وجه تسمیه گاوخونی
از تالاب گاوخونی در نوشتههای مختلف گذشته و حتی حال به صورتهای گوناگونی یاد شده است، از جمله: تالاب گاوخونی، گود خونی، گورخونی، گاوخانه، گاوخانی، گاوخوانی و آخر آب. از بین این واژهها حالت متداول امروزی آن بیشتر تالاب گاوخونی است که در زبان محلی (ساکنین شهر ورزنه) این واژه با کمی تغییر به تالاب گاخونی معروف شده است.
همچنین به نظر میرسد از بین واژههای مذکور کلمه گاوخوانی از بقیه نامتجانستر بوده و حتی برخی نوشته و به کاربردن آن را جایز نمیدانند. در فرهنگ آنندراج، جل پنجم، صفحهی 3539، ذیل لغت گاوخونی چنین مینویسد : «در بلوک موسوم به روی دشت اصفهان، زمینی است که آبهای زندهرود در آن جمع شده به چاهی فرو میریزد که آن را گاوخانی گویند. بعضی با واو گاوخونی نویسند، خطاست، چه معنی لغت را ندانستهاند، خانی به معنی چاه و گاو به معنی بزرگ است و این مرکباً افاده معنی چاه بزرگ کند».
در فرهنگ دهخدا در توضیح واژه گاوخونی آمده است: گاوخونی یعنی خانه گاو، چه در گذشته رسم بر ای بوده که روستاییان گاوهای خود را جهت چرا در اطراف باتلاقها رها میکردند و این رسم از دیرزمان به یادگار مانده است. شاید بر همین نظر باشد که گاوخونی را در برخی نوشتهها به صورت گاوخانه ذکر کردهاند.
در تعریف دیگری از واژه گاوخونی، یکی از مورخین اصفهان احتمال میدهد که واژه گاوخونی مرکب از «گاو» ( = گا به Gabae یا cavae) باشد که استرابو در جغرافیای مشهور خویش اصفهان را به آن نامیده است و این واژه بعداً به گبی، گی و جی تبدیل شده است و کلمه «خانی» ( = خانیک xanik پهلوی) که به معنی چشمه و حوضه و آبگیر است، میباشد .
در یک حکایت افسانهای دیگر از گاوخونی با نام گودخونی یا گورخونی یاد کردهاند . بر این اساس برخی معتقدند در گذشته گورخرهای بسیاری در این تالاب زندگی میکردند که موجب جذب شکارچیان بسیاری شده است. برخی از شکارچیان در حین شکار در دام این تالاب گیر افتاده و جان خود را از دست دادهاند. حتی در برخی از نوشتهها حکایت بهرام گور را نیز به این منطقه منسوب میدانند و مینویسند که بهرام گور در حین شکار گورخر در این باتلاق فرو رفته و جان خود را بر سر بیرحمیاش از دست داده است، از این رو درباره وی سرودهاند:
بهرام که گور میگرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
دوستان وحید و یعقوب هیبتی درست میفرمایند ولی املایش رو صحیح نمینویسند به همین خاطر است که برای تورک زبان این کلمات : گوخان ،گوخیان ، گوخونلو بی معنی میشود. چرا؟
چون :
در تورکی حرف ” گ ” هیچوقت بصورت ق ادا نمیشود بلکه فقط بصورت تلفظ در کلمه ای مانند گینه ادا میشود یا تلفط گ در کلمه ی جنگ ، لذا املای صحیح این کلمه باید به این صورت باشد:
قوخیان ، قوه خولو .
قوه یک کلمه ی تک هجایی است زبان شناسان تورکی رو زبان تک هجایی میدانند با این کار نداریم.
قوخ باید پیشوند داشته باشد تا در کار نامگذاری بکار رود.
اسم مصدرش میشود: قوخلاماق
قوخیان = قوخلیان یک فعلی است که از گذشته ی نامحدود و نامشحص استمرار می یابد به آینده ی نامحدود و نامشخص.
قوخولو = قوخولئ هم امکان دارد به این تالاب گفته شود که همان معنی میدهد یعنی چیزی که قوخیده است ، گندیده است.
ضمنا این کلمه ی قوخ صرفا فقط به گندیدن آب گفته میشود و لازم هم نیست که ازش بوی نامطبوع ساطح شود مثلا امکان دارد چشمه ی آبی در تابستان به دلیل بی آبی که هنوز گودالش خشک نشده قوخیا ولی هنوز بوی بد ازش ساطح نشود.
به چیزی که بدون آب بگندد در تورکی ” کیف سه مک ” گفته میشود.
ضمنا در تورکی حرف ک هم فقط بصورت ک در کلمه ایی مانند کیف ، کتاب تلفظ میشود و هیچ وقت بصورت ک در کلمه ایی مانند کاتب گفته نمیشود.
نام گاوخونی از کلمه گوخان ترکی به معنی بو دار گرفته شده و هنوزم مردم آذربایجان به چیز بد بو میگن گوخیان
نام گاوخونی ازکلمه گوخان وگوخونلوبه معنی بوداروبدبوازترکی مشتق شده
ممنون از مطالبتون نهایت استفاده را کردم.