جلد سازی (صحافی)

جلدسازی. جلد در لغت به معنای پوست و در اصطلاح نسخه‌شناسی به سخت‌ترین و مقاوم‌ترین جزء از اجزای کتاب اطلاق می‌شود و آن پوششی است که کتاب را از جانب آغاز و انجام و عطف دربر می‌گیرد. جلد، در واقع، محافظ و تکیه‌گاه کتاب تلقی می‌شود و استحکام کتاب به قوام آن بستگی دارد. به همین جهت است که در گونه‌های فارسی شرقی (افغانستان و شبه قاره هند) معادل فارسی آن پُشتی انتخاب شده است.

هر جلد از دو بخش اصلی تشکیل می‌شود که به عربی "طَبْله" یا "دَفْتَه" ـ در مجموع به‌صورت مثنّی، یعنی دَفْتَین ـ نامیده می‌شود. دَفْتَه روی و دفْتَه پُشت توسط پاره‌ای چرم یا پارچه ضخیم ـ که عطف کتاب را تشکیل می‌داده ـ به‌هم متصل می‌شده است. برای برخی جلدها در سمت مقابل عطف، در دفته پشت، لبه‌ای هم تعبیه می‌شده و این لبه ـ که در عربی لسان خوانده می‌شود ـ تا می‌خورده و مانند عطف، لبه مقابل عطف را می‌پوشانیده و بر دفته روی منطبق می‌گشته و به این صورت، قسمت مقابل عطف نیز از عوارض بیرونی محفوظ می‌مانده است .

 

تاریخچه. تاریخ جلد کتاب بی‌گمان عمری همسان با خود کتاب دارد که به صورت صفحه‌های مرتب و متوالی فراهم می‌آمده است. کهن‌ترین نسخه‌های مجلَّد روایت قبطی انجیل بوده که طی شش قرن بعد از میلاد در مصر تهیه شده است، به‌طوری که از قرار دادن چند لایه پاپیروس، دفته‌های جلد را می‌ساخته و بر روی آن چرم می‌کشیده و دو دفته را با تسمه‌های چرمی به هم می‌بسته است . در جهان اسلام نیز، از نخستین سال‌های خلافت، جلد کتاب شناخته شده بوده است. از امام علی (ع) نقل شده است که فرمود: ابوبکر اولُ مَن جَمَع القرآن بین اللوحین (. "لوحین" در این روایت دقیقاً همان "دَفâتین" است که دو طبله یا دو طرف جلد را نشان می‌دهد. تفسیری هم که از "صُحُف" و "مصْحَف" شده است و اولین واژه را صرفاً به اوراق و دومین کلمه را به کتابی که اوراق آن پیاپی و متوالی باشد تعبیر کرده‌اند  حاکی از آن است که جلد کتاب در نخستین قرون تاریخ اسلام نیز شناخته‌شده بوده است.

در ایران اسلامی، بی‌گمان، فن جلدسازی پا به پای دیگر زمینه‌های کتاب‌پردازی و نسخه‌آرایی پیش رفته است. ابن بادیس در عمده‌الکُتّاب از ابزار صحافان و جلدسازان خراسان یاد کرده که خود نشان از رونق و شهرت فن تجلید خراسانیان در جهان اسلام در سده پنجم هجری دارد. رشیدالدین فضل‌الله همدانی نیز که جلدسازان ربع رشیدی را به ساختن جلدهای استوار و محکم سفارش می‌کند ، از اهمیت و رواج صنعت جلدسازی در ایران حکایت دارد. با این همه، امروزه از جلدهای مجلِّدان ایرانی که پیش از سده 8 ق. ساخته و پرداخته شده باشد و چگونگی صنعت جلدسازی ایرانی را نشان دهد چیز زیادی در دست نیست. آنچه مسلم می‌نماید این است که در میان جلدسازان ایرانی، هم ساختن جلدهای چوبی ـ که دفتین آنها از چوب سرو ساخته می‌شده ـ و جلدهای چرمی معمول بوده است.

 

دو نمونه از جلدهای بازمانده ایرانی از نسخه‌های قرآن، که در نیمه نخست سده 8 ق. فراهم شده ، حاکی از آن است که پیش از قرن 9 ق. جلدهای مشهور به ضربی یا مشته‌ای در میان صحافان ایرانی شناخته شده بوده است، اما رونق جلدسازی در کتاب‌پردازی ایرانی به قرن 9 ق. می‌رسد. در این دوره که حرفه‌ای به نام مجِلّدی در مرکز حکومت تیموریان ـ یعنی هرات ـ مرسوم بوده و در عصر تیموری به آن توجه شده  از رواج گسترده و وسیع صنعت صحافی خبر می‌دهد. در کتابخانه‌های شاهزادگان تیموری نیز جلدسازان ورزیده‌ای چون قوام‌الدین تبریزی به کار جلدسازی مشغول بوده‌اند. وی از جمله صحافانی بود که منبّت‌کاری را در جلدسازی ایرانی وارد کرد . در همین دوره است که جلدساز با همکاری نقاش به ساختن جلد اهتمام کرده و صنعت را با هنر در جلدسازی ایرانی درآمیخته و گونه‌های هنری جلد را در حوزه صحافی پدید آورده‌اند.

 

مشهورترین و متداول‌ترین جلدهایی که در عصر تیموری توسط جلدسازان ایرانی فراهم می‌شده عبارتند از :

1. جلد روغنی، که گونه‌ای بسیار زیبا از جلدهای ایرانی
است و، در ساختن آن جلدساز به همراه نقاش و مُذَهّب و گاه با همکاری خوشنویس مشارکت داشته است. برای ساختن این گونه جلد، صحاف نخست دفته‌های جلد را ـ که از چرم، تخته چوب نازک، پارچه نخی ضخیم، یا مقوا بوده است ـ به اندازه قطع کتاب فراهم می‌آورده و روی و پشت هر دو دفته را گاهی بوم و گاهی مَرْغَش می‌زده و بر روی بوم، متناسب با محتوای کتاب، نقاش به تذهیب و نقاشی می‌پرداخته یا خطاط به نوشتن کتیبه‌های متناظر در چهار طرف آن اهتمام می‌کرده است. سپس چند بار روی آن را روغن کمان می‌زده‌اند تا لایه‌ای از این روغن روی نقاشی یا تذهیب و یا کتیبه‌های خط را بپوشاند.

2. جلد ضربی، که، در آن، جلدساز نقوش روی دفته‌های جلد را به شیوه ضربی یا کوبیده تعبیه می‌کرده است. طرز ساختن آن به این‌گونه بوده که ابتدا دو قطعه فلز برنجی را ـ که اصطلاحاً یک جفت "نر" و "ماده" نامیده می‌شده است ـ تهیه می‌کرده و طرح نقش‌های مورد نظرش را با قلم مو و با مرکب ساده یا الوان بر روی آنها می‌کشیده، سپس قلمزن یا حکاک بوم برنج را با قلم و چکش خالی می‌کرده است تا نقش‌های طراحی شده برجستگی پیدا کنند. آن‌گاه، جلدساز آن دو قطعه برنج را داغ می‌کرده و آنها را با ضرب چکش روی چرمی، که قبلاً برای کتاب مورد نظر بریده و در آب نم کرده، می‌کوبیده است به‌طوری که نقش قالب‌های برنجی بر روی چرم منعکس می‌شده و نقاش این نقش‌ها را با زر یا ورق طلا می‌آراسته است. گفتنی است که شکل قالب‌های برنجی به‌صورت‌های ترنج (که در وسط جلد قرار می‌گرفته)، سرترنج (که متصل به ترنج در بالا و پایین ترنج قرار داده می‌شده)، لَچَکی یا گوشه (که در چهار کنج جلد قرار می‌گرفته) و گاه قالب‌هایی به‌شکل کتیبه (که در میان فاصله لچکی‌ها قرار داشته) تعبیه می‌گردیده است.

 

3. جلد مُعَرَّق، که در عرف جلدسازان عهد تیموری همان جلد منبت‌کاری شده بوده آن را برای نخستین بار قوام‌الدین تبریزی برای جُنگ شاهزاده بایسنقر میرزا ساخته است. در این گونه جلد، چون صحاف با کنار هم نهادن رگه‌های متعدد چرم‌هایی مانند تیماج، ساغری، و جز آن ـ که دارای رنگ‌های گوناگون بوده‌اند ـ جلد را می‌ساخته، به جلد معرق (رگْدار) شهرت یافته است. روش ساختن آن به این گونه بوده است که مذهّب، نخست، طرح نقش‌های مورد نظرش را بر روی چرم می‌کشیده و سپس جلدساز با آلتی بُرنده به نام نقش‌بُر، بوم چرم را از نقش‌های طراحی شده جدا می‌کرده و آنها را بر روی قطعه چرمی دیگر – که غالباً دارای رنگ تیره و سوخته بوده ـ می‌چسبانیده است، به آن گونه که میان قطعه‌های منقّش جدا شده و قطعه چرم زمینه هیچ‌گونه برجستگی و درزی دیده نمی‌شده و مجموعه آنها مانند قطعه چرمی ساده و هموار می‌نموده است. این گونه جلد از شاهکارهای جلدسازی ایرانی محسوب می‌شده و پس از تیموریان در دوره صفویان نیز رواج داشته است.

در عصر صفوی، جلدهای ضربی و روغنی در اوج کمال ساخته می‌شده است. بیشتر جلدسازان دوران صفوی نه تنها جلدساز بوده‌اند، بلکه با نقاشی، تذهیب، و دیگر هنرهای کتاب‌آرایی نیز آشنایی داشته‌اند. ابوالمعصوم میرزا ، صحاف مشهور آن عصر، خود مقّوا ساز و افشانگر بود . مولانا محسن جلدساز از آشنایان به فرهنگ و از "ندیمان" کتابخانه شاه طهماسب صفوی به‌شمار می‌رفت. عده‌ای از صحافان این دوره مانند میرحسین قزوینی، قاسم بیک تبریزی، محمدزمان تبریزی، و ملاقاسم علی جلدهایی ساخته بودند که شهرت آنان را از مرزهای ایران عهد صفوی فراتر برده بود.

 

جلدهای نفیس روغنی، ضربی، معرق، و صدف‌کار، بیشتر برای نسخه‌هایی تهیه می‌شد که خاص کتابخانه‌های سلاطین و وزیران و دیگر اعیان عصر بود. اغلب نسخه‌های متداول در مراکز آموزشی و نسخه‌های مربوط به دانشمندان و اهل علم، به‌صورت عادی، با جلد چرمی و احیاناً با چرم و مقوا صحافی می‌شد.

جلد روغنی و ضربی پس از صفویه نیز توسط جلدسازان ایرانی ساخته می‌شد. در عصر افشاری، جلد روغنی با زمینه مَرْغش رواج بیشتری داشت. در دوره قاجاریه، گونه دیگری از جلد روغنی توسط یکی از روحانیان آن عصر به نام آقا ابوطالب مدرّس ساخته شد که به جلدِ "ابریِ ابوطالبی" شهرت یافت. در این‌گونه جلد روغنی، کاغذ ابری بر روی مقوا کشیده می‌شد و سپس روی کاغذ ابری نوعی تذهیب ـ که به تذهیب شانه‌ای شهرت داشت ـ ترسیم، و سپس روی آن با روغن کمان پوشانده می‌شد .

4. جلد پارچه‌ای، که علاوه بر جلدهای مذکور، در عصر قاجاریه گونه‌های این نوع جلد نیز رواج فراوان داشت. یک نوع آن را، که به "جلد ترمه‌ای" شهرت یافت، با پارچه ترمه می‌ساختند و بیشتر کتب ادعیه و بیاض‌های ادبی را در دوره قاجار با این گونه جلد صحافی می‌کردند.

5. جلد کاغذی، که در عصر قاجار رواج یافت، از کاغذهای ابری فرنگی‌ساز و حتی کاغذهای طوقی سیگار برای ساختن آن استفاده می‌شد. در همین دوره بود که محمدتقی صحافباشی به فرنگ رفت و روش جلدسازی فرنگی را فراگرفت و در ایران به ساختن جلدهایی اهتمام کرد که به جلد فرنگی یا جلد فرنگی‌ساز شهرت یافت.

 

در زمان چاپ کتاب سنگی، صحافی به‌صورت فرنگی‌ساز متداول‌تر شد، به‌طوری که اغلب کتاب‌های چاپ سنگی را با مقوا، روکش کاغذی ـ که بر روی آن نام کتاب چاپ می‌شد و احیاناً تصویری متناسب با محتوای کتاب داشت ـ و عطف پارچه‌ای (و گاه کاغذی) صحافی و بعضی را نیز با مقوا و روکش چرمی جلد می‌کردند. با رواج چاپخانه‌های نوین، جلد کتاب نیز به روش فرنگی، به دوگونه رواج عام یافت: یکی جلد شمیزی که به نام جلد نرم نیز شهرت یافته است و دیگری جلد مقوایی که به نام جلد سخت نامیده می‌شود. گاه هریک از این جلدها دارای روکش هم هست، و آن پوششی کاغذی است که به‌منظور محافظت جلد یا زیبایی آن بر روی جلد کشیده می‌شود، و چون پهنای آن بلندتر از اندازه جلد است، دارای دو لبه برگردان است که به‌صورت تاخورده در داخل جلد و بدنه کتاب جای می‌گیرد.

1 نظر
  1. نیلوفر می‌گوید

    با سلام و تشکر از مطالب بسیار خوبتون
    من دانشجوی رشته معماری هستم در یزد و برای پروژه درس مرمتم میخواستم چندتا کتاب قدیمی رو با چرم صحافی کنم ولی متاسفانه هیچ کارگاهی که بتونه به من کمک کنه نه در یزد و نه در اصفهان پیدا نکردم. متشکر میشم در صورت سراغ داشتن چنین کارگاهی بهم معرفیش کنین. با تشکر

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.