مراسم گلین (قبله دعا)
یکی از مراسم ویژه محلی استان بوشهر مراسم گلین است که با نام های مشابهی در سایر نقاط ایران برگزار می شود. فلسفه برگزاری این مراسم در ارتباط با خشکسالی است که مزارع و کشت و زرع را با بی آبی و روستائیان را با فقر و تنگدستی روبرو می سازد. این مراسم در بین آذری ها، قشقایی ها و سایر مناطق دیگر با اندک تفاوت هایی برگزار می شود. در استان بوشهر و به ویژه در روستای «سمیه» از توابع شبانکاره به همان نام (گلین – کوساگلین) معروف است. نحوه انجام مراسم از این قرار است:
وقتی خشکسالی شد و کشتزارهای دیم محتاج آب شدند، مردان روستا گرد هم می آیند و شخصی را که معمولا مقام و موقعیت اجتماعی برجسته ای ندارد، با رضایت خود او به نام «گلین» برمی گزینند. نخست لباس «کردک» که همانند نمد چوپانی است بر تنش می پوشانند و از پوست و پشم گوسفند ریشی برای او تهیه می کنند و ریسمان بلند بر کمرش می بندند و کلاهی حصیری بر سرش می گذارند و دو شاخ از نمد یا از چوب و یا استخوان تهیه کرده به کلاه حصیری وصل می کنند و زنگوله ای بر گردنش می آویزند و به صورتش آرد می مالند تا سفید شود. آنگاه افساری بر گردنش می بندند و کوچه و خانه به خانه در روستا می گردانند. در این حال مردم روستا و خصوصا جوانان و کودکان به دنبال او راه می افتند و دسته جمعی می خوانند:
محلی فارسی
گلین ما چو زشته عروس ما چقدر زشت است
خیشی چقدر کشته چقدر کشت کرده استبارون تب درشته دانه های باران درشت است
گل گلینو، شاخ زرین بیا عروس شاخ طلا
به هر خانه که می رسند پس از خواندن این اشعار از صاحب خانه مقداری گندم و جو و یا تخم مرغ می گیرند. گاهی ممکن است صاحب خانه ای برای خوشمزگی، قبل از ورود «گلین» و همراهانش به بالای بام برود و با سطلی پر از آب در گوشه ای پنهان شود و سطل آب را روی آن ها بریزد. آنها نه فقط از این کار نمی رنجند. بلکه خرسند می شوند و آن را به فال نیک می گیرند. اما اگر صاحب خانه چیزی به «گلین» ندهد دسته جمعی می خوانند:
خونه گدا خیر شاندا
گلین و همراهان او به راهشان ادامه می دهند و کوچه ها و حیاط خانه های روستا را بدینگونه زیر پا می نهند و هدایایی را که گرد آورده اند در محلی روی هم می گذارند. گلین آنچه را که گرد آمده است چند قسمت می کند و دور از چشم همراهان ریگی داخل یکی از قسمت ها می نهد. بعد چند نفر داوطلب می شوند که هر یک سهمی از آن بردارد. سهمی که در آن ریگ باشد نصیب هر که شود پا به فرار می گذارد. دیگران او را ظاهرا به قصد گرفتن و کتک زدن دنبال می کنند. آن شخص خود را به خانه ای می رساند و یا در کوچه به کسی برمی خورد و از او تقاض می کند که برای سه روز یا یک هفته او را ضمانت کند تا کتکش نزنند. در عوض متعهد می شود که طی این مدت باران خواهد بارید. دیگران نیز تعهد و ضمانتش را قبول می کنند و از کتک زدنش منصرف می شوند. اگر تا مدت تعیین شده باران نبارید، «گلین» و گروه او به سراغ ضامن می روند و اگر این بار نیز ضامن ضمانتش را تکرار کرد باز هم تامل می کنند وگرنه به سراغ شخصی که فرار کرده بود، می روند و او را کتک مفصلی می زنند تا شخص دیگری پیدا شود و ضمانت کند. مردم معتقدند که با این مراسم خداوند به آنان ترحم می کند و بارش آغاز می شود.
روایت دیگر از مراسم گلین به نام قبله دعا در استان بوشهر وجود دارد که مراسم انجام آن به شرح زیر است:
زمستان هایی که باران دیر می بارد و خطر خشکسالی احساس می شود مردم بوشهر به سرپرستی ریش سفیدان، شب جمعه ای را انتخاب می کنند و دور هم جمع می شوند و می گویند «پاش تا بریم قبله دعا».
باید توجه داشت که هر نیم بیتی را گروهی می خوانند. همین گه گروه اول کارشان تمام شد، گروه دوم شروع می کنند. اگر در منزلی باز باشد، بدون اجازه از صاحب خانه همه وارد آن می شوند و شخصی (معروف به گلی) با چوبی که بر آن سوار است شروع به جارو کردن حیاط می کند. صاحب خانه موظف است چیزی به او بدهد. چند نفر کیسه همراه دارند که چیزهای بدست آمده را در آن بریزند. در اینجا اگر صاحبخانه خوراکی به آنها بدهد با هم می گویند: «خونه شاه مشتیش داد، خونه گدا هیچیش نداد.» اگر صاحب خانه آب روی گلی ریخت همه با هم می گویند «نه او بی بارون بی» این مراسم ادامه می یابد تا به همه خانه های ده سر بزنند. سپس هدیه جات به دست آمده را در خانه یکی از ریش سفیدان روستا می گذارند و در همان جا اعلام می کنند «فردا شب بیایید شله گلی بخورید، می خواهیم برویم قبله دعا.»
فردا شب همه جمع می شوند، شله می پزند و در سینی بزرگی که معروف به سینی فراشبندی است می ریزند و دور از چشم دیگران مهره ای را زیر شله مخفی کره بعد آش را میان اهالی تقسیم می کنند. یکی از دو نفر مواظبند که مهره نصیب چه کسی می شود. به محض اینکه مشخص شد مهره نزد چه کسی است. یک آسک (دست آس) به دو شش می اندازند، سپس همه جمع می شوند. یک نفر قرآن روی سر می گذارد و دیگران به اتفاق آن مرد اسک به دوش با شادی و هلهله این ابیات را می خوانند:
پیرزن کوری تشنه لنگ آسک کولشه
قبله دعا می شیم سی او خدا می شیم
بلکه خدا رحمش بیاد بیا تا بشیم قبله دعا
بلکه خدا رحمش بیاد
مردم که جمع شدند، به سوی محلی به نام «قبله دعا» راه می افتند و دسته جمعی می خوانند:
بار بارونی شار شارونی
الله تو بده بارون سی ما عیال وارون
مشت جو داشتیم سر تلی کاشتیم
بارون زد و در اومد مشتی مو مشتی تو
مشتی خیر بارونی
و در هر خانه ای می ایستند و ادامه می دهند:
تال خیز می مشتک یک تک نان مشتک یه دسته دونی مشتک
قسمت اول را یک عده و واژه «مشتک» را عده ای دیگر در پاسخ آنان می گویند. صاحب خانه با توجه به وضع مالی اش مقدار حبوبات، هیزم، پول و یا چیزهای دیگری به آنان هدیه می دهد و نیتی هم می کند. بدین ترتیب گروه راهش را ادامه می دهد و گهگاه سر راه به آسمان نگاه می کنند و می خوانند:
ای بارون مرواری تا کی تو نمی باری؟
هنگامی که به محل قبله دعا رسیدند، سر دسته که آش در خانه او طبخ خواهد شد می گوید: «او انبارها، او ندارن» جمعیت می گویند: «بده، بچه ها نون ندارن» اهالی می گویند: «خدا بده، بوجیلا دون ندارن» مردم می گویند: «خدا بده» و باز می گویند:
بار بارونی شار شارونی
الله تو بزن بارون سی ما عیال وارون
این مراسم تکرار می شود تا باران ببارد. روزی که بارید با استفاده از مواد خوراکی جمع آور شده آشی می پزند و سکه ای در آن می اندازند. آش را میان مردم تقسیم می کنند و بر این باورند که هر کس در آشش سکه پیدا کند به مرادش می رسد. در اولین روز بارش باران در بیشتر منازل بوشهر معجونی به نام «شیره» که قبلا از خرمای بی هسته، شیره خرما، کنجد و مغز گردو تهیه و آماده کرده اند و یمن آمدن باران میل می کنند و دسته جمعی می خوانند:
بارون تیره تیره دسام (دستهایم) تو خرما شیره