دانستنیهایی از کویر
هر جا که آب و آبدانی نباشد بیابان است و «کویر» نام دیگری است برای بیابانهای عظیم ایران.
وقتی به نقشه نگاه کنیم می بینیم که بخش بسیار بزرگی از خاک وطن مان را کویر پوشانده است. بخش شمالی این پهنه بیابانی را «کویری مرکزی» یا «دشت کویر» می خوانیم و بخش جنوبی و در واغقع جنوب شرقی را «کویر لوت» . در این کتاب ما سرو کارمان با کویر مرکزی ایران است که طول آن از شرق به غرب ، از طبس به کاشان ، در حدود 600 کیلومتر است، و عرض آن، از جنوب به کوه های البرز به پایین از 150 کیلومتر تا 300 کیلومتر.
دانشمندان می گویند در روزگارهای دیرین کویرهای ایران را دریایی می پوشانده است . بعد به سبب کم بارانی و گرمای هوا آب دریا به تدریج تبخیر شد و سطح آن کوچک و کوچک تر گردید تا این که بستر دریا سرانجام به شکل شوره زارهای وسیع و خشک امروز در آمد. از آن دریا در دشت کویر تنها دو دریاچه باقی است : دریاچه نمک در شمال شرقی کاشان و دریاچه بسیار کوچک تر حوض سلطان در نزدیکی جاده تهران – قم. این دو دریاچه هم مدیون سرازیر بودن سیلاب های بهاری از دامنه های البرز به سوی کویر است.
انسان و جانداران دیگر به آب زنده اند و جایی که در آن آب کم باشد یا اصلا" نباشد برای انسان خطرناک است . ولی نیاکان ما به مرور آموختند چگونه به سلامت از کویر بگذرند و در حاشیه های آن زندگی کنند. مگر امکان داشت که چنین پهنه وسیعی را نادیده گرفت و از آن پرهیز کرد.فرهنگ کنار آمدن با شرایط کویری در حقیقت فرهنگی کهن سال است و به قدری متفاوت از فرهنگ مصرفی امروز که ارزش کشف کردن دارد و به همین سبب است که ما ، و دیگر جویندگان را به سوی خود می خواند.
گرمای شدید روز، خنکای شب ، خشکی زمین، کمی آب ، وزش تندبادهای مداوم، توفان شن و ریگ روان ، این ها مهم ترین عواملی است که مسافران صحرا و ساکنان آبادی های پراکنده کویر با آن روبرو هستند. امکانات امروز را فراموش کنید : سفر با وسایط نقلیه مجهز به موتورهای قوی و تهویه مطبوع و ذخیره مکفی آب و بنزین و راندن روی جاده های آسفالته نوساز. سعی کنید به یاد بیاورید تا یک قرن پیش کاروانیان چگونه از کویر عبور می کرده اند . راه اصفهان به ری درست از وسط کویر می گذشته است . مردم یزد از راه کویر به زیارت امام رضا (ع) در مشهد می رفته اند. بیشتر جاده ابریشم از میان کویرها و صحراهای بی پایان می گذشته است.
اولین درس طبیعت به انسان کویر نشین «قناعت» است ، واژه ای که امروز دارد فراموش می شود. اگر آب کم است یاد می گیریم با همان آب کم بسازیم و به کودکان مان می آموزیم در مصرف آن زیاده روی نکنند. در امتداد راه آب انبار می سازیم ، به شکلی که هر قطره بارانی که از آسمان ببارد ماه ها درآن بماند. گنبد آب ا نبار را بلند می گیریم تا از دور پیدا باشد و مسافران را راهنمایی کند. و هر کجا ا مکانش بود منارهای بلند آجری ، به ارتفاع 30 تا 40 ذرع برپا می کنیم و برفراز آن شب ها چراغی می گذاریم یا آتش می افروزیم تا کاروان از چند فرسنگی نور راهنما را ببیند و دلگرم شود. شتر، چهارپای صبور و قانع ، حیوان آرمانی برای سفر در کویر است. سوار شتر می شویم و بارمان را بر کوهان شتر می بندیم . اگر روز هوا بیش از حد گرم بود در کاروانسرای منزل گاه استراحت می کنیم و شب ها راه می پیماییم. یاد می گیریم به آسمان پرستاره کویر چشم بدوزیم و به مدد جهت یابی با ستارگان پیش برانیم.
هر جا بتوانیم چاه می زنیم و قنات می کنیم تا به آب دسترسی پیدا کنیم . دیوارهای خانه مان را از خشت و گل می سازیم و سقف های آن را با طاق می پوشاینم تا هوای گرم بالا برود و از سوراخی در سقف خارج شود. قانون های تهویه طبیعی را آموخته ایم و رعایت می کنیم. بر بام ها برج های بادگیر داریم و تنها نسیم های خنک صبحگاهی را به درون می آوریم. زیر خانه ها سرداب می سازیم و در نیمه روز به آن پناه می بریم. حتی اصل خنک ساختن هوا را به کمک تبخیر آب آموخته ایم . نه تنها کوزه ها و خمره های مان به لطف بیرون تراویدن آب خنک می شوند، در «خیشخانه» های مان آبی که بر دیواره های حصیری آن می پاشیم هوای درون آن را خنک و مطبوع می کند. واگر در باغچه هایمان گل و سبزه به اندازه کافی نداریم روی گچ بری ها و کاشی کاری سقف و دیوارها تا دل مان بخواهد نقش گل و بوته می اندازیم.
بازارها و مساجد و زیارتگاه ها، در شهرهای حاشیه کویر ، بهترین جلوه گاه هنر معماران و بنایان و سنگ تراشان و نازک بران و نجاران و کاشی پزها و نقاشان و آینه کاران ما هستند. با وجود استادی ، هیچ کدام درس های استادان خود را فراموش نکرده اند و با رعایت سنت های حرفه خود ، نه به خاطر پول که برای ارائه اثری ماندنی که شایسته جایگاه رفیع آن باشد کار می کنند. در جستجوی کمال هستند ولی در هر مرحله تنها یک گام جلوتر از جا پای استاد خود پیش می نهند. اگر غیر از این می کردند که سنت حفظ نمی شد.
نظرات بسته شده است.