بارندگی کم، تبخیر زیاد و کم عمق بودن هامون ها:
یکی از عوامل بروز خشکسالی های شدید، قرار گرفتن تالاب هامون در یکی از گرم و خشک ترین اقلیم های جهان است. متوسط بارندگی دنیا 750 میلیمتر در سال است که این مقدار در ایران حدود 250 میلیمتر ودر سیستان در شرایط معمولی 59 میلیمتر است. کمبود بارش به همراه تبخیر بسیار زیاد (4747میلیمتر در سال) و عمق کم دریاچه، باعث از دست رفتن سریع آب می گردد.
وابستگی تالاب به رودخانه مرزی هیرمند:
با توجه متکی به متکی بودن حیات سیستان به رودخانه هیرمند که بین دو کشور ایران و افغانستان مشترک می باشد، از سال 1310 هجری شمسی چندین قرارداد بین دولت های دو کشور در مورد تقسیم آب هیرمند منعقد شد که متاسفانه به دلیل بی ثباتی حکومت در افغانستان، چندین دوره شاهد قطع آب هیرمند به ایران و ایجاد خشکسالی های شدید بوده ایم، که اثرات زیانبار اقتصادی و اجتماعی زیادی را به همراه داشته است.
باد خیز بودن منطقه:
در بررسی شدید پتانسیل باد در 60 ایستگاه هواشناسی کشور، ایستگاه زابل بالاترین فراوانی و سرعت را به خود اختصاص داده است و بدلیل خشک بودن محیط، با میانگین تعداد 7/80 روز طوفانی در سال طی یک دوره پنج ساله (1995-1990) رتبه دوم وقوع طوفان های ماسه ای در قاره آسیا را داراست. دفتر فنی تثبیت شن و بیابان زدائی بر اساس طرح شناسایی کانون های فرسایش بادی و تعیین اولویت های اجرایی مشخص کرد که 14 استان کشور تحت تاثیر فرسایش بادی قرار دارند ، از بین آنها استان سیستان و بلوچستان با 229174 هکتار بالاترین رتبه را به خود اختصاص داده است و سهم منطقه سیستان در این استان از نظر مناطق تحت سیطره فرسایش بادی و فراوانی وقوع طوفان های غبارزا، نسبت به سایر مناطق بیشتر است.
اثرات خشکسالی:
مهم ترین پیامد خشکسالی، تشدیدپدیده بیابان زایی است، بخصوص طی خشکسالی طولانی مدت 9 ساله اخیر(1385-1377) که تبعات گسترده اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی را به دنبال داشته است. با خشک شدن بستر وسیع تالاب هامون ونیزارهای انبوه آن ، با تولید شش تن در هکتار، صید صیادی در منطقه غیر ممکن و تالاب که روزی منبع درآمد 15 هزار صیاد با 12هزار تن صید ماهی در سال بود ، به کفه ای خشک و ترک خورده تبدیل شد و نه تنها آثاری از نیزارهای انبوه که منبع اصلی تغذیه 120 هزار رأس دام منطقه بود به جای نماند بلکه گونه های مقاوم به خشکی نیز به شدت تهدید و تردد دام ها باعث لگد کوبی شدید بستر خشکیده دریاچه و افزایش فرسایش بادی در منطقه شد .لذا عشایر منطقه که در شرایط مطلوب در حاشیه هامون زندگی می کردند به بستر دریاچه وارد شدند تا با جمع آوری سرشاخه های گز و شستن و خرد کردن آن ها علوفه مورد نیاز دام های خویش را تأمین نمایند. قطع کردن سرشاخه ها باعث تنک و ضعیف شدن گز، گونه مقاوم به خشکی ، گردید . گاوهای روستائیان نیز که روزی آزادانه در نیزارهای وسیع دریاچه چرا می کردند به خوردن علوفه نامرغوب روی آورده و به شدت از وزن آنها کاسته شد . خشکسالی اولین فاکتور رادوولد یعنی زیستگاه حیات وحش را از بین برد و با کاهش منابع آبی ، غذایی وپناهگاهی باعث افت شدید جمعیت آنها شد. از دست رفتن امکان زمستان گذرانی و لانه گزینی صدها هزار قطعه پرنده مهاجر و آبزی و به تبع آن از بین رفتن امکان شکار برای آن دسته از بومیانی که از این طریق امرار معاش می کردند و کمرنگ شدن دامداری، صنعت حصیر بافی و … از اثرات بارز خشکسالی است. قبل از خشکسالی مساحت کانون های بحرانی مناطق میانکنگی، شیله و جزینک 252 هزار هکتار بود که طی دوران خشکسالی سطح دریاچه هامون هم به کانون های بحران زای بیابانی اضافه شد و بدین ترتیب ساعان و تعداد روزهای با طوفان گرد وخاک شدید، افزایش یافت که خسارات جبران ناپذیری داشته است.
مهمترین اثراتی که طوفان های گرد و غبار بر منطقه می گذرانند عبارتند از:
مدفون شدن روستاها و اماکن در زیر توده های ماسه ، کوچ اهالی به شهر ها و حومه آن و معضلات اقتصادی ـ اجتماعی افزایش تراکم جمعیت شهری ؛
از بین رفتن فرصت های شغلی ، فقر افزایش فعالیت های غیر قانونی از جمله قاچاق سوخت ، تردد از بستر خشک دریاچه و به تبع آن تخریب و فرسایش بیشتر ؛
پرشدن کانال های آبرسانی وافزایش هزینه های لایرویی ، بالا آمدن بستر رود خانه ها و مسدود شدن مجاری آب بر اثر ورود شن و ماسه و هرز رفتن میلیون ها متر مکعب آب در سال ،
خسارت اقتصادی فراوان به تأسیسات کشاورزی و محصولات تولیدی
جدول :نوع ومیزان خسارت وارده به 9600 کشاورز بهره بردار از چاهک های کشاورزی طی سالهای 1383-1379
جدول : خسارت وارد شده ناشی از خشکسالی به بخش های کشاورزی، دامپروری و شیلات طی سالهای 1383-1379
مسدود شدن جاده های ارتباطی، دیر رسیدن محصولات به بازار فروش بخصوص کاهش کیفیت مواد فسادپذیر؛
افزایش تصادفات جاده ای به دلیل کاهش دید و خسارت جانی و مالی فراوان
جدول : تعداد تصادفات روزهای طوفانی در خطوط جاده ای شهرستان زابل، طی سالهای 1383-1381
افزایش آلودگی هوا و تهدید سلامت جسمی افراد از جمله بروز بیماری های تنفسی و ریوی و افزایش نابینایی به دلیل بریدگی ناشی از برخورد ذرات شن به قرنیه با اختصاص 28% کل نابینایی های ناحیه سیستان :
اقدامات انجام شده جهت کاهش اثرات خشکسالی
وقوع بحران در سیستان باعث حرکت مداوم مقدار زیادی ماسه از بستر دریاچه به سمت روستاها و شهر زابل شد و نزدیک به 208 روستا در محاصره شن های روان قرار گرفت اما به دلیل عدم آب کافی در منطقه و سرعت زیاد باد،عملیات بیولوژیک و کاشت نهال امکان پذیر نبود. بدین منظور با بهره گیری از دانش بومی و تجربیات مردم در سنوات گذشته و نیز بهره گیری از نظرات اساتید فن، احداث بادشکن یا تله های رسوب گیر در بستر دریاچه صورت گرفت تا مانع حرکت شن ها شود ؛ این بادشکن ها به طول 350 کیلومتر، در شش باند سه ردیفه و از سرشاخه های خشک شده جنگل های طبیعی گز در منطقه ایجاد شد ظرف مدت سه سال، جلوی پیشروی شش تا هشت میلیون متر مکعب ماسه روان گرفته و در بین ردیف های بادشکن، پوشش گیاهی طبیعی مستقر شد . بعد از تله های رسوب گیر حدود از دیگر اقدامات انجام شده، تخلیه شن از روستاها و دپوی آنها در نقاط دورتر بود که بلافاصله بر روی این تپه های ایجاد شده عملیات مالچ پاشی صورت گرفت و جهت جلوگیری از کم شدن سطح چسبندگی مالچ ها و از بین رفتن آنها در اثر توفان و آفتاب، نهال کاری انجام شد .در اطراف اراضی کشاورزی نیز تله های رسوب گیر ایجاد شد که نتایج رضایت بخشی را به همراه داشت .
مخازن چاه نیمه
چاه نیمه سه حفره یا سه گودال طبیعی در کنار رودخانه هیرمند هستند که در تراس های دوره کواترنری ایجاد شده اند. این مخازن در جنوب شرقی سیستان، حاشیه مرز ایران و افغانستان ، در فاصله تقریبی 4 کیلومتری در ساحل دلتای هیرمند قرار گرفته اند. پس از خشک سالی سال 1350 که فقط به مدت 23 روز یعنی از تاریخ 2/6/1350 لغایت 25/6/1350 و آن هم در فصل کم آبی ، قطعی کامل آب هیرمند به سیستان اتفاق افتاد و منجر به مهاجرت تعداد زیادی از مردم سیستان به شهر هایی از جمله گرگان، مشهد، کرمان و غیره شد؛ دولت وقت، تیمی را مسئول مطاله نحوه ایجاد منابع ذخیره آب نمود گروه مهندسین مشاور کاژه ـ سانیو از کشور ژاپن، پس از مطالعه و بررسی های لازم، چاله های طبیعی چاه نیمه را برای این منظور در نظر گرفتند و با ایجاد کانال هایی ورود آب به این مخازن را تسهیل نمودند. بنابراین مخازن چاه نیمه در بهمن ماه 1360 به منظور ذخیره بخشی از آب مازاد رودخانه هیرمند و استفاده از آن در فصل کم آبی و خشک، آبگیری شد و از سال 1361 مورد بهره برداری قرار گرفت. اراضی اطراف مخازن در ارتفاع 495 تا 510 متری دریا قرار دارند، ارتفاع کف مخازن از سطح دریا بطور متوسط بین 475 الی 485 متر ارتفاع گودترین نقطه 460 متر می باشد. این مخازن توسط دو رشته کانال بهم اتصال پیدا کرده اند. در هنگام پرآبی، مساحت مخازن یک، دو و سه به ترتیب برابر با 20 ، 17 و 9 کیلومتر مربع است. ورودی کانال چاه نیمه 160 متر مکعب در ثانیه است و ظرفیت کل مخازن 630 میلیون متر مکعب می باشد؛ علاوه بر آن مخزن شماره 4 با گنجایش 900 میلیون متر مکعب آب در نزدیکی مخازن قبلی در دست ساخت است.
وجود چاه نیمه ها در سیستان، عامل مهمی برای ماندگاری مردم در این منطقه به شمار می رود ؛ بخصوص تداوم بحران خشکسالی های اخیر در سیستان، نیاز مردم به چاه نیمه ها را به نحو چشمگیری افزایش داده است.
جدول : ظرفیت ذخیره آب در چاه نیمه ها
|