برخی از آیین های جشن سوری
بوته افروزی ، آب پاشی و آب بازی ، فالگوش نشینی ، قاشق زنی ، کوزه شکنی ، فال کوزه ، آش چهارشنبه سوری ، آجیل مشگل گشا ، شال اندازی ، شیر سنگی
از جمله جشن های آریایی ، جشن های آتش است . امروزه تنها « جشن سوری » ، معروف به « چهارشنبه سوری » و نیز « جشن سده » برایمان به یادگار مانده است و در باره جشن های فراموش شده ی آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهریورگان » یا « آذر جشن » می توان اشاره داشت . آتش نزد ایرانیان نماد روشنی ، پاکی ، طراوت ، سازندگی ، زندگی ، تندرستی و در پایان بارزترین نماد خداوند در روی زمین است .
مجموعه ی آیین های نوروزی از « جشن سوری » ( چهارشنبه سوری ) آغاز می شود و با آیین سیزده بدر نوروز به سر انجام خود می رسد . ( بهرام فره وشی ، ص 43 )
برخی را باور این است که با در نگر(نظر) آوردن واژه ی « چهارشنبه » که بر آمده از فرهنگ تازی و سامی است ، پس « چهارشنبه سوری » ارمغانی از سوی تازیان است ، چرا که همانگونه که می دانیم ، در ایران باستان هر روزی نامی ویژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامیاد روز و … ) و نشانی از بخش بندی امروزین چهارهفته ایی و نام های آنان به چشم نمی خورد .
اما می بینیم که در میانه سده چهارم هجری ، از این جشن و چگونگی بر پایی و هنگام آن و نیز دیرینگی اش سخن به میان است . برابر این آگاهی که در نسک(کتاب) تاریخ بخارای ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی آمده ، در زمان منصور پسر نوح از شاهان سامانی ، در میانه سده چهارم هجری ، این جشن با شکوهی بزرگ برپا بوده و به نام « جشن سوری» نامیده می شده است .
چون در روز شماری تازیان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار می رفته شب چهارشنبه ی پایان سال را با « جشن سوری » به شادمانی پرداخته و بدین گونه می کوشیدند تا نحسی و نا خجستگی چنین شب و روزی را بر کنار کنند . همچنین جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص 277 ) به گجستگی(نا مبارک)چهارشنبه نزد تازیان اشاره می کند . منوچهری در این روز مردمان را به شادمانی می خواند تا از نا خوبی و بد یمنی آن رها شوند .
( عبدالعظیم رضایی ، صص 119 –118 )
اما بر پایه ی پژوهش های انجام شده ، زمان باستانی « جشن سوری» را می توان در این سه گاه باز جست :
۱. شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه ی کوچک
۲. نخستین شب پنجه ی بزرگ یا پنجه ی وه که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز « جشن همسپهمدیم» (آخرین گاهنبار سالانه)
۳. دیدگاه سوم ، شب پایانی سال است که ارجمندترین روز « جشن همسپهمدیم» و جشن آفرینش انسان است . ( هاشم رضی ، ص 149 ) .
افزون بر این و بنا به سنتی که برای برخی رویدادهای بزرگ و جشن های باستانی ، برابر نهادی اسلامی نیز بدست داده شده است ، آتش افروزی و شادمانی شب چهارشنبه ی آخر سال را برخی به قیام مختار ثقفی که به خونخواهی حسین و فرزندانش قیام کرده بود ، نسبت می دهند : « مختار وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی کشتگان کربلا قیام کرد ، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد ، دستور داد که شیعیان بر بام خانه ی خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و از آن به بعد مرسوم شد» ( محمود روح الامینی ، ص 50 ) .
واژه « سوری » پارسی به چم(معنی) « سرخ » می باشد و چنان که پیداست ، به آتش اشاره دارد . البته « سور » در مفهوم « میهمانی » هم در فارسی به کار رفته است. بر پا داشتن آتش در این روز نیز گونه ای گرم کردن جهان و زودودن سرما و پژمردگی و بدی از تن بوده است . در گذشته جشن های آتش کاملا" حالت جادویی داشته و بسیار بدوی بوده است . چگونگی این جشن ، همسانی و مانندگی های فراوانی به جشن سده دارد .( مهرداد بهار ، ص 233 )
استاد پورداود ، پس از بزرگداشت این جشن باستانی ، به جستار(مبحث)ویژه ای اشاره دارد و بر این باور است که رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانه هایی همچون « سرخی تو از من ، زردی من از تو و … » از افزونه های پسا – اسلامی است و از دیدگاهی ، بی احترامی به جایگاه ارجمند آتش به شمار می رود . ( ابراهیم پور داود ، ص 75 )
اما به گفته یکی از دوستان به آسانی میتوان این نگره را رد کرد:
نخست دیدگاه مردم ایران نسبت به آتش؛خوب یکی از جنبه های تقدس آتش پاک نمودن بیماریها و دور کردن ارواح خبیثه (به تعبیر آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرایت طاعون رخت و ابزار بیمار را در آتش می ریختند تا از بدی ها پا ک شود؛ و ۱۰۰٪ این بی احترامی به آتش بشمار نمی آید.
همین امروز هم رسم اسفند دود کردن و گرد خانه تاب دادن رایج است(برای زدودن شر و بیماری و چشم زخم)که باز مانده از گذشته است؛ هم اکنون پریدن از روی آتش هم می توانسته با فلسفه پاک کردن نفس صورت گرفته باشد.
دوم گذر سیاوش از آتش؛ خب باید ببینیم سیاوش چگونه از آتش گذشته است!
فردوسی می گوید:
ســیــاوش ســیــه را بــه تــنــدی بــتـــاخـــت نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت ز هــرســو زبــانــه هــمــی بـــرکـــشـــیـــد کــســی خـــود و اســـپ ســـیـــاوش نـــدیـــد
خب آتش انبوهی بوده و سیاوش هم تیز از آن گذشته است؛ و می دانیم که گامهای اسب ریخت پرش دارد؛ پس سیاوش به آرامی ونرمی از آتش نگذشته است.
گویند موبد آذرپاد مهر اسپندان، که اندرزنامه اش از کم شمار نبشته های بجای مانده از زمانه ئ پیش از چیرگی تازی است، گویا خودش برای اثبات حقانیت خود ، از آتش گذشته و یا سینه ئ خود را سوزانیده بوده است ( مانند داستان سیاوش) و این چهارشنبه سوری هم به احتمال زیاد گونه ای آزمون آتش، یادگار آزمون آتش در آیین کهن ایران است.
برخی از آیین های جشن سوری
بوته افروزی ، آب پاشی و آب بازی ، فالگوش نشینی ، قاشق زنی ، کوزه شکنی ، فال کوزه ، آش چهارشنبه سوری ، آجیل مشگل گشا ، شال اندازی ، شیر سنگی
( توپ مروارید ) و … (علی بلوک باشی ، صص 63 – 57 ، بهرام فره وشی ، صص 49-44)
همچنین در جاهایی همچون شیراز ، کردستان و آذربایگان ، آداب و آیین ویژه و کهن تری وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر ( ع ) و یا آب پاشی در سعدیه که ویژه ی شیراز است و یا سفره های خوراکی رنگینی که در کردستان و آذربایگان آماده میشود و نیز آیین آتش افروزی و شادمانی همگانی مردم . برخی را عقیده بر این است که « جشن سوری » ( چهارشنبه سوری ) با مراسم مربوط به بزرگداشت فروهر درگذشتگان نیز پیوند و بستگی دارد. البته استاد مهرداد بهار با این ایده ی فرجامین همداستان نیست. ( مهرداد بهار ، ص 234 )
نظرات بسته شده است.