جغرافیای سکونت در ایران
عمدهترین اشکال زندگی در ایران به صورت یک جانشینی و کوچ نشینی میباشند. که اوّلی دارای مساکن ثابت و دوّمی دارای مساکن متحرک است1.شرایط اکولوژیکی از عوامل مهمی است که بر روی این تقسیمبندی اثر گذاشته.در نواحی که میزان ریزشهای جوی اجازه کشت و زرع منظم و دایمی میدهد مساکن ثابت به وجود آمده است.این نوع نواحی بیشتر شامل کوههای ساحلی دریای خزر و جلگه پست رسوبی آن،خراسان«جنوب رودخانه اترک»بخش اعظم آذربایجان کردستان،باختران و تمامی منطقه زاکرس میشود. حقیقتا ناحیه فارس از اراضی کوهستانی قابل کشت و حوضههای خشک و لم یزرع تشکیل شده است.علاوه بر نواحی فوق زراعت دیمی به صورت پراکنده در قسمتهای جنوب شرقی ایران،در کوههای مرکزی ایران«در شمال یزد»و کرمان،خوزستان،به طرف مشرق در شمال بیرجند متداول است که خود نقش عمدهای در توسعه مساکن ثابت دارد.
باوجود فدراسیونهای بزرگ ایل قشقایی و بختیاری و خمسه و مردم نیمه کوچ نشین کرد و لر که در ارتفاعات زاگرس و در طول درههای کوهستانی آن،که آب و هوای برای زندگانی یک جانشینی مناسب است2جمع شدهاند و بخشی از آنها دست به کوچهای طولانی میزنند و یا چند ایل کوچک که در نواحی کوهستانی شمال کشور و یا کوههای آذربایجان پراکندهاند3،هرچه از طرف مغرب به طرف مناطق خشک در بلوچستان و
صحاری بزرگ فالت مرکزی پیش رویم از تعداد جمعیّت کوچ نشینها کاسته میشود و در برابر آن بر قلمرو اکولوژیکی آنها افزوده میشود،معهذا بجز تعداد معدودی از دانشمندان مانند«هنری فیلد»که در کتاب خود اطلاعات ناقصی از پراکندگی طوایف کوچ نشین ارائه میدهد،تحقیقات دقیق و کافی دربارهء جغرافیای کوچ نشینی در ایران انجام نگرفته است4.مشکل اساسی حل این مسأله است که کدامین عوامل انسانی و تاریخی زندگانی کوچ نشنین را در ایران به وجود آورده است.
عوامل تاریخی که کمک کردهاند نواحی مسکونی کاهش پیدا کند
الف:ازمنه قدیم
اولین آثار ثبت شده از استقرار انسان در ایران،از دوره نئولتیک و برنز،روشن میکنند که وسعت نواحی مسکونی در ایران در گذشته،بیشتر از امروز بوده است.«استین» خاطرنشان میسازد5سکنه نواحی لرستان،که مدّتها محل زندگی اقوام نیمه کوچ نشینی «لر»بوده است،در هزاره دوم قبل از میلاد یک جانشین بودهاند6.«یوبک»دانشمند اطریشی که درباره سکونتگاههای قبل از تاریخ در ایران مطالعه کرده تأکید میکند که در بخشهای زیادی از کشور،حتی در نواحی نیمه صحرایی،مراکز مسکونی بیشتر از امرزوه بوده است.7
مطالعه تکنیک ساخت سیاه چادر«نوع مخصوصی از آن در بلوچستان ساخته میشود8 و به نظر میرسد که نحوهء ساختن آن از کشاورزان نیمه کوچ نشین اقتباس شده است»این اندیشه را در انسان قوت میبخشد که زندگی کوچ نشینی از زندگی نیمه کوچ نشینی نشأت گرفته است.انتشار و وفور بعضی از دانههای گروهی،مانند«فلومیس پوسیکا»،در بخش اعظم زاگرس،بین ارتفاع 1500 و 2000 متری از سطح دریا،قویّا نشان میدهد که
ارتفاعات زاگرس در گذشته محل کشت و زرع بوده است.در همهجا نشانههایی از این گونه تغییرات مشاهده میشود.
مشخص کردن تاریخ این دگرگونی بسیار مشکل است زیرا ممکن است این دگروگونی بیش از یک بار اتفاق افتاده باشد.«بوبک»معتقد است تحول زندگی نیمه کوچ نشینی به کوچ نشینی در ایران،ممکن است در نیمه دوم قبل از میلاد اتفاق افتاده باشد.از بررسی سکونتگاههای مردم یک جانشین و کوچ نشین و نوشتههای هرودت9چنین برمیآید که در دوره هخامنشیان زندگی کوچ نشینی و کوچ نشینان واقعی بسیار محدود بوده10و در این دوره چهار طایف شهرت داشتهاند که مهمترین آنها«سکارتی»ها بودهاند که در جنوب شرقی ایران زندگانی میکردهاند و سه طایفه دیگر«در اپی تی»ها،«مرده»ها11و«دان»ها میباشند که بیشتر در اطراف دریای خزر پراکنده بوده و در جوار جامعهء ایرانی زندگی میکردند.12آنها به گله داری مشغول بودند و در سپاه خشیارشاه فقط یک دهم از سواره نظام را تشکیل میدادند.13در این زمان هرودت جامعهء ایران را به تصویر میکشد و از جامعهای یاد میکند که بیشتر افراد آن را یکجا نشین بودهاند و بعلاوه به طوایفی مانند«پانتالیان»ها، «دروسیان»ها«گرمنین»ها،اشاره میکند14که زمین را شخم میزدند و در آن به کشت و زرع میپرداختند و نیز به ارتفاعات زاگرس اشاره میکند که در آن طوایف نیمه کوچ نشین،در دوره هخامنشیان،شکل میگیرند15.با آنکه در دوره هخامنشیان قلمرو کوچ نشینان از راههای ارتباطی کشور بسیار دور بود امّا بعضی از آنها مانند برای حفاظت از راهها،مانند راهی که پرسپولیس را از طریق درههایی که در جهت طول جغرافیایی کشیده شده بودند و به اکباتان وصل میکرد و چندان هم کوهستانی نبود،از سلاطین باج راهداری میگرفتند16.
با پژوهش دربارهء زندگی کوچ نشینان ایران چنین استنباط میشود که زندگی نیمه کوچ نشینی در ارتفاعات زاگرس در دومین و اولین هزاره تا قبل از میلاد مخصوصا با رسیدن طویف نیمه کوچ نشین به این منطقه که بیشتر پیاده بودند تا سواهر و هنگام کوچ از گاو نر استفاده میکردند،شکل گرفته است17.سالیان درازی بعد از این تاریخ،یعنی تا قرن هفدهم،این روش حملونقل در ارتفاعات زاگرس به علّت اینکه در راههای کوهستانی ایران ارابه به راحتی نمیتوانست حرکت کند معمول بود.هنوز هم در بعضی از مناطق کوهستانی مانند لرستان از گاو نر برای حمل بار استفاده میکنند18.حتّی مارکوپولو از فواید و بزرگی گاوهیا نر سفید رنگ که بین کرمان و هرمز بار حمل میکردند تعریف کرده است19.این نوع کوچهای دسته جمعی که امروز هم در بین نیمه کوچ نشینان درّههای زاگرس معمولی میباشد،بدونشک از نیاکان کرد و لر در منطقه به یادگار مانده است.در این زمان یعنی در هزاره دوّم و اوّل قبل از میلاد که زندگی کوچ نشینی از زندگی در روستاهای عهد نئولتیک و برنز،در ایران،بی ثبات تر بوده،قابل مقایسه با کنفدراسیون بزرگ عشایری امروز که که نشاندهنده توسعهء تدریجی زندگی کوچ نشینی در ایران است نمیباشد و تأثیر و نفوذ آن در صحاری بزرگ و در نواحی خشک جنبو شرقی زاگرس خیلی بیشتر از نواحی کوهستانی بوده است.
ب:پیشرفت و توسعه زندگی کوچ نشینی در قورن وسطی و نتایج آن.
در دوران قرون وسطی،هجوم عظیم چادر نشینان با هجوم طوایف عرب به ایران آغاز شد.اغلب مهاجرین عرب در سواحل خلیجفارس،که هم آب و هوای گرمسیری داشت و هم زمین صاف و مسطح بود و شترهای جمّاز آنها به سهولت میتوانستند در سواحل به هر سو حرکت کنند20،ساکن شدند.بعد از هجوم اعراب محلات«ترک»ها و«مغول»ها که محل اولیه زندگی آنها استپهای سرد آسیای مرکزی بود شروع شد.این حملات چه به صورت
مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم بر مراکز روستایی اثر گذاشت و چهره سکونتگاههای روستایی را تغییر داد.جغرافیدانان عرب قرون وسطی با نوشتههای خود به ما کمک میکنند تا این تغییرات را بهتر دنبال کنیم.استخری،بان حوقل از نویسندگان عرب در قرن دهم میلادی در نوشتههای خود بیشتر از کردها و احشام آنها صحبت میکنند و از آنها بهعنوان اصلیترین ایل در ایران نام میبرند.استخری مینویسد:«طوایف کرد بین ارتفاعات و حواشی کوههای آذربایجان کوچ نشینی منظمی دارند،حتی فاتحین اولیه عرب نیز نتوانستند مانع کوچ آنها شوند،و برای به دست آوردند مرتع ییلاق و قشلاق میکنندت ولی در مسافتهای طولانی کوچ نمیکنند21».اگر تمام نوشتههای استخری درباره کردها بعد از حمله اعراب در ارتفاعات زاگرس پیدا شده است.حتی در این زمان نیز کردها به زندگی کوچ نشینی چندان رغبتی نشان نمیدادند زیرا در این زمان آنها شهر«کوندری جا»نزدیک اسنو را بنا نهاده بودند.ابن حوقل برخلاف استخری بیشتر در منطقه گرمسیر تحقیق کرده است22.او درباره عشایر فارس مینویسد:«عشایر فارس نیمه یک جا نشین هستند و در چهار ناحیه مشخّص ساکنندو در اطراف سکونت گاههای خود کوچ میکنند23.تنها ناحیهای که در فارس کوچ نشینی کامل در آن متداول است ناحیه«بازان جان»24است که در شمال غربی شیراز قرار دارد.»همچنین وی درباره عشایر کوفس25مینویسد:«عشایر کوفس در اراضی وسیعی که از هرمز تا مکران ادامه دارد،به صورت پراکنده،زندگی میکنند.» ارقامی که استخری و ابن حوقل در تمام نوشتههای خود درباره جمعیت کوچ نشین ایران ارائه میکنند خیلی بهتر از ارقام موجود امروز میباشد.
نویسندگان بعدی تصاویر مختلفی درباره زندگی ایلات و دگرگونی سکونتگاههای باقی گذاشتهاند.این نویسندگان«ترکمن»ها را که در این زمان اراضی وسیعی را متصرف شده بودند بهعنوان ایل واقعی معرفی میکنند و برای این تغییر و تحول،دگرگونی که در چهره شهر «مغان»در جنوب رودخانه ارس اتفّاق افتاده است را ذکر میکنند.ابن آل فقیه26و استخری «مغان»را بهعنوان یک شهر کوچک میشناسند در همان زمان مقدسی27از شهر مغان و از اهمیّت آن با آبوتاب نقل میکند در حالی که در زمان یاقوت،«ترکمن»ها دشت مغان را تصرف کرده امّا شهر را به حال خود رها میکنند.در زمان قزوینی28تاتارها به شهر مغان حمله میکنند و«ترکمن»ها را بیرون میرانند.در این زمان«مغان»به صورت قشلاق «مغول»ها در میآید و شهر«مغان»نابود میشود29.بدین ترتیب تغییرات فیزکی که در شهر«مغان»حاصل میشود اثرات«کوچ زدگی»را در ایران بخوبی نشان میدهد امّا نتایج غیرمستقیم این حملات نیز کماهمیت نیستند زیر در اثر حملات سلجوقیان به ایران، ایلات بلوچ ظهور کرده و سرزمینی که بعدها بلوچستان نامیده شد محل استثرار بلوچهای کوچ نشین شد.تحقیقاتی که در سالهای اخیر دربارهء زبان و گویش«بلوچ»ها به عمل آمده این فرضیه را بخوبی تقویت میکند که«بلوچ»ها از نواحی شمالی کویر بزرگ به بلوچستان آمدهاند.30جغرافیدانان عرب در قرون یازدهم و دوازدهم درباره«بلوچ»ها مینویسند:«در کرمان به وسیله فاتحین سلجوق و مغول به سیستان و مکران در منتهی الیه جنوبشرقی ایران پناه بردند31و در آنجا با مردم«در اویدین32»زبان که از زمانهای بسیار قدیم در آن جا ساکن بودند مخلوط شدند.در طول تاریخ ایران هیچ حملهای مانند حمله مغول اثرات منفی به یادگار نگذاشته است.زیرا در اثر این حمله در بیشتر نواحی ایران روستاییان موطن خود را ترک گفتند و کوچ نشین شدند.مارکوپولو که تاریخ مسافرت وی مقارن این ایام بود در این مورد اسناد و مدارک پر ارزشی ارائه میدهد.وی در این اسناد نشان میدهد چگونه روستاهای کوهستانی جنوب کرمان در اثر این حملات تخلیه شدهاند33در لرستان یک سند با اهمیّت تحت عنوان«فرار به کوهستانها»چگونگی مهاجرت روستاییان را شرح میدهد.حتی در سالهای اولیه قرن بیستم نیز در اثر حمله«بلوچ»ها آبادیهای«نی»34و «دی سالم»35در صحرای لوت به کلّی ویران شدند.همچنین سیاست جابجایی ایلات و
عشایر که توسط بعضی از سلاطین ایران از جمله نادرشاه افشار و پادشاهان اولیه قاجاریه مرحله عمل گذاشته شد دروه هرج و مرج و بی ثباتی را در کشور طولانتیتر کرد.طی قرون وسطی بعضی اقوام کوچ نشین«تاتار»بخشهای جنوبی و غربی ارتفاعات دماوند را که از مراکز عمدهء کشت وزرع بود،تصرف کردند.در سال 1404 کلاویخو،سفیر امپراطوری اسپانیا در دربار تیمور در همین ناحیه به ملاقات شاهزادهای تیموری که بر سه هزار چادر حکومت داشت،شتافت.36بدنی ترتیب در جنوب دشت کوه البرز و در دامنههای شمالی و شرقی دماوند،گروههای کوچکی از مردم یکجا نشین مانند جزایری در میان امواج کوچ نشینان،در میان اراضی کشاورزی که اساس زندگی آنها را تشکیل میدادند باقی ماندند و به حیات خود ادامه دادند.از آن جمله روستای حاکمنشین«لاریجان»در ارتفاعات البرز،که مشرف بر جاده اصلی هراز به تهران است را میتوان نام برد.این روستا تا اواسط قرن نوزدهم حاکمیت مستقل خود را در برابر حکومت تهران حفظ کرد.بنابراین جای تعجب نیست که کلمات ترکی ییلاق و قشلاق بدون کوچکترین تغییری وارد زبان ترکی شدهاند.
تنهایک ناحیه بسیار مهم در ایران یعنی سواحل دریای خزر«استانهای گیلان و مازندران»در بین استپهای دشت مغن در مغرب که محل قشلاق طوایف کوچ نشین آذربایجان بود و استپهای گراگان در مشرق که محل قشلاق«ترکمن»ها بود از حملات و تجاوز کوچ نشینها مصون ماند.استانهای گیلان و مازندران که از جنگلهای سرسبز و متراکم پوشیده شده و در زمان حکومت شاه عباس صفوی و محمد شاه قاجار جمعیت پراکندهای داشتند در اثر تصرف و اشغال و نفوذ دائمی انسان دارای جمعیت بسیار زیاد و متراکمی شدهاند.
سیاست اسکان ایلات:
در اثر حملات و صدمات وارده از سوی«کوچ نشین»ها،زندگی یکجا نشینی به جز گدنههای دریای خزر،در بیشتر نقاط ایران رو به ضعف گذاشت ولی از همان آغاز بهبودی آن اگرچه کند بود شروع گردید37.مثلا«جورمائی»در منطقه گرمسیری لار«کوربال»که
قبل از قرن سیزدهم میلادی به یک مرکز مغول نشین تبدیل شده بود از ابتدای این قرن در اثر عواملی چون افزایش جمعیت،سالم بودن محیط طبیعی و محدود بودن مراتع و فشاری که از این طریق بر قلمرو آن وارد میشد جاذب جمعیت یکجا نشین شد.بدین ترتیب اضافه جمعیت ایلات به علّت نداشت دام و مرتع و اشباع مراتع از دام،از محل اصلی خود رانده میشده و به آسانی جذب جمعیت یکجا نشین میشدند38.علاوه بر آن تنظیم تقویم بسیار دقیق برای کوچ،مدت زمان چرا،مسألهء مرتع داری،مالکیت مراتع،مخالفت روستاییان در واگذار کردن اراضی مرتعی به جمعیت کوچ رو،توسعه قدرت حکومت مرکزی حمایت همهجانبه حکومت مرکزی از روستاییان که منابع عمده درآمد مالیاتی کشور بودند، مسایل و مشکلات گوناگون برای جمعیت کوچ نشین ایران فراهم آورد.39در اثر این عوامل و لزوم مقابله کوچ نشینان با آنها و همکاری درون گروهی در بین آنها بیش از پیش افزایش یافت و با گذشت زمان کنفدارسیونهای بزرگ ایلی در ارتفاعات زاگرس به نحوی شکل گرفت که از ویژگیهای خاص ناحیه شد.ایل قشقایی در سال 1415 میلادی در قسمتها و بخشهای تابستانی جنوب غربی اصفهان موجودیت خود را اعلام داشت ولی توسعه اصلی کنفدراسیون از قرن هفدهم آغاز شد.کنفدراسیون بختیاری در قرن هفدهم40تشکیل شد. خانوادهءاقوام که از تجّار معروف شیراز بودند در اواخر قرن نوزدهم برای جلوگیری از توسعه نفوذ ایل قشقایی و حمایت از کاروانهای تجارتی،ایلات خمسهء فارس را تشکیل دادند. تمام کنفدراسیونهای بزرگ ایل در اصل کوچ نشین باقی ماندند امّا در همین زمان اضافه جمعیت آنها که تحت فرمان مستقیم رییس ایل بودند مسکن دایمی خود را در فضای قلمرو ایل بنا نهادند.
در قرن بیستم فصل جدیدی در زندگی کوچ نشینی در ایران باز شد زیرا در قرن افزایش جمعیت در جوامع یکجا نشین مسیر حرکتها و جابجاییهای طولانی و وسیع ایلات را محدود کرد و نظام جدیدی در مورد مراتع تدوین شد.برابر تقویم،زمانی که ایل مرتعی را ترک میگفت روستاییان با عجله جای آنها را به تصرف در میآوردند.در این قرن حکومت مرکزی تصمیم گرفت که به زور عشایر کوچ نشین را اسکان دهد.سیاحانی که موفق شدهاند
در سال 1390 از ارتفاعات زاگرس دین کنند نقل میکنند که چگونه جلوی چشم آنها چادرهای ایلی را از جای کنده و به جای41آنها کلبههای گلی درست میکردند و جمعیت کوچ او را در سردسیر و گرمسیر و بعضا در قشلاق در ارتفاع 1800متری از سطح دریا به اجبار در این کلبهها سکونت میدادند.بارث در کتاب خود در ایل باصری مینویسد:در اثر این شرایط ظالمانه بعضا تلفات سنگین دامی در سردسیر و گرمسیر تا حدود هفتاد درصد میرسید.در این زمان ایلات لرستان،بختیاری،بور احمد،کهکیلویه فارس،بلوچستان، آذربایجان،خراسان،خوزستان تحت فشار قرار گرفتند.سیاست عشایری چون غلط اجراشد عشایر دچار فقر و مسکنت شدند42و از عده آنها کاسته شد.بدین جهت اولین برنامه اسکان ایلات با شکست روبرو شد.و در نتیجه صدها خانوار در مناطق دوردست پراکنده شدند. به دنبال تبعید سردودمان پهلوی و ضعیف شدن حکومت مرکزی دوباره فدراسیونهای ایلی موقعیت گذشته خود را باز یافتند و تا اندازهای آزاد شدند.دمین حکومت برای اسکان ایلات در سال 1957 آغاز شد.این برنامه نیز از نظر طرح و روش برنامهریزی چندان تفاوتی با برنامه قبلی نداشت.در این برنامه نیز دولت تلاش کرد سیاستهای اسکان را در کشور عملی سازد امّا باز هم دولت به هدفهای خود نرسید.زیرا اصلاحات ارضی و ملّی کردن جنگلها و مراتع،لطمه بزرگی به کوچ نشینها وارد آورد.با این اقدام بسیاری از سرزمینها و مراتع مورد استفاده ایلات به تصرف دولت درآمد.کمبود مراتع از یک سو و افزایش جمعیت کوچ نشینان از سوی دیگر،آنها را موقعیت دشواری قرار داد بهطوری که بسیار از آنها ناگزیر به ترک شیوهء زندگی سنتی خود شدند.که البتّه تأثیر منفی آن در اقتصاد کشور نیز ظاهر شد.خوانین و کلانتران قدرت خود را که ناشی از مالکیت بر زمین و مراتع بود برای همیشه از دست دادند.
انواع سکونتگاههای روستایی
به علّت کمبود اطلاعات آماری،هر نوع طبقهبندی دربارهء انواع مختلف سکونتگاههای
روستایی در ایران باید با دقت تمام و صرفا براساس پیدایش و تکوین آنها صورت پذیرد. علاوه بر این لازم است انواع مختلف آنها در دورههای گوناگون شناخته شده و ویژگیهای خاص آنها نیز مطالعه شود.
الف:سکونتگاههای روستایی قدیمی:
سکونتگاههای روستایی قدیمی هم در دوران توسعهء کوچ نشینی و هم در قرون وسطی و دوران معاصر موجودیت خود را حفظ کردهاند.متأسفانه از اینگونه سکونتگاهها نمیتوان شرح کاملی ارائه کرده و چگونگی تکوین آنها را به تصویر کشید.البته این مشکل موقعی حل میشود که انسان بتواند روشهای مختلف بهرهبرداری و برداشت از زمین را تجزیه و تحلیل کرده و به نتایج کاملا منطقی برسد.بنابراین تا آن جایی که امکان پذیر است اطلاعات مختصری در مورد پراکندگی این نوع سکونتگاهها داده میشود.43
تعداد معینی از واحههای بزرگ مانند اصفهان،یزد،کرمان،و سایر واحههای حاشیه کویر به علّت وسعت و قدرت دفاعی تسلّط بر جادهها در موقع حملات اقوام مختلف مخصوصا«ترک»ها و«مغول»ها از انهدام کامل مصون ماندهاند.متأسفانه هنوز در مورد ساختمان داخلی این سکونتگاهها و روابط آنها با زمنی زیر کشت مطالعات کافی انجام نگرفته است.بعلاوه این نوع واحهها از شهرها«شهرهایی که حرفه اصلی مردم آنه غالبا کشاورزی بوه و شهرها دارای برج و بارو بودند»و روستاهای متراکم و بزرگ به وجود آمده دراطراف منابع آب،تشکیل یافتهاند.منابع آب ماند«چشمه،قنات،و غیره»هسته اصلی روستا را تشکیل میدهند و عواملی چون مسایل دفاعی در شکلگیری روستاها چندان نقشی ندارند.44مطابق قانون عمومی مقر اصلی روستا بر روی دامنه شیبدار و سنگی که از ساحل درّه آغاز میشود قرار دارد.این نوع شیبها نسبه مسطح هستند و خانهها بر روی آنها ساختهشدهاند و به وسیله دیوارهای کم ارتفاع سنگی و یا نرده و یا حصار از هم جدا میشوند.در نواحی آتشفشانی دماوند بعضی از روستاهای قدیمی بر روی«توف»های
آتشفشانی در بالای دره عمیق هراز قرار گرفتهاند45.در این گون هروستاها غالبا بخش مرکزی روستا که به منابع آب مانند چشمه و قنات نزدیکتر است به کشت یونجه و غلات اختصاص داده شده است.این قبیل اراضی را اوّل شخم زده سپس ضمن صاف کردن سنگهای آن را جمعآوری کرده و بهطور منظم به آن کود میدهند.اگر از بخش مرکزی روستا کمی دور شویم شکل مزارع تغیر کرده46و به شکل مستطیل در میآیند و فقط با آب باران مشروب شده و به آیش گذاشته میشوند.و فقط زمانی که دامها بر روی آنها حرکت میکنند در حقیقت به آنها کود داده میشود.در این اراضی،در اطراف درّههای کوهستانی که فاصله چندان زیادی با روستا ندارند.سر پناههایی ابتدایی و یا آغلهای سنگی،در مراتع «قشلاق»،درست میکنند که در داخل آنها گلههای کوچک درههای اولیه فصل سرما و قبل از آنکه دامها به اصطبلهای دیامی در داخل روستا برده شوند،نگهداری میشوند در مراتع تابستانی«ییلاق»که کمی دورتر قرار دارند و تصادفا به وسیلهء مزارع احاطه شدهاند، سرپناههایی تابستانی،از سنگ،درست میکنند و سقف آنها را با شاخ و برگ میپوشانند. در نواحی که درخت کمیاب است سر پناههایی از سیاه چادر«که تقلید از عشایر است»نصب میکنند.معمولا سرپناههای تابستانی در فصل زمستان بلا استفادهاند.
بافت سکونتگاههای قدیمی کوهستانی به هم ریخته و نامنظم است.امّا بعضا وضع توپوگرافی زمین شکل منظمی به آنها میبخشد.بدین ترتیب که روستا به چند بخش تقسیم میشود بهعنوان مثال میتوان از روستاهایی نام برد که بر روی چند تپه قرار گرفتهاند. چشمانداز روستا باز تر از روستاهای واحهای است و اغلب مساکن به شکل مربع و گلیاند. در نواحی که درسترسی به درخت تبریزی یا بید آسانتر است پشت بامها مسطحاست در حالی که در بیشتر نواحی صحرایی پشت بامها گنبدی شکل است.معمولا مساکن پنجره ندارند.امّا به علّت نگهداری دامها در فصل زمستان،منضمات خانه از قبیل حیاط،انبار، اصطبل نسبه وسیعترند.مسکن ترکیبی است از قسمتهای مختلف و به صورت مرکب است. غالبا اصطبل زیر اطاق نشیمن قرار دارد زیرا در این حالت هم مقداری از حرارت اصطبل به
اطاق نشیمن منتقل میشود و هم امنّیت اصطبل بیشتر میشود.در نواحی که زمین از سنگهای نرم ساختهشده بهعنوان مثال در ارتفاعات سهند که زمنی ار توفهای آتشفشانی و از سنگهای نرم پوشیده شده است چشمانداز مساکن به شکل کندوی زنبور عسل است.در سالهای اخیر به علّت رکود شیوهء اصطبلسازی در زیر اطاق نشیمن،در اثر افزایش جمعیت و افزایش دام و نیز ترس از تلفات دامها،روستاییان مجبور شدهاند غارهایی در دامنه کوههای نزدیک روستا برای نگهداری دامهای کوچک تعبیه کنند که همین عمل سبب شده تا تبپ جدیدی از روستا به وجود آید.در بعضی نواحی این شیوه بسیر قدیم است. بدین معنی که وجود یک لایه چین خورده در نزدیک روستا این امکان را به وجود میآورد که اصطبل در آنجا ساخته شود.در این روستاها دامهای کوچک در فصل زمستان،در طول روزهایی که هوا مناسب است برای چرا از اصطبل به بیرون آورده میشوند.امّا دامهای بزرگ هرگز دورتر از محل سکونت صاحبانشان نگهداری نمیشوند.بدین ترتیب صاحب دام مجبور میشود اطاق نشیمن خود را بر روی اصطبل درست کند.از این نوع مساکن دو طبقه در روستاهای فلات مرکزی ایران بندرت یافت میشود.زیرا در روستاهای قدیمی فلات مرکزی اغلب مساکن یک طبقه هستند.امروزه ساخت خانههای دو طبقه در این قبیل روستاها در اثر بالا رفتن درآمد و سطح زندگی و خواست روستاییان است و نه مقتضیات دامداری.بدین صورت که طبقه اوّل را برای سکونت در فصل زمستان و طبقه دوم را برای اقامت در تابستان اختصاص میدهند در حالیکه در گذشته اطاقهای تابستانی و زمستانی در طبقه هم کف بودند و تنها ممیز اطاقهای تابستانی و زمستانی محفوظ بودن آنها از سرما و گرما بود.
ب:سکونتگاههای روستایی در سواحل دریای خزر با ریزشهای جوی زیاد:
یکجانشینی از قدیم الایام در گیلان و مازندران و در قسمت مغرب گرگان مرسوم بوده است امّا تاریخ بهرهبرداری و نوع بهرهبرداری از زمین و شرایط محیط طبعی و ویژگیهای خاص این نواحی آن را از فلات مرکزی ایران متفاوت و سکونتگاههای آن ار متمایز و در گروه خاصی قرار داده است.
یکی از ویژگیهای این ناحیه،عمومیت داشتن دو دسته از روستاها یعنی روستاهای پراکنده با بافت نا منظم و روستاهای متمرکز است.روستاهای پراکنده به شکل ستارگان
کوچکی هستند که از چند خانهء جدا امّا نزدیک به هم تشکیل شدهاند.47بهعنوان مثال روستای قاسمآباد در ناحیهء«رانی کوه»در گیلان شرقی که طول اراضی آن چندین کیلومتر است و در کنار کوه بر روی میوه یک جلگهء رسوبی که به وسیلهء سیلابها بردیه شده در میان باغات میوه و مزارع برنج قرار گرفته است.در حالی که در روستاهای متمرکز مساکن بر روی تپههای کم ارتفاع به هم فشرده شدهاند و اراضی کشاورزی کاملا از آنها جدا هستند و روستا مانند جزیرهای د روسط مزارع کشاورزی استقرار یافته است.در داخل روستاها میدان قدیمی روستا در وسط مساکن و باغات قرار گرفته است.روزها دامها در آن جمع کرده و از طریق راهی که از کنار مزارع برنج میگذرد به طرف مراتع هدایت میکنند.و بعضا نیز دامها را شبها در میدان نگه میدارند زیرا دامها بسختی میتوانند از میدان فرار کنند.به عنوان مثال میتوان از روستای«کلارجان»در مغرب چالوس نام برد.روستاهای پراکنده بیشتر در ساحل قرار دارند.هنوز دلایل کافی برای توسعه آنها نمیتوان ارائه داد.نتایجی که از این پراکندگی حاصل شده است این است که اراضی کشاورزی در طول یک دوره متمادی زیر کشت رفتهاند.در آغاز این روستاها به علّت مشکلات مربوط به آمده کردن زمین روز بروز بر تعداد مساکن افزوده شد و تراکم مساکن بیشتر شده و وسعت روتاها افزایش یافت.از طرف دیگر چون اراضی کشاورزی در زمانهای مختلف به زیر کشت رفتهاند لذا نحوه مالکیت و زمین داری حتی در داخل یک روستا یکنواخت نیست.در قاسمآباد خانههای قدیمی به مالکین بزرگ تعلق دارند،در حالی که خانههای جدید مخصوصا آنهایی که از اواسط قرن گذشته به وسیلهء مهاجرین و پناهندگان قفقازی احداث شدهاند به مالکین خصوصی تعلق دارند.همچنین تیپ و نوع خانهها در این روستا با آنچه که در روستاهای قدیمی فلات وجود دارد متفاوت است.
مصالح اوّلیه از جنگلها انبوه اطراف تهیّه میشود و ساختمان مسکن در برابر بارانهای سنگین ناحیه مقاومتر است.پشت بامها شیب تندی دارد و غالبا با ساقهء برنج و یا توفال پوشیده شدهاند.در شهرها،بهعنوان مثال در شهر رشت،پشت بامها شیب کمتری و از سفال و یا کرومیت تشکیل شدهاند و یا در ساختمان مصالح کارخانهای از قبیل سیمان و آهک و (47)-پژوهشهای جغرافیایی،شماره 25،سال بیست و یکم،شهریور 1386،صفحه 50،دانشگاه تهران،موسسه جغرافیا.
گچ و چوب استفاده شده است که عموما چوب عنصر غالب در ساختمان است.معمولا مساکن به علّت مرطوب بودن زمین و پایههای چوبی دو طبقهاند و نمای بیرونی مسکن براحتی قابل رویت است.
امروزه در ناحیه دریای خزر نمونههایی وجود دارد که هریک از آنها نشان دهنده تکامل مساکن در ناحیه میباشند48سادهترین نوع آنها،مساکن یک طبقه است که از مصالح سبک و ارزان قیمت ساختهشده است.نوع پیشرفته آن مساکنی هتنسد که از بیمهای قوی ساختهشدهاند و آب باران در اینگونه مساکن براحتی به وسیله ناودانهای اطراف به پایین ساختمان انتقال مییابد.در مرحله سوم بیمها به پایههای چوبی محکم تبدیل شدهاند.بالاخره در شکل تکامل یافتهتر،مساکن سادهء اولیه به مساکن دو طبقهای تبدیل میشوند که طبقه دوم معمولا به صورت سالنی نسبه وسیعی است که در فصل تابستان از هوای مطبوعی برخوردار است.
امّا بالاتر از همه در سواحل دریای خزر،مسکن قسمتهای مختلف از قبیل حیاط و ساختمان تقسیم میشود.در کنار ساختمان اصلی،ساختمان دیگری وجود دارد که بر روی پایههای چوبی قرار گرفته و کف آنرا،چوب مفروش میسازند و سقفش را با کاه و برگ و پوشال میپوشانند و اطرافش را با حصیر محدود میکنند.در کنار آن نردبانی که از آن به جای پلکان استفاده میکنند قرار میدهند.شبها برای حفظ امنیت ساختمان نردبان را در داخل اطاقی میگذارند.این خانه تابستانی را در اصطلاح محلی تالار میگویند.انبار مسکن که غالبا در آن شلتوک نگهداری میشود در مقابل ساختمان اصلی ساخته میشود.علاوه بر آنها محّل ویژهای برای پرورش کرم ابریشم تعبیه میکنند.قفس مرغان خانگی از چوب ساخته میشود و از دید پرندگان شکاری پنهان است.
روستاهای متمرکز تنها در مناطق کوهستانی جنگلی خزر و در جلگههای باریک دامنههای البرز متمرکز میشوند همچنین خانههای انفرادی نیز در این نواحی بسیار فشرده هستند.سبک خانهها متأثر از سبک خانههای ساحلی و فلاتی است ولی به علّت استفاده زیاد از الوار،خانهها تیپ خزری پیدا کردهاند.در این نواحی نیز احداث ساختمانهای دو طبقه در حال توسعه است اما تغییرات اساسی به جز اطاقی برای دستگاه بافندگی در آنها مشاهده نمیشود.
ج:سکونتگاههای قلعهای:
سکونتگاههای باز و پراکنده تقریبا نشان دهندهء امنّیت کوهستانها و یا عدم نفوذ و دست اندازی کوچ نشینان هستند.امّا در جلگهها و در فلات داخلی به علت اینکه روستاها مرتبا مورد تاختوتاز و حملات کوچ نشینان بودهاند لذا شکل قلعه را به خود گرفتهاند. ان گونه روستاها با دیوارهای بلند،با برجهایی که در گوشهها و یک دروازه بزرگ ورودی با برج نگهبانی،طرح مستطیلی دارند.معمولا ترکیبات داخل قلعه عبارت است از یک خیابان مرکزی که از دروازهء قلعه شروع میشود و از کنار خانههای داخل آن عبور میکند.هر خانه دارای حیاط کوچکی است که برای استفاده اهل خانه و نگهداری دامها تعبیه شده است. مساکن داخل قلعه به هم متصلند و رو به جبهه داخلی دیوار دفاعی ساختهشدهاند.تنّوع در شکل ظاهری قلعهها موجب شده است که«روزنفلد»معتقد شود49که وجود قلعه قبل از این که ناشی از ضرورت انطباق با محیط جغرافیایی خاص و یا نتیجه شدت گرفتن ناامنی باشد،متاثّر از سبک معماری بخصوصی است که میتواند با مقتضیاتی سخت متفاوت منطبق شود.در این مورد با یکی از جنبههای قدیم تمدّن ایران در فلات و بخش پست آسیای مرکزی روبرو هستیم.احتمال میرود که منشأ این قبیل معماری به ابنیهای برسد که به صورت مساکنی بودهاند یک پارچه،مرکب از حجرات و اطاقهای بسیار و بدون ارتباط داخلی باهم.50
از آن گونه که هر سفلد51در توصیف عصر نو سنگی در پرسپولیس و تولستوف52در بیان وضع خوارزم،که مربوط به هزاره اول قبل از میلاد است،اشاراتی دارند.شکل روستاهای قلعهای که بهترین نمونه آن را در روستای«طالخونچه»نزدیک شهر مبارکه در استان اصفهان مشاهده میکنیم دقیقا نشاندهنده این است که از این نوع معماری اقتباس شده است.این قبیل مساکن در نیمه اوّل و آغاز نیمه دوم از هزاره اوّل در قرون پنجم و ششم قبل
از میلاد بلافاصله پس از غلبه«کوشان»ها در«فرغانه»پدید آمدند ول یدر قره قوم این شیوه معماری براصر توسعه نفوذ تمدن ایرانی در دوران هخامنشی رواج گرفته است.عناصری از این سبک معماری را هماکنون در استخوان بندی مساکن شهری ایران میتوان بازیافت که به صورت دیوارههای بلند و محوطههای داخلی،که بر آن جلو خانی با درهای متعدّد مشرف است،خود را نشان میدهند.این نوع بناها از لحاظ ارزش دفاعی اهمیّتی ندارند زیرا ضخامت دیوارها معمولا ناچیز است و موقعیّت کنونی آنها در عمق درّهها،در حالی که ارتفاعات بسیاری بو آنها مشرف هستند،بسیار نامساعد جلوه میکند باتوجه به اینکه کاریزها معمولا بسیار دورتر از حصار قلعهها قرار گرفتهاند فقدان آب در بسیاری موارد مقاومت در برابر یک محاصره طولانی را غیر معدور میسازد.خصوصیات معماری قلعهای و قدیمی بودن روستاهای قلعهای و عمومیّت داشتن آن در تمام ایران«روزنفلد»رابه این نتیجه نزدیکتر کرده است که معماری قلعهای نتیجه مقتضیات یک زمان خاص سخت نبوده بلکه این نوع معماری زاییدهء فرهنگ جامعهء ایرانی است که منشأ آن جامعه«کلن»بوده است.
نه تنها این روستاها نشاندهنده یک سبک خاص ساختمانی و اجتماعی هستند، بلکه در تمام مساکن روستایی نیز این نقشه ساختمانی پیاده شده است.روستاهای قلعهای در نقاط مختلف کشور در فارس،در اطراف اصفهان،تهران،خوزستان در شمال غربی کشور و در سیستان مشاهده میشوند.تعداد این نوع روستاها در خراسان بیشتر است.53غالبا این نوع روستها در جلگهها و در سرزمینهایی که برای یورش و حملات مناسبند ساخته شدهاند.البته در این جلگهها بعضا روستاهایی یافت میشوند که به علّت وسعت و جمعیت زیاد،در برابر حملات و راهزنان به داشتن دیوار دفاعی نیازی نداشتهاند.باوجود اینکه روستاهای قلعهای بسختی میتوانند در برابر حملات و محاصره غارتگران مقاومت کنند امّا باز هم نمیتوان منکر ارزشهای دفاعی این قبیل روستاها شده و آن را تنها یک پدیده و فنومن ایرانی به حساب آورد.
بدونشک افزایش امنیت داخلی میزان جمعیت دیر یا زود به حیات این نوع
روستاها در ایران خاتمه خواهد داد افزایش جمعیت در روستاها سبب شده که مساکن جدید بیرون از قلعه ساخته شوند و در حقیقت این مساکن از فضای عمومی تخطی کردهاند. مساکن جدید دارای دیوار همگانی دفاعی نیستند به عبارت دیگر امروز قلعه هیچ نقشی در توسعه روستا ندارد زیرا کشور از امنیت اجتماعی زیادی برخوردار است.
د:سکونتگاههای روستایی با سنتهای کوچ نشینی:
روستاهایی که در سالهای اخیز توسط کوچ نشینان ساختهشدهاند با روستاهایی که در گذشته توسط کشاورزان به وجود آمدهاند،تفاوت دارند.در وهله اوّل مقر این روستاها بندرت به علّت استفاده و دسترسی به منابع آب و آبیاری تعیین شده است و غالبا این روستاها در میان اراضی که با آب باران مشروب میشوند و زراعت دیمی در آنها امکان پذیر است و یا دارای مراتع حاصل خیز و پربار هستند،استقرار یافتهاند.در حالی که روستاهای معمولی مستقیما در جلگههای حاصل خیزب و یا در کنار درههای کوهستانی و یا بر روی ایوانهای آَّرفیت که غالبا به وسیلله قنات مشروب میشوند قرار گرفتهاند.مثلا گمیشان در گرگان که از استپهای خاک رس تشکیل یافته و در گذشته جزو مراتع تابستانی بود و ترکمنها در سال 1330 شمسی مساکن خود را بر روی آن بنا نهادند،از این جمله است.
ساختمان این قبیل روستاها ژئومتریک است و یا حداقل شکل منظم و مرکزیت طرح ریزی شدهای دارد.فواصل خانهها از یکدیگر نسبه مناسب و بازتر از سکونتگاههای قدیمی است.سکونتگاههای قدیمی بودن آنکه توسعه پیدا کنند رشد مییافتند زیرا در آن زمان رسم بر این بود که مساکن جدید را در محدوده روستا میساختند.بعلاوه فقدان درخت و ظاهر عریان از خصوصیات ویژهء روستاهای جدید است.شکل بعضی از مساکن قدیمی همانند«اوبه»در ترکمن یا سیاه چادر در زاگرس و یا«کپر»در بلوچستان است.امّا در حال حاضر مساکن دائمی که در این روستاها ساخته میشوند دقیقا شبیه مساکن روستاهای قدیمی است بدین ترتیب که ترکمنهای گمیشان در وسط استپهای لخت و عریان مساکنی دو طبقه از چوب و کاه گل و شن و آهک و سیمان احداث میکنند.طرح این خانهها از مساکن مازندان یعنی از نزدیکترین همسایه خود اقتباس کردهاند.با مطالعه مورفولوژی روستاها به آسانی میتوان سکونتگاههای جدید کوچ نشینان را از سکونتگاههای روستا نشینان،که به گذشتهء دور تعلّق دارد،تشخیص داد امّا در مقابل تفاوت بین مساکنی
که متعلق به نیمه کوچ نشینان و کوچ نشینان است چندان قابل تشخیص نیست زیرا نیمه کوچ نشینن که در واقع منشاء کوچ نشینی دارند به علّت مناسب نبودن شرایط طبیعی بندرت دست به کوچهای طولانی میزنند لذا تنها شکل فیزیکی روستا و سازمان ناحیهای آن میتواند ملاک خوبی برای این تشخیص باشد.در حقیقت واحه«نیک شهر»در بلوچستان از تجمع تعدادی از کلبههای مخروطی و یا نیم کرهای و یا از کلبههایی که به صورت پراکنده در داخل باغات نخل و یا در حاشیه مزارع غلات قرار دارند تشکیل شده است.54 این واحه از کمترین تجهیزات و امکانات اجتماعی برخوردار است.هر نه کلبه دارای یک مسجد است.مسجد تنها جایی است که نیازهای دینی و اجتماعی جامعه را برطرف میکند. میدان عمومی و بازار واقعی برای مرتفع کردن نیازهای مردم و تامین توسعه واحه و خدمات لازم وجود ندارد.سازمان اجتماعی همانند سایر سازمانهای اجتماعی در جواممع یکجانشین در ارتباط با مالکیت زمین است.مساکن گلی مستطیلی شکل با پشت بامهای مسطح در «نیک شهر»بسیار کم است.55
در بشاگرد در مغرب«نیک شهر»بخش اعظم مساکن به صورت کلبههای نیم کرهای شکل که در اصطلاح محلّی«کپر»نامیده میشود،میباشد همچنین«لاهار»که از چندین کلبهء متعلق به مردم نیمه کوچ نشین تشکیل شده است.لازم به توضیح است که هر چند«لاهار»یکشهر تشکیل میدهند.در اینجا یک سنت قدیمی از دوران نیمه غار نشینی معمول است و آن انبارهای عمومی است که هسته مرکزی جوامع را تشکیل می دهند.انی انبارهای کالا را در اصطلاح محلی«کات»میگویند،کلمهای که با همان خصوصیات در دوره هخامنشیان معمول بوده است.به احتمال زیاد تاریخ پیدایش زندگی نیمه کوچ نشینی در بشاگرد به قبل از قرون وسطی میرسد.شواهد دیگری نیز وجود دارد که این نظریه را اثبات میکنند.از جمله اینکه امروزه در جامعه بشاگرد سنّتهایی مرسوم است که تاریخ آنها به دورههای بسیار دور میرسد.بدین ترتیب که شکل مهاجرت آنها متعلق به زندگی نیمه کوچ نشینی گذشته امّا روش کشت و برداشت آنها متعلق به روستاییان یکجا نشین است.این موضوع در بین مردم«پاپی»در لرستان نیز وجود دارد:این مردم نیمه کوچ نشین هنگام کوچ از گاو نر،که استفاده از آن از دوران قرون وسطی که از نیاکانشان
به آنها رسیده،استفاده میکنند.و امّا همین مردم به علّت ارتباط با کوچ نشینان در فصل تابستان در ییلاق از سیاه چادر استفاده میکنند و در فصل زمستان د رداخل اطاقهای مسقّف بسر میبرند.
انواع مزارع و چشماندازهای روستایی
چنانکه ملاحظه شد،تراکم جمعیت در روستاهای ایران،حتی در سواحل دریای خزر جایی که در آن پراکندگی سکونتگاههی نسبت به سایر نواحی ایران بیشتر است،بیشتر میباشد.البته معلوم نیست چه مقدار از این تمرکز به نحوه استفاده و بهرهبرداری از زمین مربوط میشود.تحقیقات انجام شده در این زمینه هنوز بسیار اندک است.امّا بررسی عکسهای هوایی ناحیهای را نشان میدهند که از مزارع بزرگ و منظم دیم پوشیده شده است در حالی که در بیشتر نواحی ایران مزارع بزرگ و نا منظم بجز نواحی که زراعت آبی وجود دارد،غلبه دارد.این منطقه بزرگ از آذربایجان شروع میشود و از طریق راه قزوین قسمتی از نواحی غرب کشور بویژه کرمانشاه و اراک را در برمیگیرد سپس از طریق اصفهان تا حوضههای فارس امتداد مییابد.علاوه بر آن از این تیپ اراضی کشاورزی در خراسان و خوزستان نیز یافت میشود.این منطقه نه تنها از نظر داشتن سازمانهای بزرگ کشاورزی توسعه یافته است بلکه از مراکز عمدهء تولیدات غلات در کشور نیز به شمار میرود.چنین ویژگیهایی نه در واحههای پرجمعیت که انواع محصولات کشاورزی را تولید میکنند و نه در اراضی تحت نفوذ کوچ نشینان،که در سالهای اخیر به زیر کشت رفتهاند،دیده نمیشود. اراضی واحهای در تصرف مالکیتهای کوچک است در حالی که اراضی واحههای عشایری نامنظم،بیشتر زیر کشت غلات است.در این منطقه بزرگ که در آن زراعت دیم معمول است هنوز از روشهای اولیه استفاده میشود و مصرف کود بسیار کم است و تناوب زراعتی تقریباوجود ندارد.امّا در نواحی که زراعت متمرکز آبی وجود دارد تناوب کشت رعایت میشود.حتی در جلگه زایندهرود کشاورزان درباره تناوب کشت باهم مشورت میکنند و وحدت نظر دارند.اراضی کشاورزی«کلاردشت»،که در یک ناحیه جلگهای در پای ارتفاعات البرز واقع شده است در هردو سال،یک بار زیر کشت غلات میروند.معمولا در
نواحی که تعاون و همیاری در بین کشاورزان بیشتر است تناوب کشت نیز توسعه یافتهتر است.
سازمانهای تعاونی سنتی از چشماندازهای مهّم روستایی در ایران است.56در تمام روستاهای ایران یک نوع تعاون و همیاری در بیشتر مسایل مربوط به کشاورزی مخصوصا در دامداری وجود دارد.در روستاها گلههایی که به نقاط کوهستانی م روند به چوپانهایی سپرده میشوند که از طرف صاحبان دامها استخدام شدهاند و یا دوشیدن شیر دامها در محل واحدی صورت میگیرد.در سواحل دریای خزر بجز مزارع برنج و باغات میوه بقیه مزارع محصور یا از هم جدا نشدهاند.حتی در فاصله کاشت و برداشت اراضی مسطح و یا تراسی شکل اطراف درههای کوهستانی که غالبا به کشت غلات اختصاص دارند،در نواحی که درجه حرارت بالاتر و دسترسی به آب آسانتر و فصل رویش طولانیتر است و زمین چندین بار در سال زیر کشت میرود اراضی به چرای آزاد دامها اختصاص مییابند.بدین ترتیب آزاد بودن مزارع،عمومی بودن مراتع،داشتن چوپان یا چوپانهای واحد،لایروبی دسته جمعی قنوات و انهار،روابط اجتماعی قوی،یک پارچه بودن جامعه روستایی،سابقه تعاون و هم یاری را در بین روستاییان ایران بخوبی نشان میدهد.57
مراکز زندگانی شهری
کشور ایران با سابقه طولانی زندگی یکجا نشینی دچار تغییرات و تحولات جمعیّتی گوناگونی شده است و این تغییرات بر جوامع مختلف روستایی تأثیر گذاشته است.مطالعه زندگی یکجا نشینی در ایران به دلیل قدمت،توسعه،بی ثباتی،از اهمیت بیشتری برخوردار است.همینطور که در طول زمان زندگی یکجا نشینی در ایران توسعه یافته است در عین حال خیلی از شهرها هم از بین رفتهاند.بهطوری که آثار باقیمانده برای مشخص کردن محل و موقعیت آنها کافی نیست و بعضا هیچگونه اثری نیز از آنها باقی نمانده است.این نوع تغییرات را،بیشتر میتوان در شهرهای بزرگ مشاهده کرد زیرا شهرهای بزرگ در اثر تغییرات قدرت بر حسب اهمیّت موقعیت جغرافیایی خود و نقشی که موقیعت جغرافیایی آنها در حل مسایل تمرکز و استقرار در فلات ایران داشته تنزل و ترّقی کردهاند58.مناطق مرکزی و جنوب شرقی ایران،نواحی صحرایی،برای توسعه زندگی شهر نشینی چندان مساعد نیستند نقشه شبکه شهرهای فعلی موقعیت شهرهای ایران را در ارتباط با شرایط طبیعی و مرکز جمیعت بخوبی نشان میدهد.بدین معنی در نواحی که مقدار بارندگی و ریزشهای جوی برای کشاورزی و توسعه آن مناسب میباشد تراکم شهر و روستا بیشتر است59.در مقابل در نواحی مرکزی و شرقی و جنوب شرقی ایران که ریزشهای جوّی برای رشد و نمو گیاهان کافی نیست مراکز شهری و روستایی بسیار اندک است.بدین ترتیب تعدادی از شهرهای ایران بر روی واحههای حاصلخیزی که یزد و کرمان را به هم متصل میکنند قرار گرفتهاند و یا تعداد بیشتری از شهرهای مهم ایران مانند شهرهای همدان،اصفهان،در امتداد محوری که فلات مرکزی را به ارتفاعات زاگرس وصل میکند قرار گرفتهاند.همچنین شهرهای زنجان،قزوین،تهران،سمنان،دامغان،در امتداد محوری قرار دارند که شهرهای آذزبایجان را از یک طرف و شهرهای خراسن را از طرف دیگر به هم متصل میکند.تعداد این محورها قابلتوجه است.اگر نقشه شهرهای ایران را مطالعه کنیم بخوبی در مییابیم که زندگی شهری در ایران علاوه بر عوامل محیطی با شرایط تاریخی و اقتصادی و سیاسی نیز در ارتباط بوده و هست.مثلا در دورههایی که حکومت در دست ایرانیان بوده اهمّیت و وسعت شهرها افزایش یافته است.شهرهای شمال شرقی ارتفاعات زاگرس بهترین موقعیت را برای مرکزیت داشتهاند60.توجه به اسامی تعدادی از این شهرها این موضوع را ثابت میکند.به عنوان مثال نام شهر همدان که قبلا«اکباتان»بوده و از کلمه هگمتانه«محل ملاقات» گرفته شده است وی ا نام شهر اصفهان که احتمالا از کلمه سپاهانا«سپاه»یا زا کلمه اسپاوانا«جایگاه سواره نظام»گرفته شده است61در قرن هشتم قبل از میلاد وحدت سیاسی حکومت ماد در مقابل حکومت آشوریها در شهر اکباتان که در داخل کوهها محصور است شکل گرفت امّا این شهر موقعیت سیاسی خود را در برابر شهرهای جنوب،زمانی که دولت هخامنشی ناحیهء وسیع بین النهرین را به تصرف درآورد از دست داد و به مرکز سیاسی تابستانی تبدیل گردید و شهر شوش گهواره تمدّن هخامنشیان در جلگه بین النهرین،پایتخت ایران62شد.ارر طرف دیگر در همین زمان شهرهای«پرس پولیس»و«پاسارگاد»که در بین کوهها محصورند رو به توسعه گذاشتند.پایتخت شدن اصفهان در دو دوره یعنی در دوره حکومت سلجوقیان در قرون یازدهم و دوازدهم و در دوره حکومت صفویه از سال 1598 تا 1722 اتفاقی نبود بلکه جاذبه و موقعیت مرکزی آن در این دورهها از عوامل مهم جغرافیایی است که سبب این انتخاب شده است.شهرهای یزد و کرمان همیشه از نواحی مرطوب وآباد ایران دور بوده و شهر کرمان تنها در دوره حکومت سلجوقیان،در قرون یازدهم و دوازدهم به عنوان مرکز سیاسی ناحیهای،از شهرت خوب بهرهمند شده است.توسعهء شهر شیراز که هستهء اولیهاش از زمانهای بعد از اسلام تکوین یافته است،از حد مرکزیت ایالت فارس جلوتر نرفت.این شهر در طول نیمه دوم قرن هیجدهم شهرت خود را در زمان حکومت زندیه کسب کرده است.63در قرن بیستم بهرهبرداری از منابعنفت از یک سود و توسعه سریع تجارت دریای در خلیجفارس از سوی دیگر پایه محکمی را برای نوسازی و توسعه شهرهای خوزستان مانند اهواز،خرمشهر و آبادان به وجود آورد امّا هیج کدام از شهرهای سلسله جبال زاگرس به مرکز سیاسی دادمی تبدیل نشدند.در برابر مراکز سکونتگاهی ارتفاعات زاگرس،شهرهای جبهه داخلی ناهمواریهای شهرهای شمالی بهعنوان پایتخت چند دلیل وجود برای پایتخت شدن داشتهاند.در انتخاب شهرهای شمالی بهعنوان پایتخت چند دلیل وجود داشت اوّل از همه حکمرانان ترک و مغول علاقمند بودند محل پایتخت خود را در شمال کشور مخصوصا در جادهء تهاجمی که کنارههای جنوبی جبال البرز را به سرزمین آذربایجان متصل میکرد انتخاب کنند.زیرا با این انتخاب شاهزادهگان ترک و مغولی نه تنها میخواستند به ایل خود نزدیکتر باشند بلکه از آب و هوای بسیار گرم جنوب کشور که تحمل آن بر آنها بسیار سخت بود نیز در امان بودند.این عوامل باعث شد که شهر تبریز علی رغم موقعیت انقلابی خود از قرن سیزدهم تا شانزدهم طی حکومت سلسلههای مغولها و«قره قویونلو»ها و «آق قویون لو»ها و سرانجام در دوره حکومت سلسله صفویه به پایتختی انتخاب شود.این شهر تنها مدت کوتاهی به نفع سایر شهرهای ناحیه مانند مراغه که مراتع بسیار غنی آن نظر
هلاکوخان را جلب کرده بود و یا شهر اردبیل که زادگاه بزرگان سلسله صفویه بود و یا شهر سلطانیه در نزدیکی شهر زنجان که از موقعیت خاصی برخوردار بوده است،اهمیت و موقعیت سیاسی خود را از دست داد.از طرف دیگر شهرهای شمالی ایران از موقعیت خاص استراتژیکی برخوردار بودند بهعنوان مثال موقعیت استراتژیکی شهر قزوین در قرن 16 سبب شد این شهر به پایتختی انتخاب شود زیرا در این قرن دولت ایران بر علیه عثمانی میجنگید. نادر شاه تصمیم گرفت شهر مشهد را که از طرف مشرق به افغانستان و هندوستان نزدیکتر بود به پایتختی انتخاب کند.بعضی از شهرهای شمالی موقعیت مرزی داشتند مثلا شهر اردبیل مدت زیادی پایگاه اسلام بر علیه مخالفان مذهب شیعه بود.
تا دوران اخیر شهرهای جلگههای پست ساخل دریای خزر از رونق زیادی برخوردار نبودند مثلا تاریخ ساختمان شهر رشت به قرن سزدهم میرسد:علاوه بر عوامل فوق،شرایط اقتصادی نیز سبب رونق شهرهای شمالی در ایران شده است.بدین ترتیبب که بخش عمده تجارت ایران در داخل کشور،در شهرهای واقع در پایکوههای شمال متمرکز شده بود و کالاهای تجارتی از طریق جادههای پایکوهی البرز به نقاط دیگر کشور ارسال میشد تا اوایل قرن بیستم شهر تبریز بزرگترین مرکز تجاری ایران وبد زیرا این شهر نه تنها اولین شهری بود که توسط راه آهن با روسیه مرتبط شد64بلکه حمل کالا به کشور ترکیه نیز از طریق این شهر صورت میگرفت.محدود شدن روابط تجارت با شوروی از یک سو و توسعه شهر تهران از سوی دیگر جاذبه مرکزیت اقتصادی شهر تبریز را از رونق انداخت و شهر تهران بخش عمدهای از وظایف شهر تبریز را برعهده گرفت.
توسعه زندگی شهری
شهرهای ایران نیز ماند سایر شهرهای آسیای غربی که از تأثیر و نفوذ تمدن و شهرسازی غرب دور نماندهاند،در حال توسعه و دگرگونی هستند.به همین علت مساکن و ساختمانهای دورههای مختلف را میتوان در کنار هم مشاهده کرد.امّا مسألهای که قابل توجه است این است که در چه زمانی سرزمین ایران مسکونی شده است.آیا ممکن است ویژگیهای مساکن قبل و بعد از اسلام را از هم تمیز داد؟
معمولا سبک معماری و انواع مختلف مساکن در شهرهای ایران از سنتها و فرهنگهای اصیل ایرانی نشأت گرفته و ایرانیان در طول تاریخ تلاش کردهاند که بر شرایط خشن محیط جغرافیایی غلبه کنندبدین ترتیب که زمستانهای طولانی و سرد و سخت در سطح گسترده و وسیع،راه را به طرف زندگی« »در ایران باز کرده است زیرا زیر زمین از شدت گرمای خورشید و برودت هوا میکاهد.و درجه حرارت و بردودت را تعدیل میکند. در اغلب مساکن قدیمی ایران اطاقهای نشیمن در انتهای حیاط قرار دارد و راه عبور به حیاط از طریق دالان باریک و کوچکی که به نام هشتی انجام میگیرد.در ورودی که معمولا دو لنگه است غالبا بر روی دو لو لا حرکت میکند و به هشتی که از مساکن ساده قدیمی قلعهای اقتباس شده است باز میشود.این تیپ مساکن که بدونشک قدمت آن به زمانهای بسیار قدیم مخصوصا به دوران پیش از اسلام میرسد در دوران بعد از اسلام نیز هویت خود را،همانگونه که بود،حفظ کرد و تغییرات عمدهای در سبک معماری آن به جز آنکه معماری به دو قسمت اندرونی و بیرونی تقسیم شد داده نشد.در این تیب مساکن باغچه در وسط حیاط قرار دارد و حوض یا استخر در وسط باغچه قرار دارند.اطراف باغچه جوب بندی شده و آب جاری از داخل آن میگذرد.در این نوع مساکن باغچهها اشکال هندسی دارند و ابعاد باغچه ژئومتریک است و انسان را به یاد مساکن قدیمی یونان میاندازد.احداث باغچههای شطرنجی از زمانهای بسیار قدیم از اوایل دوره کشاورزی در فلات ایران معمول بوده است.در دوره ساسانیان«642-226»تغییراتی در سبک معماری داده میشود بدین ترتیب که به جای استخر یک ساختمان کلاه فرنگی در وسط باغ یا حیاط میسازند و جلو ساختمان را با استخر و فضای سبز زینت میبخشند.پیاه کردن چنین طرحی تنها زمانی امکان پذیر بود که شیب زمین اجازه میداد آب چشمه یا قنات در کانالها جاری شدند.شرح کامل خصوصیات معمرای پیش از اسلام تا اندازهای مشکل است.«هردوت» تنها مورخ یونانی است که معماری شهر اکباتان را به تصویر کشده مینویسد:هسته مرکزی شهر در داخل دیوارهای تو در تو قرار دارد.و شکل شهر دایره مانند است».امّا نوشتههای «هردوت»نیز چندان قابل اعتماد نیست زیرا هردوت نیز خود شخصا شهر همدان را ندیده بود.آنچه مسلم است از نظر تقسیمات داخل شهرها بخش بازار در شهرهای ایران بخش مستقلی بوده و کلمه بازار از کلمه پهلوی«واجار»یعنی مرکز خرید و فروش گرفته شده است.
ساختمان شهرهای اسلامی
اگرچه در گذشته شهر نشینی و شهرسازی در ایران توسعه بیشتیر داشته است و بیشتر شهرهای قدیمی ایران از ویژگیهای خاصی برخوردار بودند امّا شهرهای فعلی ایران عمدهء مانند بخش مرکزی،بخش بازار،بخش مسکونی،بخش اقلیتهای مذهبی که همگی نشن دهنده یک سلسله از خصوصیات فرهنگ اسلامی است تشکیل یافتهاند65در بعضی از شهرها محله کلیمیها و ارامنه از دیگر بخشهای شهر کاملا مجزّاست.بهعنوان مثال از قرن شانزدهم به این طرف محلههای ارمنی نشین در اطراف کلیساها تکوین یافته و مساکن «ارمنی»ها در اطارف کلیسا مجتمعند،مثلا در شهر اصفهان رودخانه زایندهرود شهر جدید جلفا را که در زمان حکومت شاه عباس اوّل ساخته شد از شهر قدیمی و مسلمان نشین اصفهان جدا میکند و یا در شهر شیراز و اصفهان بخش یهودیه از قدیم بخش جداگانهای بوده است بافت نامنظم و ترکیب تو در تو و کوچههیا بن بست از ویژگیهای دیگر شهرهای اسلامی است.البته از گذشته سلاطین و دولتها برای منظم کردن نقشهء شهرها و بافت آنها اقداماتی انجام دادهاند که نشانه آنها هنوز بر چهره شهرها دیده میشود.در دوره حکومت شاه عباس در شهر مشهد خیابان بزرگی در امتداد شمال غربی و جنوب شرقی آرامگاه حضرت امام رضا احداث شد.مسیر شمال غربی بالا خیابان،که امروزه به نام خیابان آیت ا…شیرازی خوانده میشود،نامیده میشد.این خیابان به وسیله درختان چنار و نارون که در وسط آن کاشته بودند به دو بخش ماشین رو تقسیم شده بود.چنین طرحهایی بخش مرکزی شهر مشهد را بسیار با شکوه کرده است.در قرن هفدهم امام قلی خان در شهر شیراز اصلاحاتی را انجام داد و خیابان بزرگی را که منتهی الیه آن به جاده اصفهان ختم میشد احداث کرد.در قرن هیجدهم کریم خان زند با احداث خیابان زند و میدان بزرگ ارک در بخش شمال غربی شهر شیراز بر عظمت شهر افزود.امّا اقدامات مهم عمرانی در اصفهان توسط شاه عباس انجام شد.این پادشاه با احداث ابنیه سلطنتی و میدان نقش جهان و
باغهای سلطنتی و بازار قیصریه و خیابان چهار باغ که تا ساحل جنوبی رودخانه زایندهرود امتداد داشت.جلوه خاصی به شهر بخشید و اصفهان را در ردیف زیباترین شهرهای جهان آن روز،قرار داد66.اگر انی نوع اقدامات و برنامهریزیهای شهری به انضمام اقداماتی که ناصر الدین شاه برای آبادانی شهر تهران انجام داده است را کنار بگذاریم تحولات چندان چشمگیر و عمیقی در نوسازی شهرهای ایران انجام نگرفته است و شهرهای ایران همان چهره قدیمی خود را با ویژگیهای سنتی خود مخصوصا در بخش مرکزی حفظ کردهاند.از طرف دیگر از گذشته،سیاست حکومتها و نحوه عمل آنها نقش عمدهای در توسعه یا انحطاط و تنزّل آنها داشته است.مثلا در دوران قاجاریه آثار گرانبهای سلسله زندیه در شهر شیراز تقریبا به کلی ویران شد و از بین رفت.
از سال 1925 عصر جدیدی در تاریخ شهرسازی ایران آغازگردید.در این عصر خیابانهای عریض و وسیع احداث شد.این نوع خیابانها به وسایل موتوری اجازه میداد براحتی در داخل محلات قدیم حرکت کنند.به بافتقدیم شهرها اصلا توجه نشد. نقشههای مختلفی را در شهرها پیاده کردند.در شهرهای کوچک خیابانهای جدید در امتداد جادّههای بیابانی احداث شدند.مانند شهر گرگان و یا در شهرهای قدیمی و بزرگ زیر بنای اینگونه اقدامات را همان اصلاحات گذشته تشکیل میداد.مثلا در بخش قدیمی شهر مشهد خیابانهای جدید عمود خیابان قدیمی شهرکه در دوره شاه عباس ساختهشده بود احداث شدند.این خیابانها که محلات قدیم را تکه تکه و تجزیه میکردند در محلات جدید به صورت یک سیستم بزرگ شریانی عمل میکنند.البته اهمیتبخش قدیمی از شهری به شهر دیگر متفاوت است.بهعنوان مثال در شهر مشهد بخش قدیمی موقعیت با شکوه وعظمت زیارتگاهی خود را همچنان گذشته،حفظ کرده در حالی که در شهر شیراز محلات قدیمی بشدت آسیب دیدند و از رونق افتادند و یا شهر در اصفهان،که هرکز شکوه و عظمت دوره صفویه را باز نیافت،خیابانهای سلطنتی که در اصل برای تفریح و تفرّج احداث شده بودند برای احداث ساختمانهای دولتی مورد استفاده قرار گرفتند.در خاتمه باید به چند شهر کوچک که در تهیه نقشهء آنها از نظریات معماری و شهرسازی جدید استفاده شده است اشاره کرد.از جمله شهر بیرجند که نقشهء شطرنجی دارد و یا آبادان که در حقیقت
حاصل استقرار صنایع نفت است.
این نوع تغییرات بر جوامع مختلف شهرها نیز،اثر گذاشت.احتراز و جدایی گرائیهای مذهبی کاهش یافت امّا به کلّی از بین نرفت به این صورت که بیش از یک چهارم جامعه کلیمیان و تمام ارامنه شهر شیراز محله آباء و اجدادی خود را ترک گفتند و یا در شهر کرمان محلّه قدیمی زرتشتیان تقریبا از سکنه خالی شد و تعداد زیادی از آنها به تهران مهاجرت کردند و جای آنها را مسلمانان اشغال کردند.تفکیک محلهها براساس حرف و مشاغل نیز رو به زوال رفت زیرا با آنکه در شهرها بازارهای قدیمی موجودیت خود را حفظ کردند امّا ساکنان بیشتری از بازار مخصوصا در نقاطی که خیابانهای جدید بازار قطع کرده است بازار را ترک گفته و در مغازههای حاشیه خیابانها مستقر شدند و مراکز جدید تجارتی را در حاشیه خیابانها،مخصوصا در بخش مرکزی شهر،رونق دادند.بهعنوان مثال در خیابان لطفعلی خان زند در شهر شیراز،گسترش مغازههای جدید خرید و فروش د رحاشیهء خیابان، رونق بازرگانی بخش مرکزی را نشان میدهد.در شهر تاریخی و پایتختی اصفهان علاوه بر آنکه خیابان وسیع چهار باغ مورد استفاده تجّار قرار گرفته است بلگه خانههای جدید اطراف آن نیز به وسیله بازرگانان و صاحبان حرف اشغال شده است.ار طرف دیگر تیپهای ساختمانی جدید و مهمتر از همه خیابانهای جدید التأسیس که در شهرهای ایران از وسط محلات قدیم عبور میکنند و در ساخت و احداث آنها از مصالح ساختمانی کارخانهای استفاده شده است،از مساکن قدیم کاملا متمایز هستند.بدین ترتیب که خشت خام جای خود را به آجرهای پخته و سنگ و سیمان داده است.در داخل فلات مرکزی معمولا پشت بام خانهها مسطّح است امّا پشتبام خانههای جدید با موزائیک و اسفالت پوشانده شده است در حالی که پشتبام خانههای قدیم با کاه گل پوشانده شده است.اگر از نظر ارتفاع نیز مساکن قدیمی را با مساکن جدید مقایسه کنیم،خانههای جدید معمولا دو یا سه طبقه هستند در حالی که در گذشته بیشتر خانهها یک طبقه بودند.تیپ خانههای قدیم که خانههای بسته هستند در حال از بین رفتن است و به جای آنها آپارتمانهای چند طبقه که نتیجه تأثیر معماری غرب هستند در حال گسترش میباشند و در این نوع ساختمانها فقط زیر زمین است که حاکی از بقای معماری سنّتی ایران است.در این عصر معماری ایران تحتتأثیر و نفوذ انواع مختلف سبکهای معماری از جمله معماری شوروی با ساختمانهای بزرگ دو طبقه و پنجرههای مربع شکل قرار گرفت که بهترین نمونههای آن را میتوان در شهر مشهد مشاهده کرد.بعد از آن معماری اروپای غربی معماری ایران را شدید تحتتأثیر قرار داد.امروز،همنی معماری در ایران هماره با تزیینات ایرانی چه از نظر وسعت و چه از نظر به کار گرفتن مصالح جدید و استحکامات فنی و فرهنگی و چه از نظر احداث خیابانهای عریض و منظم در حال توسعه و پیشرفت است و جامعه ایرانی را تحتتأثیر قرار داده و سبب پیدایش طبقات اجتماعی جدیدی شده و در حقیقت جدایی طبقات را بدنبال داشته است. اگرچه آمار دقیقی از تراکم جمعیت در مساکن در دست نیست امّا کاملا روشن است که تراکم جمعیت نسبی در مساکن جدید خانوادهها ترجیح میدهند که به محلات تازه نقل مکان کنند و در مساکن نوساز ساکن شوند.به دنبال آن محلات قدیم از طبقات فقیز پر میشود و حمامهای عمومی که نشانهای از نبودن حمام مساکن قدیم است موجودیت خود را ظاهر میسازند.
منابع
(1)- W.B.Fisher.the Cambridge History of Iran.Volume one.P.409.Cambridge .
(2)-ایلات و عشایر.مجموعه کتاب آگاه،صفحه 259،موسسه و انتشارات آگاه 1362-تهران
(3)-واسیلی نیکتین،کرد و کردستان،ترجمه محمد قاضی،1366،از انتشارات نیلوفر-تهران
(4)- H.Field Contribution to the Anthropology of Iran
(5)- Stein,Old routes of Western Iran,P.X
(6). Ibid.p.221
(7)- H.Bobek.Klima and Landeschaft Iran pp.28-37
(8)- K.ferdinand the Baluchistan Berrel-Vaulted tent,Falk PP.27-50 and Supplementary Material,Folk pp.33-51 –
(9)- Herodotus,History,VII,84-7
(10)- Herodotus,I.125 and see A.W.Lawrence's notes to Rawlines Translation,Reporduced Field,Anthropology,Vol,I pp.38-39
(11) Recently Reiterated in the case of Mardeans,in L.Dillemann,Haute >esopotomic Grientale pp.95-9
(12)-حسن پیرنیا،تاریخ ایران باستان،جلد اول،صفحه 739،چاپ 1362،تهران.
(13)-دکتر محمد جواد مشکور،ایران،در عهد باستان،صفحه 164،چاپ 1357،تهران.
(14)-رومن گیرشمن،یارن از آغاز تا اسلام،ترجمه محمد معین،صفحه 10،1364 شرکت انتشارات علمی و فرهنگی خراسان.
(15)-ت.او مستد،تاریخ شاهنشاهی ایران،ترجمه دکتر محمد مقدّم،صفحه 81،1357.
(16)- Arrian,Anabasis,III,XVII,2-,-5
(17)- As has been truly remarked by A.Gabriel,Die Erforsebung Persiens p.9
(18)-عباس پرویز،تاریخ دو هزار و پانصدساله ایران،صفحه 96،تهران.
(19)-ام.دیا کوفن،تاریخ ماد،ترجمه کریم کشاورز،صفحه 313.
(20)-. The information they give is coveniently gatherd together in Schwarz's Monumental Work Iran in Mittelater
(21)- Istakhri 115 m.7.schwarz,Vol.III,P.155
(22)- Istakhri,115,6;Ibn Hauqal,186.17:For all of this see Schwarz,III.PP.155-7 .
(23)- Istakhri,164,4:Ibn Hauqul 221,I:see Schwarz,III,PP.260-7
(24)- Bazandjan
(25)- V.Minorsky,Hudud Al-Alam,P.374
(26)- Ibn al-Faqih
(27)- Muqaddasi
(28)- Qazvini
(29)- Ibn al Faqih,285,17,Istakhri,128,I:Ibn Hauqal 239,13; Muqaddsi,259,10;Yaqut,5,226-Qazvini 2 379,8:All in Schwarz,VIII pp.1086-94
(30)-برای آگاهی از پیامدهای سیاسی و اقتصادی بلوچستان به مقاله آقای دکتر محمد حسین پاپلی یزدی در فصلنامه تحقیقات جغرافیایی شماره دوم سال چهارم مراجعه شود.
(31)- R.W.FryeẓRemarks on Baluchi HistoryẒ.Central Asiatic J.pp.44-50
(32)- Dravidian .
(33)- Ed.Hambis,Trauels,p.40
(34)- Nith – (35)- Dihsalm
(36)-دپلانول،جغرافیای انسانی شمال ایران،ترجمه سیروس سهامی،صفحه 30،1358،از انتشارات دانشگاه مشهد.
(37)-ایرج افشار سیستانی،ایلها،چادر نشینان و طوایف عشایری،1366 تهران.
(38)- Barth,Nomads of South Persia Chs.7.10 .
(39)-سید علی پیرنیا،ایلات و طوایف دره کز در خدمت میهن،تهران.
(40)-اسکندر خان عکاشه،تاریخ ایل بختیاری،از انتشارات فرهنگ سرا-تهران.
(41)-دکتر پرویز ورجاوند-ایلات و عشایر ایران،صفحه 187،تهران. (42)-دکتر سکندر امان الهی بهاروند،کوچ نشینی در ایران«پژوهشی دربارهء عشایر و ایلات»صفحه 238 بنگاه ترجمه و نشر کتاب،تهران
(43) W.B.Fisher,the Cambridge History of Iran,Volume I.The Land of Iran.p.418,1968
(44)-حسین سلطانزاده،مقدمهای بر تاریخ شهر و شرنشینی در ایران،موسسه انتشارات امیر کبیر،صفحه یک،تهران. 1367.
(45)-. S.R.Eyre and G.R.J.Jones.Geography as human Ecology methodology by example p 294.London
(46)- Villadge described by c.coon,Carvan,The history of middle East.pp.179-82 .
(47)-پژوهشهای جغرافیایی،شماره 25،سال بیست و یکم،شهریور 1386،صفحه 50،دانشگاه تهران،موسسه جغرافیا.
(48)-م.ب.جکتاجی،گیلان نامه،صفحه 104،1366،رشت.
(49)- A.Z.Rosenfield.the Qala,the Iranian Fortified Village,,ẓin RussianẒSovieskaya Etnografiya,pp.22-38 .
(50)-دوپلانول،جغرافیای انسانی شمال ایران،ترجمه سیروسی سهامی،صفحه یک،مشهد،1358.
(51)- Herafeld,Iran in the Ancient East,p.II
(52)- Tolstov,Villages withẓHabitable WallsẒẓin RussuanẒpp.4-5
(53)- A.K.S.Lambton,Landlord and Peasant in Perisa,pp.8-9
(54)- Gershevitch,ẓTravel in BashkardiaẒp.219
(55)- After Strabo(Works xv,2,15)Quoted by Gershevitch,p 215 .
(56)-شرکتهای تعاوین و بهرهبرداری از زمینهای مزروعی،نشریه شماره 24،1348،تهران.
(57)-پارهای اصول و عملیات تعاونیهای کشاورزی،1350،تهران-نشریه شماره 59.
(58)- L.Lockhart,Persian Citties.p.18
(59)-دکتر محمد حسین گنجی،آمار بارندگی در ایران،نشریه شماره 2،تهران.
(60)-رومن گیرشمن،ایران از آغاز تا اسلام،ترجمه محمد معین،صفحه 67،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،تهران،
(61)- L.Lockhart.Persian Citties
(62)-محمد یوسف کیانی،نظر اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران،صفحه 99،1365،تهران.
(63)-پروفسور آرتور،اپهام پوپ،معماری ایران،ترجمه کرامت اله افسر،تهران.
(64)-دکتر یداله فرید،جغرافیا و شهرشناسی،صفحه 68،از انتشارات دانشگاه تبریز،1368.
(65)-حسین شکوئی،جغرافیای اجتماعی شهرها،اکولوژی اجتماعی شهر،صفحه 202،تهران،1365.
(66)- Roger Stevens.the Land of the great Sophy.London.1971
نظرات بسته شده است.