بررسی گویش دهستان جبل
در این مطالعه به بررسی گویش تعدادی از روستاهای( مزرعه بالا، عباس اباد، کریم آباد، دخر اباد، مجید اباد و بوران) دهستان جبل واقع در بخش کوهپایه استان اصفهان پرداخته شده که به لحاظ تلفظ و کاربرد واژگان دارای شباهت فراوانی هستند این روستاها در 32 درجه و 77 تا 32 درجه و 81 دقیقه عرض شمالی و 52 درجه و 54 دقیقه تا 52 درجه و 59 دقیقه طول شرقی واقع شد ه اند. دهستان جبل یکی از دهستان های استان اصفهان می باشد که در 90 کیلومتری شمال شرقی شهر اصفهان واقع شده است و در 40 کیلومتری شمال کویر ورزنه و دشت سجزی قرار گرفته است و از آنجاییکه که در حاشیه کویر و همچنین در مرکز ایران قرار گرفته است گویش ساکنین این دهستان جزو گویش نواحی مرکزی ایران و کویر نشینان ایران محسوب می گردد.
شکل شماره(1) موقعیت دهستان جبل و همچنین روستاهای مورد مطالعه را در استان اصفهان نشان می دهد.
منبع: نگارنده
بررسی گویش روستاهای مورد مطالعه
گویش مناطق کویری جزیی از گویش های مرکزی ایران می باشد و " گویش های مرکزی ایران بر گویش هایی اطلاق می شود که در روستاها و شهرک های مرکزی ایران و آبادی های حاشیه کویر از حوالی قم تا حوالی یزد و کرمان و نزدیک شیراز متداول است"(سپنتا،1375: 83-84). بررسی گویش یک ناحیه و حتی یک روستای بسیار کوچک کار بسیار دشوار ی می باشد چرا که این گویش و زبان، دوران های تاریخی متعددی را پشت سر گذاشته و از زبان اقوام و ملل مختلفی تاثیر پذیرفته است ، بررسی این روستاها هرچند به ظاهر بی اهمیت است اما به قول دکتر باستانی پاریزی که می گوید " بارها و بارها من نوشته ام و گفته ام که یکی از عوامل مهم نگارش یک تاریخ بزرگ اجتماعی برای ایران در گرو اینست که دهات و روستاها و بخش های کوچک و بزرگ این مملکت به صورت دقیق و منظم و در سطحی گسترده مورد بررسی قرارگیرد و نتایج این بررسی چاپ و منتشر شود ،مجموعه این اجزاء بعدها می تواند منبع اصلی و مایه پر سود برای نگارش تاریخ اجتماعی ایران بر اصول تحقیقات و نظرات جدید قرار گیرد(باستانی پاریزی، 1376 :1) . روستاهای مورد بررسی از آنجاییکه در استان اصفهان واقع شده است و استان اصفهان حکومت های مختلفی را پشت سر نهاده است و تاثیر کمی از انها پذیرفته اما به هر حال" نشانه ای که از قدمت اصفهان در دست داریم گویش مردم اصفهان و دیگر روستاها و دهستانهای این منطقه است که بازمانده اصل و دگرگون و ساییده شده گویشهای باستانی مانند اوستایی، پارسی باستان و سکایی و زبان پارسی میانه مانند پهلوی، پارسیک و سغدی می باشد"(شفقی، 1353 :179) و یا به قول محمد علی جناب در الاصفهان که " زبان اهل اصفهان_ عموما فارسی معمولی ایران است مگر یک عده بسیار کمی لغات خصوصی دارند. در جرقویه و اواخر رودشت و بعضی دهات کوهستانی سده ماربین نزدیک شهر گز و برخوار زبان مخصوص دارند که سایر مردم نمی فهمند. اسم این زبان ولایتی است و چون اکثر لغات ان پهلوی است که عموم زرتشتیان استعمال می کنند "(جناب، 1376 : 95) و در طی برسی و مقایسه ای که گویش این روستاهای مورد مطالعه با شهر های جرقویه ، گز و برخوار صورت گرفت تقریبا به جز چند واژه که ان هم در طرز تلفظ تفاوت داشت ، تفاوت آنچنانی مشاهده نگردید.
جدول شماره(1) تعدادی از واژگان هم ریشه گویش مردم این روستاها را با گویش پارسی پهلوی نشان می دهد.
راهنما
|
) (ā=آ )Š ) ( ش = ē ) (ū = او ) ( اِ = č ) (چ = x = خ)
|
جدول شماره(1): تعدادی از واژگان هم ریشه با زبانهای باستانی
معنی فارسی |
تلفظ محلی |
نحوه تلفظ |
توضیحات |
آرد |
آرت |
ārt |
هم پیوند با واژه artak در زبان پهلوی |
آوردن و بردن |
آرتمن و برتمن |
ārtemon o bartemon |
هم ریشه با āwarēt در زبان پارسی باستان |
عروس |
آروس |
āros |
واژه پارسی از ریشه اوستایی آرِزَ |
انبار |
اَمبار |
ambār |
از واژه hambārā در پارسی باستان |
سیرابی |
اَشگمبه |
aŠgambe |
هم ریشه با aškumbak در زبان پهلوی |
ابر |
اِور |
evr |
هم ریشه با awr در زبان پهلوی |
شتر |
اُشدر |
oŠdor |
همریشه با واژه uštr در زبان پهلوی و uxštra در زبان اوستایی |
شمردن |
اُشمار |
oŠmār |
هم ریشه با ošmar در زبان پهلوی |
بردن |
بَرتِمُن |
Bartemon |
هم پیوند با bartan در زبان پهلوی |
برادر |
بِرا |
berā |
هم ریشه با brād در پارسی میانه |
پسر |
پُره |
pore |
دگرگون شده واژه puhr در پارسی میانه |
تخمه |
تُم |
tom |
همان tohm در پارسی میانه |
شغال |
تورِه |
tūre |
هم ریشه با turak در زبان پهلوی |
زن |
جین جی |
jinji |
هم پیوند با jani در زبان اوستایی |
داشتن |
دارتِمُن |
dārtemon |
هم ریشه با daret در پارسی باستان |
دانه |
دُن |
Don |
هم ریشه با danak در زبان پهلوی |
دروغ |
دورو |
dūrū |
هم ریشه با drow در پارسی میانه |
سوراخ دم در |
دِمادُن |
demadon |
هم پیوند با damitan در زبان پهلوی |
ظرف حمل آب |
دول |
dūl |
هم ریشه با dul در زبان پهلوی |
سم |
سُمب |
somb |
هم ریشه با sumb در زبان پهلوی |
گوشه |
سوک |
sūk |
هم ریشه با suk در زبان پهلوی |
سوار |
سووار |
sūvār |
هم ریشه با asuwār در زبان پهلوی |
کارد |
کارت |
kārt |
هم ریشه باcārt در زبان پهلوی |
کدخدا |
کت خودا |
katxūdā |
هم ریشه با katakxuatay در پهلوی |
کوچک |
کَس |
Kas |
هم ریشه با kas در زبان پهلوی |
خانه |
کییه |
Kiye |
هم ریشه با katau در زبان پهلوی |
کیسه حمل بار |
گاله |
gāle |
هم پیوند با gvamal در زبان پهلوی |
گرد |
گرت |
gart |
هم ریشه با gart در پهلوی |
انجام دادن |
کَرتِمُن |
Kartemon |
هم ریشه با kartan در زبان پارسی باستان |
گوسفند |
گوسبند |
gūsbend |
هم ریشه با gospand در زبان پهلوی |
گوگرد |
گوگَرت |
gūgart |
هم ریشه با gogart در پهلوی |
لب |
لِو |
lev |
هم پیوند با laf در زبان پهلوی |
مادر |
ماما |
māmā |
هم ریشه با m ām در زبان پهلوی |
ماده |
مایِه |
māye |
هم ریشه با mayag در زبان پهلوی |
مردن |
مَرتِمُن |
martemon |
هم ریشه با murtan در پهلوی |
مرده |
مَرتِه |
marte |
هم پیوند با marta در پارسی باستان |
باران |
وارُن |
vāron |
هم ریشه با vārān در پهلوی |
صدای جیغ بچه |
وانگ و وانگ |
vāng o vāng |
هم ریشه با wang در پارسی میانه |
بچه |
وِچِه |
veče |
هم ریشه با večvak در پهلوی |
بدتر |
وَتِر |
vadter |
بخش نخست هم پیوند با wad در پارسی میانه |
برف |
وَرف |
varf |
دگرگون شده vafr در پهلوی |
بیست |
ویسا |
Visa |
هم ریشه vista در اوستایی |
بیشتر |
ویش |
viŠ |
هم ریشه weš در پارسی باستان |
ما |
هاما |
hāmā |
دگرگون شده amāh در پارسی میانه |
خشک |
هُشکِه |
hoŠkeh |
هم ریشه hoška در اوستا |
گردو |
یوز |
yūz |
دگرگون شده goz در پهلوی |
منبع: شفیعی نیک آبادی، 1376.
منابع
1- باستانی پاریزی ، محمد ابراهیم، 1376.پیکان بر سر پیکان، بر گرفته از کتاب گرکویه (علی شفیعی نیک آبادی) ، انتشارات غزل، چاپ دوم
2- جناب ، محمد علی،1376.الاصفهان، ترجمه محمد رضا ریاضی، انتشارات میراث فرهنگی، چاپ اول
3- سپنتا، ساسان، 1375.بررسی آزمایشگاهی چند گویش مرکزی و لهجه اصفهانی، فصلنامه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ، سال دوم، شماره دوم .
4- شفیعی، نیک آبادی، علی، 1376. گرکویه، انتشارات غزل، چاپ دوم
نظرات بسته شده است.