ارگ بیاضه
این قلعه در 53 کیلومتری خور و بیابانک از توابع شهرستان نائین در روستایی به نام بیاضه واقع شده است. قلعه بیاضه با بنایی چند طبقه و خندق عریض و عمیق و برخوردار از مجموعه خشتی به هم پیوسته و بافت گسترده تاریخی پیرامون آن، نمونه بارز یک ارگ و دژ کویری کویری است. این قلعه افسانهای، که شاهکار سبک معماری عهد ساسانی است، قرنها به عنوان دژ مستحکم و تسخیرناپذیر کویر مرکزی ایران کارکردهای گوناگون دفاعی و مسکونی داشته و از جمله اینکه در دوره اسماعیلیه پایگاه یاران حسن صباح بوده است. ارگ بیاضه قلعهای قدیمی است که در روستای بیاضه قرار دارد. این بنای چند طبقه و خندق عریض و عمیق و مجموعه خشتی گسترده و به هم پیوسته پیرامون آن، نمونه ارگ و دژ کویری است.
این قلعه باستانی با سبک معماری ساسانی، قرنها کارکردهای دفاعی و مسکونی داشته و در دوره اسماعیلیه پایگاه هواداران حسن صباح بوده است. اتاق های متعدد و طبقات مختلف قلعه تا چند سال قبل به عنوان محل نگهداری اموال و انبار غله روستاییان مورد استفاده قرار می گرفت. ذکر روستای بیاضه و قلعه آن در کتابهای احسن التقاسیم، صورتالارض ابن حوقل، سفرنامه ناصرخسرو و همچنین در سندی موسوم به جنگ نامه امام زاده ابومحمد ابراهیم (که در همین روستا مدفون است) آمده است. بنا بر سفرنامه ناصرحسرو او هنگام عبور از مسیر نائین به طبس در این روستا و به گفته خودش در «پیاده» توقف داشته و در سفر نامه خود از قلعه کهن آن یاد کرده است. در دوره های معاصر جهانگردان غربی مانند سون هدین ، آلفونس گابریل و مک کرگور هنگام عبور از کویر مرکزی ایران از آن سخن گفتهاند.
در هجوم نایب حسین کاشی و قشون او به صفحات کویر در سالهای ۱۳۲۸- ۱۳۲۷ هجری قمری تمام قلاع منطقه از نائین تا طبس سقوط کرد ولی مهاجمان با وجود به توپ بستن قلعه از تسخیر آن عاجز ماندند. ماشاءالله خان پسر نایب حسین با اصرار بر ماندن نیروهایش در منطقه تا تسخیر آخرین دژ کویر در نامهای تهدیدآمیز خواستار تسلیم روستاییان شد ولی آنان به پشتوانه استحکامات موجود و آمادگی دفاعی و موقعیت قلعه با این شعر به وی پاسخ دادند:
یا ما سر خصم بکوبیم به سنگ یا او سر ما به دار سازد آونگ
القصه در این سراچه پر نیرنگ یک کشته به نام به که صد زنده به ننگ
بالاخره مهاجمان در برابر پایداری قلعه نشینان مجبور به ترک منطقه شدند.
قلعه باستانی بیاضه کوهی است از خشت و گل، دژی بزرگ که محوطه عظیمی را به خود اختصاص داده است . روزی در این قلعه ۲۵۰۰ نفر زندگی می کردند و تمام امکانات زندگی شان در همین جا مهیا می شد ه است . قلعه ای در دل کویر که از زیر خاک سر برآورد است . در دل روستایی است کم جمعیت، غیر از دو مغازه و یک نانوایی و چند پیرمرد که دور هم نشسته اند در وهله اول چیزی نمی بینید. اگر چشمه قناتی که در زمستان و تابستان جاری است نبود، مسلما آن چندنفر هم مهاجرت کرده بودند. چند کیلومتر که جلوتر بروی استان اصفهان را پشت سر گذاشته و پای در استان یزد می نهی، اما در این ده کوچک چیزی هست که آدم را در کویر سوزان به درنگ وا می دارد.
قلعه بیاذه، اثری است در دل کویر سوزان، درست در ۱۰ فرسنگی جنوب شرقی خور و بیابانک. جای آن بر لبه دوزخ ایران سبب شده که کمتر کسی به آنجا سفر کرده یا حتی اسمش را شنیده باشد.وقتی از قلعه سخن می گویم، در ذهنتان تصویری از اتاق خشت و گلی تصور نکنید، دژی است بزرگ که محوطه ای عظیم را به خود اختصاص داده است؛ کوهی است از خشت و گل.
دور تا دور آن را خندقی به عمق۷ تا۱۳ متر دربرگرفته است. درون آن تعداد زیادی اتاقک و راهروهای پیچ در پیچ وجود دارد. چاه های متعدد و کانال داخلی خندق از دیگر تجهیزات قلعه است. آسیاب های دستی و سه میدانگاه از دیگر سازه های آن است. آنچه مسلم است این قلعه جمعیتی حدود ۲هزار و ۵۰۰ نفر را در پنج طبقه خود جای می داده و برای تمام این افراد امکانات لازم مهیا بوده است. در اصل قطبیتی بوده برای حاکم بیابانک.در سفرنامه ناصرخسرو نیز تایید شده که این ناحیه – بیابانک- متشکل است از ۱۲ پاره روستا که مرکزیت آن با بیاذه است.
بخشی از خندقی که دور آن بوده، در سال ۱۳۶۷ توسط افراد ناآگاه برای احداث جاده پر شده، باروهای بلند آن خراب شده و برج های بزرگ آن کم کم رو به نابودی است. از در چوبی قلعه که می گذری، اتاق های کوچک تودر تو با کوزه های بزرگ می بینی، راهروهای تنگ و پله های خشت و گلی. چشمه آبی که از وسط ده می گذرد بعد از عبور از پشت قلعه برای آبیاری زمین های کشاورزی که به ده ختم می شود.
قلعه بیاذه اثری است که در منطقه حوز بیابانک بی همتاست، اما اکنون می رود که به تلی از خاک مبدل شود. حمایت نکردن سازمان میراث فرهنگی از این گنجینه باستانی سبب شده که این اثر آهسته آهسته رو به نابودی نهد. بی شک بازسازی و مرمت این اثر باستانی و یادگار دوره ساسانی می تواند گامی مثبت در جهت حفظ آثار قدما باشد و حرکتی مثبت برای جذب جهانگرد به شمار رود. بیاضیه ؛ دژی که تاریخ در آن از حرکت بازایستاده است!
در بیاضیه گویی زمان مدتهاست که متوقف مانده است؛ این را میشود از شعارهای دیواری پیش از پیروزی انقلاب که هنوز قابل مشاهده هستند، دریافت. نگاه کنید! درود بر خمینی … روح منی خمینی … بت شکنی خمینی …
این در حالی است که به جرأت میتوان ادعا کرد، دژ بیاضیه یکی از عظیمترین و رفیعترین بناهای خشت و گلی در ایران مرکزی محسوب شده که به دلیل معماری خاص و خندق عمیق احاطه شده در اطرافش، همواره و در طول تاریخ در برابر اشرار و مهاجمان قد علم کرده و به قلعهای تسخیرناپذیر بدل گشته است؛ قلعهای که به گفتهی پیرمردان آبادی، از همین رو مورد احترام مردم منطقه است.
پیشینه تاریخی
این بنای چند طبقه و خندق عریض و عمیق و مجموعهی خشتی گسترده و به هم پیوستهی پیرامون آن – که قدمتش تا دورهی ساسانیان میرسد، نمونهی بارزی از یک ارگ و دژ کویری است که از دیرباز مورد توجه گردشگران داخلی و خارجی بوده و چند سالی است که سفر به این روستای کویری از سوی گروههای گردشگری و تحقیقاتی به ویژه مراکز دانشگاهی افزایش یافته است. این قلعهی باستانی برخوردار از سبک معماری ساسانی، قرنها به عنوان دژ مستحکم و تسخیرناپذیر کویر مرکزی ایران کارکردهای گوناگون دفاعی و مسکونی داشته است. اتاق های متعدد و طبقات مختلف قلعه تا همین چند سال قبل به عنوان محل نگهداری اموال و انبار غله روستاییان مورد استفاده قرار میگرفت.
برای تمام مردم خور و بیابانک نام قلعه بیاذه، نامی آشناست، کمتر پیرمرد و پیرزنی است که اسم این قلعه را نشنیده باشد. دلیل معروفیت آن خارج از بحث قدمت و بزرگی، فتح نشدن توسط راهزنان معروف است. اواخر دوران احمدشاه که آشوب و ناامنی همه جا را فرامی گیرد، مردم روستا برای دفاع، به خانه اجدادی خود – قلعه- پناه می برند.تاخت و تازهای راهزنان باعث شد که مردم برای نجات خود ماه ها را در این قلعه سپری کنند. دزدان به غارت روستاها می پرداختند و از این روستا هم چشم پوشی نمی کردند. طبق مستندات از سال ۱۳۲۷ ه.ق مردم به مدت دو سال در برابر قشون نایب حسین کاشی درون قلعه ایستادگی کردند و با استفاده از موقعیت قلعه توانستند در این مدت طولانی مقاومت کنند.
به هر حال در تمام دوران ناامنی راهزنان نتوانستند این قلعه را به تسخیر خود درآورند و همین مساله باعث شد که مردم و قلعه باستانی در اذهان مردم منطقه باقی بماند. این قلعه در کنار آثار باستانی چون بازار زرگرها، مسجد جامع، حسینیه قدیمی و همچنین وجود درخت زیتونی با قدمت هزار ساله جاذبه های خوبی برای جهانگردان داخلی و خارجی به شمارمی آید.
قلعه بیاضیه در دوره های گذشته به دلیل موقعیت سوقالجیشی همواره از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است، به گونهای که در دورهای از ناامنی و هجوم نایب حسین کاشی و قشون او به صفحات کویر در سالهای ۱۳۲۸- ۱۳۲۷ هجری قمری تمام قلاع منطقه از نائین تا طبس سقوط کرد، ولی مهاجمان با وجود به توپ بستن قلعه از تسخیر آن عاجز ماندند تا جایی که ماشاءالله خان پسر سرشناس نایب حسین سرمست از فتوحات گذشته با اصرار بر ماندن نیروهایش در منطقه تا تسخیر آخرین دژ کویر در نامهای تهدیدآمیز خواستار تسلیم روستاییان شد. ولی آنان به پشتوانهی استحکامات موجود و آمادگی دفاعی و موقعیت استراتژیک قلعه در قطعه شعری به وی این گونه پاسخ دادند که:
یا ما سر خصم بکوبیم به سنگ ؛ یا او سر ما به دار سازد آونگ
القصه در این سراچهی پر نیرنگ ؛ یک کشته به نام به که صد زنده به ننگ
و سرانجام مهاجمان در برابر پایداری قلعه نشینان مجبور به ترک منطقه شدند.
با این وجود، این عمارت ارزشمند ، دچار فراموشی تاریخ گشته و در حال ویرانی است!متأسفانه خندق حفر شده در ضلع جنوبی و غربی قلعه به دلیل طرح گسترش مسجد بیاضیه از بین رفته است! امید است با فعال شدن بحث گردشگری طبیعی در کشور، بیاضیه و مردمان فراموش شدهاش نیز از توجهی که شایستهی آن هستند، برخوردار شوند.کاش مسئولین گردشگری ما قدر این در و دیوار گلی بیاضیه را میدانستند و با اختصاص بودجهای درخور، آن را به یکی از مهمترین پایگاههای گردشگری در ایران مرکزی بدل میکردند
٢۵٠٠ سال قدمت . از ایران باستان تا به امروز محکم و استوار ایستاده است با اینکه خشت و گلی است ، قلعه ای با بدنه مقاوم و عظیم ، خشت برخشت نهاده اند پدرانم تا ثابت کنند که بشر می تواند با خشونت طبیعت به تفاهم برسد .
باشندگان این سرزمین مردان و زنانی بوده اند که در مقابل مشکلات بنیادین زیست محیطی استقامت کرده اند و تو این مطلب را در کنار دیواربلند قلعه حس خواهی کرد و به بلندای روح آنان پی خواهی برد . در زیر تیغ آفتاب کوبر ، پنج طبقه ارتفاع چنین زیبا و مدو ر ساختن و خندقی به طول و عرض شش متر در اطراف آن حفر کردن ، کار مردانی است که صبر قرین روحشان و اراد ه پولادین محرم دلشان است و هنرمندانه از کمترین امکانات موجود بیشترین بهره را برده اند.
اگر در سایه درخت بید زیبای کنار قلعه ، لحظه ای بیاسایی شاید صدای آرام و گوش نواز آب را که روزی نارنج قلعه را دور می زده بشنوی و یا صدای شیهه اسب سربازان نایب حسین کاشی را دریابی در حالی که پس از چهار ماه محاصره قلعه ، بدون کمترین توفیق در تاراج اموال مردم ، روستای بیاضه را ترک می کند .
یا شاید ببینی که مرد م چگونه با حمله دزدان ، هراسان به قلعه پناه می برند و پس از رفتن آنها چگونه صدای ناله زنجیر و جرخ دنده می آید که درب قلعه را آرام بر روی خندق می اندازد و پلی می سازد تا مردم شادمان از قلعه بیرون آیند ولی افسوس خواهی خورد که اکنون اثری از آن درب زیبا نیست و اطمینان دارم با یاد صبرو استقامت آنان تونیز صبور وآرام خواهی شد و لذ تی عمیق در دل خود خواهی یافت .