حاشیه کویر از نگاه تاریخ و ضرورت تغییر نگرشها
تعامل مجموعه ای از عوامل اقلیمی ، ساختمانی و موقعیت جغرافیایی، بخش عمده کشور ما را در ردیف سرزمیهای گرم و خشک قرار داده است. محدودیت عوامل حیاتی و فقر و کمبود زیستگاههای انسانی از مهمترین خصیصه این مناطق می باشد.
اما در حواشی شمالی و غربی دشت مرکزی بعنوان یکی از مناطق خشک کشور ، اولین استقرارگاههای بشری را پذیرا بوده است. تجربیات تاریخی و تحقیقات باستانشناسی نشان می دهد که با مساعد شدن اندک شرایط مناسب طبیعی و یا ایجاد تفکر منطقی منطبق با محیط ، رشد و تشکیل جوامع باستانی به مانند تغییر منظم بیولوژیِ و رشد انفجاری گیاهان ظاهر گردیده اند. وجود صدها محوطه باستانی در شهرستانهای نطنز ،کاشان و آران و بیدگل موید این است که انسانها در طول تاریخ باتوجه به قدمت زیاد حضورشان ، همه این مناطق را زیرپا گذاشته و با مشاهده اندک پتانسیل زیست انسانی با توجه به تکنیک در دسترس بنیان ، زندگی اجتماعی را بنا نهاده و بعد از مدتی به شکوفایی رسیده و به یکباره خاموش گردیده اند . اما اگر در همین مناطق شرایط مطلوب زیست انسانی برای مدت زمان بیشتری ادامه می یافت منشا تحولاتی عظیم را در جوامع انسانی آن دوره باعث می گردید ، به گونه ای که با خلق ابتکارات حیاتی و صنعتی مطلوبترین پاسخ را به نیازهایش می داده است. ماهیت صنعتی این منطقه که بعنوان برگ افتخار و زرین ، مقعطی از تاریخ در جهان مطرح است را می توان آغازگر فلزکاری در کالکولتیک قدیم یعنی 4700 پیش از میلاد (معادل لایه های تحتانی سیلک 3) و توسعه حداکثر فلزکاری و استحصال طلا و نقره از طریق فن غال گذاری ( Cupellation Technical) در هزاره سوم پیش از میلاد (هم افق با سیلک 4 ) و نمونه هایی از این دست دانست.
شرط اولیه و یا لازمهء پایداری حیات در این منطقه ، ا نطباق حداکثر با محیط بوده و خواهد بود . هر چه ازاین حواشی به مرکز نزدیکتر شویم محدودیت عوامل حیات ، تشدید می شود. تمامی جوامع انسانی در غرب این دشت در امتداد جاده قم – یزد که به مانند نسخ تسبیح این جوامع را به هم متصل نموده و اصطلاحا" مرز حیات نامیده می شود ، تشکیل شده اند. از نکات مشترک تمامی این جوامع و یا جزایر حیاتی ، اتکا به سلاح تفکر و استفاده حداکثر از توانهای محیطی مناسب بوده و این انطباق خود سرآغازی برای زایش تکنیکها و ایجاد ماهیت صنعتی گردیده که تا به امروز بعضا" از مزایای آن بهره مندیم.
واحد ژئومرفیک قم – اردکان بعنوان یکی از مناطق خشک و از مهمترین نواحی تمدن خیز پیش از تاریخ در جهان محسوب می گردد . وقتی این منطقه را در قیاس با هلال خصیب (Fertile Crescent)که بعلت قرارگیری آن در مسیر کم فشارهای غربی خاک حاصلخیز و زهکشی تمامی آبهای مناطق کوهستانی زاگرس و توروس قرار می دهیم ، مشاهده می کنیم مجاورت بخشی از نوار کوهستانی ارومیه – دختر (کرکس ) با قسمت شمالی نواردپرسیون قم اردکان ( حدفاصل دریاچه دق سرخ زواره – دریاچه نمک ) از بعد زمین باستان شناسی تشکیل چنین هلالی را داده است. به گونه ای که در امتداد مسیلهای خشک امروز از قبیل حوضه های هنجن ، نطنز ، میلاجرد ، قمصر و نیاسر نسبت به حجم آب و دیگر وعوامل مساعد در قیاس با دجله ، فرات ، کارون ، زابهای کوچک و بزرگ و دیاله از لحاظ مقایسه جرم تمدنی در سلسله مراتب بالاتری قرار می گیرد.
یکی از موارد مهم تفاوت عملکرد در ساخت تمدنی بین مسیلهای امروزی کرکس و رودخانه هایی که به سمت هلال خصیب جریان می یابند در جابجائیها غالبا" در طول مسیلهای خشک امروزی به سمت بالا و پایین دشت (بنا به ویژگیهای محلی) انجام می شده است به گونه ای که در نقطه ، نقطه شهرستان نطنز آثار پیش از تاریخ موجود می باشد . پوشش گیاهی غنی و مجاورت با معادن از جمله دلایل توسعه صنعت در این منطقه شده و همواره یکنوع استقلال و انفکاک این اجتماعات را سبب گردیده در این میان محوطه هایی که از سکون و پایداری به دلیل موقعیت ویژه برخوردارند نسبتا" دوام و وسعت بیشتری نیز داشته باشند ( ا ریسمان) در مجاورت چشمه های گسلی و رودهای بزرگ و کوچک مکان تشکیل اجتماعات انسانی بوده به گونه ای که بعنوان یک اصل می توانیم اظهار نمائیم در هر نقطه ای که خاکهای حاصلخیز سیلت (Silt) در مجاورت مسیلهای خشک قرار داشته باشند به شرط وجود حوضه های وسیع و یا رفیع بطور قطع محوطه های پیش از تاریخ نیز وجود داشته است و یا مواردی پوشش گیاهی غنی و بالا بودن سطح ایستابی عامل شکل گیری حیات بوده است. این وضعیت را می توان اولین دستکاری طبیعت و قابل زیست کردن یک محیط نامناسب دانست. چرا که حداقل براساس شواهد موجود از کالکولتیک میانی (3500 – 4000 پیش از میلاد ) موفق شده اند با حفره چاه د ستکن و استخراج آب جوامع انسانی را شکل دهند. مکان گزینی در ماقبل تاریخ براساس سهل الوصولتر بودن مزیتهای حیاتی صورت پذیرفته و با تحلیل توان انتفاعی محیط ، مهاجرت انسان به نقاط دیگر آغاز شده و آنچه که پس از هجرت انسان از محیط و ترک و اضمحلال تمدنش باقی می ماند ، بقایای بر هم کنش او و اکوسیستم اش بوده که امروزه محوطه های باستانی می نامیم. اکثر محوطه های پیش از تاریخ در امتداد خطی از نوار سیلتی که بین واحدهای Qt3 ( یا تراسهای سطح سوم ) و Qf (زمینهای رسی کشاورزی) قرار دارند و غالبا" بستر تشکیل آنها نیز ناشی از ترسیب رسوبات اشکوب و رم می باشد ، بوجود آمده اند.
وجود مرحله رگسیستازی یا عدم تعادل زیستی باعث گردیده نوع واحد رسوبی براساس ظهور تکنیک های جدید حیاتی تغییر یابد. استقرار بر روی تراسهای سطح سوم علیرغم حاصلخیزی کمتر را می توان معلول وجود شیب کافی ، امکان بستن بند بر روی مسیلها و انتقال آن بوسیله جوی و همچنین وجود فنون ساخت قنات دانست.
قنات راهکاری اساسی و مطمئن بوده که میزان وابستگی انسان را به آسمان اندکی کاهش داده و ضریب اطمینان ایمنی حیات را نیز افزایش داده است.
در واحد Q5 یا نوار ماسه ای که از شمال آران و بیدگل تا زواره امتداد دارد ( حد فاصل پلایای دق سرخ زواره تا دریاچه نمک ) به موارد جالبی از استفاده از اندک پتانسیلها و مزیتهای طبیعی بر می خوریم. در منطقه امامزاده آقا علی عباس که در پست ترین واحد ژئومرفیک منطقه واقع شده ، امکان جابجایی جوامع بر اثر عدم وجود شیب منتفی بوده و لذا باتوجه به شیب بین 5/0 تا 1 در هزار قنوات ، با کاهش شیب سطح ایستابی به مروز زمان زمین را گود نموده اند که حاصل آنها دهها پشته بسیار بزرگ در وسعت چندین هکتار است که بنام 70 پشتو ( پشته ) نامیده می شود به گونه ای که وقتی امروز چشم انداز آن را می بینیم دچار حیرت می شویم.
نوع عملکرد ساکنین کویر براساس تفاوت در ویژگیهای خاص منطقه ای متفاوت بوده است. در هر کجا آبی وجود داشته استحصال شده است. قنات موجود در مرنجاب از دو شاخه شیرین و شور تشکیل شده و در فاصله 2 کیلومتری شرق این قنات دقیقا" در محل تلاقی رسوبات دانه ریز پلایا با دشت کویر ، بعلت اختلاف در ابعاد و ذ رات خاک ، آبها در محل تلاقی این دو رسوب ، ( در دشت کویر) جمع شده و در همین نقطه چاهی حفر نموده اند که بعلت بالا بودن سطح ایستابی (( چاه دستکن)) می گویند . یعنی در فاصله اندکی از دریاچه نمک آب شیرین قرار دارد و در محلهای آبهای مذکور ( مرنجاب ، دستکن) قلعه هایی ساخته اند که در ارتباط شمال و جنوب کشور نقش مهم وتاریخی را ایفا نموده است.
اینجانب در سال 1376 یک سنگی را پیدا نمودم که تیغه های زیادی از آن جدا شده بود (Cylinderial core) که نشان می دهد همین مسیر یک معبر ارتباطی حتی در پیش از تاریخ نیز بوده است . تاثیرات کویر در تمامی ارکان زندگی اعقاب ما از قبیل معماری کشاورزی ، پیشه و از همه مهمتر اندیشه نیز جلوه گر شده است.
در هر صورت اتکا به سیستمهایی که پیشینیان ما بنا نهادند قادر به ادامه حیات برای صدها سال بودند اما در دهه های اخیر که معادل سن آخرین نسل کویر نشینان می باشد به یکباره این روشهای سنتی کنار نهاده شد و تکنولوژی غریب حفر چاههای عمیق وارد گردیده است که محصول آن گسترش سریع شهرها ، عمران و آبادی وسیع از یک طرف و بیگانگی و عدم دور اندیشی بدون توجه به توانهای محیطی و ظرفیتهای توسعه این مناطق است.
اما امروزه ، آیا می توان از انبوه نیروها و استعدادهای طبیعی کویر که در عین سادگی بیرحم و خشن می باشد ، استفاده نمود. شناخت دقیق این سرزمین و انبوه انرژیهای ذخیره شده در آن و ایجاد راهکارهای فنی و علمی منطبق با این مناطق بدون شک تنها راه بقای این سرزمین بعنوان مهماندار انسان خواهد بود.
آیا ما قادر به بهره وری مثبت از جریان توفنده بادها ، آفتاب و ماسه ها بعنوان منابع مهم انرژی و مواد اولیه خواهیم بود.
تعدیل فکر بهره برداری از محیط ، شناخت کامل توانهای محیطی ، آشنایی با فرهنگ گذشته ، تعریف نمودن درست مفهوم توسعه در کویر ، خلق راهکارهای ابتکاری مشابه پیشینیان ، انتخاب مدیریت آگاه می تواند مانع از ظهور پدیده ای گردد که حس نمائیم دنیا در این سرزمین به پایان رسیده است.
به هر صورت وقت ایجاد یک تغییر و یا انقلاب در نوع نگرش پدید آمده و حس می شود به سرعت حد گسستگی نزدیک می شویم و برای ممانعت از حذف شدن در صحنه جغرافیای ایران ، محتاج همفکری و مساعدت می باشیم.
شاید اگر ضرورت این مسئله و عواقب این بی توجهی ها برای مردم تشریح می شد و حاکمیت نیز به آن می پرداخت ، از خیلی وقتها پیش این جلسات به شکل کاربردی آن نمود پیدا می کرد و مرگ تدریجی حیات در ایران مرکزی حداقل اندکی به تاخیر می افتاد. به کسانی که زودتر از دیگران و قبل از فروپاشی زندگی به این فکر افتادند درود می فرستم و آرزوی موفقیت دارم.
نظرات بسته شده است.