تاریخچه تالاب پریشان

نام انگلیسی:  parishan (famour) wetland    

نام فارسی :  تالاب  پریشان (فامور) 

 

 

موقعیت جغرافیایی

طبق تعریف کنوانسیون رامسرتالاب به مناطفی نظیر زمین های مرطوب و آبگیر،زمین های آب دار، باتلاق های مصنوعی یا طبیعی،موقتی یا دائمی یا آب جاری یا ساکن،با طعم شیرین یا شور یا لب شور،شامل مناطق دریایی با عمق کمتر از 6 متر گفته می شود.بنابراین بر اساس تعریف فوق پریشان نیز در ردیف تالاب های طبیعی دسته بندی شده است.


بنابر باور مردم و افراد سالخورده روستاهای پیرامون تالاب،در زمان های گذشته در منطقه پریشان کنونی پادشاهی بنام پرشان می زیسته است.از قضا دختر پادشاه بیمار شده و طبیبان و وردخوانان از درمان او ناامید می شوند تا این که در یکی از وردها گوشت بز کوهی (کل) برای درمان او موثر می افتد.شکارچیان پادشاه به شکار بز می روند.در مقابل قلعه پادشاه غاری،که اکنون در غرب پریشان است،وجود داشته و خانه شیخی بوده است.
بزها به منزل شیخ پناه می بردند.آنگاه شیخ دختر پادشاه را در برابر واگذاری تالاب به وی درمان می کند.پس از درمان شاهزاده خانم،شیخ به تالاب رفته،یک ماهی صید می کند،سپس آن را به آب انداخته و می گوید:برو که هر چه از تو بگیرند کم نشوی.از اینرو مردم منطقه علت فراوانی ماهی تالاب را از این دعا می دانند.به ظاهر قباله تالاب هنوز نزد بازماندگان شیخ که در روستای شیرین جان (شهرنجان)واقع در شمال تالاب می زیند،محفوظ است.بنابراین این تالاب نام خود را از پرشان گرفته و بعدها به صورت پریشان درآمده است.


بعضی از مردم اعتقاد دارند نام تالاب از روستای پریشان که در ساحل شمالی تالاب قرار دارد گرفته شده است.در هر صورت فامور و پریشان دو روستایی هستند که به ترتیب اولی در ضلع جنوبی و جنوب شرقی تالاب و دومی در ساحل شمالی آن واقع شده و به دلیل وجود این دو روستا تالاب را پریشان (فامور) می خوانند.
تالاب پریشان در منابع مختلف موجود به نام های گوناگونی از جمله:هور،شور،یون،توز،موز، فرشویه،پرشیان،پرشیم،فامور،کازرون و به زبان های محلی پریش نیز خوانده می شود.


تالاب پریشان تاریخچه ای بس کهن دارد.در کتاب های قدیمی و سفرنامه ها هر جا که نامی از فارس و کازرون آمده است اشاره هایی نیز به تالاب پریشان شده است.در کتاب حدود العالم من المشرق الی مغرب آمده است:دریای یون اندر پارس به نزدیکی کازرون،درازای او ده فرسنگ است اندر پهنای هفت فرسنگ و از گرد او آبادانی است و این دریا را منافع بیشمار است.در نذهب القلوب حمدالله مستوفی نوشته شده:بحیره موجره به ولایت فارس،بحیره کوچک است.دورش ده فرسنگ باشد و در او صید بسیار است.در دایره المعارف اسلامی از این دریاچه بنام MUZ یا موراک (MURAK) در مسالک و ممالک بنام بحیره توز،در صور الارض دریاچه مور،در احسن التقاسیم فی معوقه الا قالیم دریاچه کازرون،در فارس نامه ناصری نوشته میرزا حسن حسینی فائی بنام دریاچه پریشان نام برده شده است.در آثار العجم فرصت الدوله شیرازی نیز آمده است:ده فرسنگ به کازرون مانده پلی است (مسمی به پل آبگینه) این پل نیز از بناهای حاجی مشیر الملک است و در حوالی آن بیشه مانند و نی زاری است که منتهی می شود به دریاچه فرشویه که به پریشم معروف است و ماهی آن به نزاکت و لطافت موصوف.


در کتاب شهر سبز محمد جواد بهروزی می نویسد در مشرق جلگه کازرون دریاچه پریشان و باتلاقهای چندی است که رود شیرین نمرود (نم رود) در انتهای آن جاری است.این دریاچه که به زبان محلی آن را پریشو می خوانند با طول 900 متر و عرض 300 متر بین بلوک کازرون و فامور قرار دارد و اطراف آن را مقداری بیشه زار و باتلاق پوشانده است و در آخر لغت نامه دهخدا در مورد این دریاچه می نویسد:پریشان:نام دریاچه ای در 3 فرسخی مشرق کازرون – فارس،میانه بلوک کازرون و بلوک فامور،طول آن گاه از یک فرسخ و نیم بگذرد و پهنای آن نزدیک به نیم فرسخ است و در سال تقریباً پانصد من ماهی از آن صید می کنند.

 

1 نظر
  1. محمد می‌گوید

    پریشم صحیحه که در اصل از واژه ی عبری پروشیم گرفته شده که در اصل فریسی هستند،،، باتوجه به اینکه بازماندگان این شیوخ در شهرنجان تا قبل از انقلاب دارای مسجد و حسینیه نبوده اند،،، و حتی پدرانشان که پیشوند شیخ شناخته میشدند،،، و در اصل که یکی از زنان شیخ که غیر مسلمان بوده که شهرنجانی ها از او هستند و تجمع همه ساله در روز سیزده بدر و زیارت مادر غیر مسلمانشان که از سال ۸۲ قطع شد،،، میتوان نام و نژاد این مردم را از پروشیم یا همان فریسیان دانست،،، به طوری که هنوز در میان برخی از سالخوردگان منطقه کازرون شهروندانی ها را به شوخی دوستانه جهود کافر مینامند..

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.