جشن سده
جشن سده ابوریحان در کتاب التفهیم درباره وجه تسمیه جشن سده می نویسد: "سبب نام سده چنانست که از آن تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب".
اشتقاق سده
چون جشن سده مانند جشنهای فروردین و تیرگان و مهرگان و… از عهد ساسانی به یادگار مانده است، بیشک در زبان پهلوی نامی داشته است و ظاهراً جشن مزبور در آن زمان «ستک» (satak) یا «سدهگ» (sakhag) خوانده میشده که تازیان آن را معرب کرده «سدق» و «سذق» می گفتند که بعدها به سده معروف شد.
سده به معنی منسوب به شماره صد است و اینکه در فرهنگهای پارسی آن را به معنی آتشی با شعله های بلند گرفتهاند، معنی مجازی و فرعی است که به مناسبت جشن سده که از قدیم رایج بوده است. شاید نظر به آتشافروزیهای بزرگی که در جشن سده مرسوم بوده است چنین معنی مجازی را از کلمه سده برداشت کرده باشند.
وجه تسیه سده
بیرونی در رابطه با ارتباط جشن و عدد صد در کتاب التفهیم چنین مینویسد: «… و نیز گفتهاند که اندر این روز از فرزندان پدر نخستین (آدم) صد تن تمام شدند.» و گردیزی مؤلف زینالاخبار آورده: «سده بزرگ، چنین گویند مغان که اندر این روز سد مردم تمام شده بود از نسل میشی و میشیانه و ایشان دو مردم نخستین بودند، چنانکه مسلمانان گویند آدم و حوا، مغان را آن دو تن بودند.» در برهان قاطع اشاره به آن دارد که واضع این جشن کیومرث است.
در چنین روزی فرزندان وی به صد تن رسیدند و چون بالغ شدند در شبِ این روز جشن گرفتند و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیار افروختند و بدان سبب آن را سده گویند.
در برخی از منابع این جشن را به هوشنگ بن سیامک نسبت میدهند و بعضی گویند هوشنگ که پسر چهارم آدم (ع) است یعنی به چهار پشت به آدم (ع) میرسد، روزی با صد کس بطرف کوهی رفت، ناگهان ماری بزرگ بنظرش درآمد و چون هرگز مار ندیده بود بشگفت آمد و گفت جمیع جانوران متابعت ما میکنند، همانا این جانور دشمن ماست که سر از اطاعت پیچیده، سنگی برداشت و بر جانب مار انداخت، آن سنگ خطا شد و بر سنگ دیگر خورد، آتش از آن بجست و بر خش و خاشاک افتاد و مار بسوخت، چون در آن زمان هنوز آتش ظاهر نشده بود هوشنگ با همراهان از پیدا شدن آتش خرم و شادان گردید و گفت این نور خداست که دشمن ما را کشت و بسجده رفت و شکر ایزد به جای آورد و آتش را قبله خود ساخت و در آن روز جشن بزرگی گرفت.
ابوریحان در التفهیم نوشته: « اما سبب نامش سده چنانست که از آن تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب.» و نیز در زینالاخبار آمده که بعضی گفتهاند میان این روز و میان نوروز صد شبانه روز است یعنی پنجاه روز و پنجاه شب، بر این سبب سده نام کردندش.
هنگام سده
این جشن معمولاً روز دهم (آبان روز) از ماه بهمن گرفته میشده است و همه مورخین و فرهنگ نویسان بدان اشاره کردهاند و در آن شب که میان روز دهم و روز یازدهم است به آتشافروزی مبادرت میورزیدهاند . سده در مآخذ موجود نام شب است نه نام روز و ظاهراً این جشن که آتشافروزی در آن مرسوم بوده در شب پیش از روز نود و نهم زمستان (پنجماهه) واقع میشده و در حقیقت میتوان گفت که در پایان آذر روز یا نهم از ماه بهمن این جشن صورت میگرفته است.
مراسم سده
از رسوم جشن سده در عهد ساسانیان هیچ گونه آگاهی نداریم ولی بیشک پیش از اسلام این جشن با مراسمی پرشکوه معمول بوده است و لااقل میتوان آتش افروزی سده را در زمان ساسانیان محقق دانست، گذشته از آنکه فردوسی بارها در شاهنامه یادآور این جشن بوده و تذکر وی میرساند که در خداینامهها نیز از آن مکرر ذکری بوده و از شعرهای وی بخوبی برمیآید که جشن سده در عظمت و اهمیت، نظیر نوروز و مهرگان بوده است و بعلاوه جایگاهی ویژه و کاخی باشکوه که غالباً در پیرامون آتشکده بوده ، برای آن ترتیب میدادهاند.
الف) مراسم سده در قدیم : چون روز سده فرا می رسید مهمترین رسمی را که معمول میداشتند و از دیرباز تا کنون نیز برجاست آتشافروزی بوده است که اساساً شکوه و شهرت جشن سده نیز براساس آن استوار بوده و هست و این کار در پایان روز دهم (آبان روز) و شب یازدهم از ماه بهمن انجام میگرفته است. هر یک از مردم به فراخور حال خویش به تهیه هیزم مبادرت میورزید و سپس بدان آتش میافروختند.
در رو به روی آتشی که در حضور سلطان یا امیر افروخته میشده است، خوانی میگستردهاند و شعرا قصائدی را که در مدح شاه و وصف سده سروده بودند در آن هنگام یا پس از آن میخواندند و مردم به شادی و رامش پرداخته و با جهیدن از فراز تودههای کوچک آتش نشاط خود را آشکار میساختهاند. در این شب، پدران برای فرزندان و خردسالان خویش بوق سفالی میخریدند. بقول بیرونی در شب سده ایرانیان دود بر می انگیختند ، تا دفع مضرت کرده باشند. (دفع ضرر )
ب) مراسم سده در عصر حاضر : این قسمت بدو بخش متمایز تقسیم میگردد، یکی مراسم سده نزد زرتشتیان و دیگری جشن سدهء مسلمین نواحی مختلف ایران .
1) در نزد زرتشتیان بدین صورت است که ابتدا پشته بزرگی از خار و هیزم فراهم و رویهم انباشته میکنند، عدهای از افراد زرتشتی در محل ساختمان محصور شاه حاضر میشوند و سه روز در آن مکان بشاد کامی میپردازند.
از نیم روز به بعد تماشاگران که بیشتر اهل شهر بودند، میآمدند و جشن را آغاز میکردند و همینکه آفتاب در پس افق پنهان گشت، ده موبد که لالهای در دست دارند و دست دیگرش بدست موبد دیگری است و آن موبد هم دست موبد دیگر را گرفته است دور کوهه خار، شروع بگردش میکنند و نیایش آتش میخوانند، این موبدان لباس سپید به تن دارند و پس از آنکه سه مرتبه بگرد پشته خار گشتند، توده خار را از اطراف با همان لالهای که در دست دارند آتش میزنند، پشته خار که آتش گرفت، چون بتندی فروزان میشود بسیار تماشائیست بطوری که گرمی آن حلقه تنگ جمعیت را با هیاهو و جنجال از دور خود پراکنده میکند، ولی جمعیت نیز بزودی تلافی میکنند و همین که شعلههای آتش از شدت خود کاست، مجدداً بسوی آن هجوم میآورند و جسم نیمه جانش را به بازی میگیرند و از روی آن میجهند حتی اسب سوران از فراز تودههای آتش میپرند.
2) جشن سدهای که در بعضی نقاط ایران گرفته میشود سادهتر است، یعنی بهمان ترتیب که گفته شد مردم پشتههائی از خار و خاشاک گردآورده و هنگام غروب آتش میزدند. گاهی لب بسرودن ترانهای دلکش میگشودند و گاهی نیز جامههای ویژهای به تنکرده و به شادی می پرداختند، همانند سیزده نوروز آن را برگزار می کردند
نظرات بسته شده است.