بیشتر در تزیین بناها بهکار میرود ولی طرز کار قدری متفاوت است؛بدین معنی که در این طریقه قطعات کوچک بهشکل و اندازهای مختلف بریده و در سطح موردنظر و در کنار هم نصب میشود.موزاییک در بناهای ساسانی بخصوص کاخ بیشاپور و کاخ بیستون بکار رفته و در کاخ بیشاپور کف سه ایوان که رو به حیاط آن باز میشده، سنگفرش شده است…نقوش این موزاییکها که قسمتی در موزه لوور پاریس و قسمتی در موزه ایران باستان میباشد،عبارت از زنان بافنده و حامل گل،چنگزن و غیره…است.قطعات این موزاییک به رنگهای نارنجی،قهوهای،قرمز،زرد،شیری، گلی،سیاه،آبی،یشمی و خاکستری صورت گرفته و دلیل کار دقیق و تنوّع رنگهای معمول در دورهء ساسانی میباشد.»
اسناد دیگری در دست است که ساسانیان موزاییکهای تزیینی را از کشورهای دیگر میآوردند.موزاییک را از سنگ و شیشه میپختند و رنگهای زیبایی داشت.
نتیجهای که از بررسی هنر سفالگری ساسانی میگیریم قول«آرتور اپهام پوپ»است که میگوید:
«همیشه در تاریخ هنر،هروقت فلزکاری رونق و رواج میگیرد و به درجهء عالی مجسمه سفالی مکشوفه در مارلیک
میرسد،هنر سفال لعابی تنزّل میکند.در این دورهها چون حمایت و تشویق طبقات عالی متوجّه فلزکاران میشود،کاشیگران ناچار ظرفهای سادهتر و ارزانتر میسازند که به کار طبقات دیگر بیاید.این اصل کلّی دربارهء سفالسازی ساسانی نیز صادق است…»
«هانری ماسه»نیز نه تنها نامی از سفالگری عهد ساسانی نمیبرد بلکه اصولا هنر ساسانی را نه بهترین و نه ایرانیترین میداند و اصولا ابتکار و اختراعی در آن نمییابد،که این امر نوعی تنگنظری است.
بهر حال با ورود اسلام فصل تازهای در هنر سنّتی سفالگری،کاشیکاری و سرامیکسازی ایران آغاز شد.
عالی . جامع .ساخت کوره سفالگری را با جزئیات میخواستم .با سپاس فراوان