دیدار بازاغ بور در دلبر
فروردین ماه گذسته به حوالی شاهرود و میامی می رفتم، تا در پارک ملی توران رفتار تخمگذاری زاغ بور را بررسی کنم.
زاغ بور، احتمالاً تنها پرنده ای است که تنها درایران یافت می شود و همین باید کافی باشد که پرنده ملی کشور باشد، اما نه تنها در میان بیشتر مردم ناشناخته است، پرنده شناسان هم چیز زیادی از آن نمی دانند. به پارک توران می رفتم و به سر محیطبانی دلبر. مسیر زیبای میان تهران و میامی پر است از کاروانسراهای باشکوه و خاک گرفته. خود کاروانسراها کم کم تبدیل به خاک می شوند مانند انسانهایی که مرده اند، اما کس کفن بر تنشان نکرده اسیت و حلوا هم نپخته. روزی جاده ای بوده پرهیاهو و زندگی، همان جاده ابریشم. اما کو ابریشم؟ راه، گاهی سبز، گاهی خشک، زیر دامن الوان البرز می خرامد که دل هر زمین شناسی را می لرزاند، اگر ببینید! بیشتر مردم می خوابند. راه طولانیست و کمتر کس می تواند نخوابد.
کلات عای باشکوه در میان باغهای سرسبزشان فرو می ریزند. کاروانسراها هم از دم از نفس افتاده اند. بعضی تابلو قراضه ای دارند که ادعا می کنند که این اثر عزیز تاریخی تحت حمایت است، اما پیداست که از خود تابلوها مدتهاست کسی حفاظت نکرده است. در این راه زیبا، زیبایی فروانی است، اما به جرات می گوییم که حتی یک مسجد زیبا هم ندیدم. آن هم در سرزمین مسجدهای زیبا! راه دراز است آدم از کار خسته … کار که نگو! آدم وقتی که کارش را دوست نداشته باشد، سر کار می رود، کار نمی کند و شگفت این که باز هم خسته می شود. شاید به همین دلیل ما ایرانیها می گوییم خسته نباشید. اما، گویی در جاده خسته اند.
از آدمی بگویم، که در یکی از جادههای فرعی جاده ابریشم سالهاست که خسته نشده است. احمد عجمی، مسوول پارک ملی توران، صبح ساعت شش کارش را هآغاز می کند و شب هم معلوم نیست کی به خانه بازگردد. فکر می کنم تا به حال زیاد به گفته باشند که خسته نباشد. اما آدم توانش حد و اندازه دارد. سر محیطبانی دلبر تابلویی دارد که به کسانس که با هزار دردسر مجوز ورود به پارک ملی را گرفته اند، گوشزده می کند که به یکی از مناطق حفاظت شده ایران خوش آمده اند. یخچالی هم دارد، نفتی! راتش باورم نمی شد که بانفت بتوان چیزی را سرد کرد، اما بهم ثابت شد.
سال گذشته هم حقوق محیطبانان یازده ماه عقب افتاده بود. نفت هم نایاب است. موتور سیکلتها با تلاش محیطبانان راه می روند. همان تلاشی که آخرین گورخرهای ایرانی و یوزپلنگهای آسیایی را زنده نگاه داشته است.
در منطقه ای که بهشت است، از هر نظر. و انسانهایی که بهشتی اند در میان اشرف مخلوقات. و جایی که می توان چاقاله بادام وحشی و اهلی را در یک روز خورد و شام هم ماست جوش.
زاغ بور، پرنده ناشناخته ایران
زاع بور، با نام علمی Podoces pleskei، تنها پرنده ایران است که ظاهراً بیرون از مرزهای ایران یافت نمی شوند. جای تأسف است. که درباره پرنده با این ویژگی، تقریباً هیچ تحقیقی نشده و ما چیز زیادی درباره جناوری که می بایست پرنده ملی کشورمان باشد نمی دانیم.
زاغ بور در بیابانهای مرکزی ایران و مانند دیگر زاغهای زمینی در بوته زارها زندگی می کند. زاغهای زمینی در دشتها و صحراهای آسیا، از ایرانتا مغولستان پراکنده اند، رنگشان نخودی تا خاکستری با لکههای سیاه و سفید روی سینه، بالها و دم است.
این پرندگان، که از خانواده کلاغ سانان اند، بیشتر عمر خود را روی زمین می گذرانند. جثه شان کمی از کلاغ کوچکتر و ظریف تر است و منقارشان انحنای خفیفی رو به پایین دارد.
زاغ بور در میان بوتههایی مانند قیچ و کاروانکش حشرات و خزندگان کوچک را شمار می کند و از دانه گیاهان نیز تغذیه می کند. این پرنده از انسان خیلی نمی ترسد و از پس مانده سفره چوپانان و مسافران و همچنین بذری که از گامیونها می ریزد، می خورد. به همبن دلیل در کنار جادهها در حالی که به دنبال تخم خربزه و نظر آن می گردد دیده می شود.
لانه زاغ بور در میان شاخههای بوتههای بیابانی قرار دارد و کف آن با پشم گوسفند، الیاف گیاهی و گل پوشانده شده است. این پرنده اواسط اسفند ماه، زمانی که هنوز باد سردی در دشت می وزد، چهر تا شش عدد تخم مرغ شیری رنگ و خالدار می گذارد. جوجه پس از حدود بیست روز سر از تخم بیرون می آورند، با چشمهایی بسته و بدون پر. پدر و مادر هر دو به دنبال غذا، به ویژه لارو پروانههای مختلف می روند، که در آن فصل بر بوتهها فراوانند. و جوجهها آرام کف لانه منتظر می مانند. جوجهها تقریباً پس از 15 روز از لانهه بیرون می آیند و به دنبال پدر و مادرشان روی زمین میدوند.
تا زمانی که تخم یا جوجه در لانه باشد، پرنده بالغ در صورت احساس خطر به سرعت از لانه دور می شود و سر بوته ای می نشیند و آواز سر می دهد تا دشمن احتمالی دنبالش کند و از لانه دور شود. آوازش سوتهای ریز پشت سر هم به سرعت حدوداً ده سوت در ثانیه است. پرنده هنگام آواز خواندن دم خود را باز می کند و پرهای سرش را مانند تاجی سیخ می کند.
برای دیدن زاغ بور باید به دشتهای مرکزی ایران سفر کرد؛ به ویژه جادههایی که از بوته زارها می گذرند در اوایل تابستان و پاییز بسیار مناسب هستند، چون همان طورکه گفته شد پرندهها به کنار جاده می آیند تا از غذایی که از اتومبیلها می ریزد، تغذیه کنند.
زاغ بور مانند بسیاری از کلاغ سانان دیگر دانه و بذر گیاهیان را چال می کند تا به هنگام کمبود غذا ذخیره ای داشته باشد، اما بسیاری از آنها را فراموش می کند. به این ترتیب باعث انتشار بذر و رویش گیاهان می شود. این پرنده همچنین باشکار حشرات، تعادل محیط زیستش را فراهم می کند. متاسفانه تا به حال تحقیقی درباره جمعیت زاغ بور انجام نشده است، اما اهمیت آن در طبیعت بارز است و باید که از این جانور و محیط زیستش حفاظت گسترده ای شود، به ویژه که احتمالاً این پرنده خارج از ایران یافت نمی شود.
نظرات بسته شده است.