زبان کهنسال روستای تاریخی گرمه

در نخستین هم اندیشی گویش شناسی ایران که از جانب فرهنگستان زبان و ادب فارسی با هدف گسترش پژوهشهای گویش شناسی در ایران که چندی پیش برگزار شد، مقاله هایی پیرامون گویشهای ایرانی از سوی استادان و دانشجویان و پژوهشگران ارایه شد. هم اندیشی گویش شناسی دو محور نظری و عملی داشت. که بخش نظری گویشهای ایران شامل دسته بندی، رده شناسی و عوامل مؤثر درزوال و حفظ گویشها بود. جنبه های عملی گویش شناسی نیز شامل روشهای گردآوری، بررسی موردی گویشها و ابعاد اجتماعی ـ فرهنگی گردآوری گویشها بود.
سرگذشت زبان ها همانند هر پدیده اجتماعی دیگر، زادوزندگی و مرگ است. گویش های خوری (Khuri)، فرویگی (farvigi) و گرگو (gargu)، زبان گفتار مردم شهرک خور و روستاهای فرخی و گرمه از روزگاران دوربر کرانه جنوبی کویر نمک برجای مانده است و در حال جان دادن است. جان گویش گرگو و پس از آن گویش فرویگی از گویش خوری بیشتر است.
خور (khur) مرکز بیابانک از بخش های شهرستان نائین در استان اصفهان و فرخی و گرمه از روستاهای غربی و جنوبی خور هستند. زبان خوری، فرویگی، و گرگو از گویش های زبان پارسیک یا پهلوی ساسانی است که به سبب دوری و جابه جا نشدن زبانوران، کمتر از گویش های دیگر دستخوش دگرگونی شده اند.

در بخش بندی زبانهای ایرانی، گویشهای خوری، فرویگی و مهرگونی از زبانهای ایرانی نو در شمار دسته مرکزی قرار دارند و با بلوچی و زازی (Zazi) ومازنی (mazani) و گیلکی و سیوندی (sivandi) خویشاوندند و مورد پژوهش دانشمندان زبان شناس قرار گرفته اند.
پروفسور ژرژ ردار (George Radar) سوئیسی، دکتر ریچارد فرای (Richard Frai) امریکایی، دکتر ویلهلم آیلرس (Wilhelm Eilerse) آلمانی و پروفسور ایوانوف (Ivanov) روسی از دانشمندان بیگانه و دکتر صادق کیا و دکتر بهرام فره وشی و آقای مهدی عباسی با راهنمایی دکتر علی اشرف صادقی گویش خوری را پژوهیده اند.
در این زمینه و درباره انگیزه های مؤثر در زوال این گویش ها پای سخن لسان الحق طباطبایی که گویش های خوری و فرویگی وگرگو را پژوهیده و در حال گزارش آنها است می نشینیم.
«پژوهش های دانشمندان غربی و روسی برای رسیدن به هدفهای ویژه خودشان بود و دربرگیرنده آگاهی های پیرامون ما نمی باشد. همچنین است پژوهش هایی که به پیروی از بیگانگان عملی شده است. کار پژوهش در زبانهای ایرانی وگویش های وابسته باید به دست پژوهشگران زبانور و گویشمندان دلبسته و آگاه به دانش زبان شناسی و فرهنگ مردم امکان پذیرد و این کاری است که افزون بر آگاهی ها و اندوخته های دانشی، شکیبایی و تاب دشواریها را می باید. و نشود که بی هیچ گرسنگی و تشنگی به فرجام رسد و زهی دریغ و افسوس که نگهبانان پاسداری از فرهنگ ما، فکری برای پژوهشگران کوشنده و دلبسته نکرده اند که دلبسته و تهی دست کار خود را تا پایان پیگیری می کنند.
بی گمان پژوهشهایی که تاکنون در گویش های خوری و فرویگی شده است، کاستی ها ونادرستی ها دارد و یا از پژوهشهای دست دوم به شمار می آید.
در پیشینه پژوهش گویش خوری به دست زبانوران می گوید:
«نخستین گویشوری که یادداشت کوتاهی برپایه ساختارهای دستوری نوشته است، «مرحوم شیخ علی فقیهی» است و پس از او تنی چند از فارسی زبانان خوری و آشنایان گویش خوری به گردآوری واژه ها دست زده اند و برخی نیز شعرهایی به خوری سروده اند. او که پژوهشهای میدانی گسترده یی در زمینه زبان و فرهنگ مردم خور و روستاهای پیرامون آن دارد و کار برابری با دیگر گویش های پیوسته را به پایان می برد، درباره سبب ها و دست اندرکاران از میان رفتن این سه گویش می گوید، «تا نیمه سده پیش، خوری زبان گفتار اکثریت مردم خور بود و بر فارسی رایج در آنجا برتری داشت. بسیاری ازمردم غیر گویشور در گفت وگو با گویشوران به خوری سخن می گفتند. اما شورستان سرسخت و بی آب و گیاه مردم را وامی داشت با گذشتن از ریگزارها و سنگلاخ ها برای کسب درآمد به دنبال نان به فهلگی(فعلگی) در شهرها بروند.
دانش اندوزی و گذراندن پایه های تحصیلی و کسب مدارج دانشی از انگیزه های نیرومندتر در روانه شدن مردم به شهرها بود، چرا که بالاتر از دوره دبستان، در خور نبود، و دبستان هم به همت و پایمردی روانشاد حبیب یغمایی مدیر مجله یغما دایر شده بود. با بازگشت اینان به خور، زبان خوری زبانان با زبان دیگری که حتی فارسی رایج در خور هم نبود و به آن زبان شهری می گفتند روبرو می شد.
افزون بر این، شمار بسیاری از باسوادان که بیشتر از میان فارسی گویان خور بودند، نسبت به گویش خوری همان دیدگاه سنتی را داشتند که هر زبان جز زبان ادبی و رسمی را فاسد می دانستند و چنین بود که گویشوران خوری بویژه بیرون از زادگاهشان به گویش خوری سخن نمی گفتند.
تأثیر این دو فاکتور یا به سخن دیگر رویگردانی از زبان مادری، در از میان رفتن آیین ها، رسمها و سنتهای این سرزمین و همچنین گویش آن بیش از ایجاد و گسترش راهها و بیرون آمدن از خور و روستاهای پیرامونش از بن بست کهن است. اندک اندک رادیو و آنگاه تلویزیون در خانه ها پدیدار شد. سپس روزنامه ها هم از راه رسید و سبب آن شد که «بن تنیر» bontanir جای خود را به آشپزخانه open داد و «میون سرا» miunsera به هال تبدیل شد و معماری و ساختار خانه ها نیز دگرگون گشت.
بسیاری از واژه ها و عبارت ها کاربرد خود را از دست داد و فراموش شد. دیگر امروز «آیرون» ayarun (دید و بازدید شبانه مردمان) برپا نمی شود، و یک خوری پانزده ساله مفهومش را هم نمی داند. یک خوری سی ساله به سختی می تواند به خوری سخن بگوید، و جوان بیست ساله خوری هیچگونه آگاهی از گویش نیاکان خود ندارد. از دست سالخوردگان کاری برنمی آید. پیری و مرگ نیز شمار گویشوران سالخورده راکاهش داده است. در حال حاضر با شمار اندکی از گویشوران سالمند روبرو هستیم که دریافت درست از پژوهش را در گفتار دشوار می سازد.
با این همه ساختار گویش «خوری» دست نخورده است.پژوهش در این گویش نیمه جان را خویشکاری (وظیفه) خود دانسته و آهنگ کار نمودم، نزدیک پنج سال است هرازگاهی راهی کویر می شوم و با دلگرمی از مهربانی های مردمان آفتاب سوخته زادگاهم در سایه سار نخل های راست برزش (بالایش) شادمانم، اگرچه جان دادن زبانی را با چشم دیدن بسیار دردناکتر از خواندن خبر مرگ آن در کتابها است.
در خور و گرمه (garmeh) دوبیتی را چهاربیتی می گویند. چهاربیتی زیر به گویش گرمه یی، ویژه مردم گرگو است که شاعر آن گمنام است:


من از پای دو زارت پی نشوم تا
من از چشم سیوت سیر نبوم تا
اگه یه شو به پهلویت بهوسام
همیشه جاهلم و پیر نبوم تا
که معنی آن چنین است:
من از کنار دیوارت پس نروم
من از (دیدن) چشم سیاهت سیر نشوم
اگر یک شب پهلوی تو بخوابم
همیشه جوانم و پیرنخواهم شد


دوبیتی و یا بهتر بگوییم چهاربیتی زیر هم به زبان خوری است:
شومهتو کیایام آیرونت
هنی وام تاسبی بیلای بونت
بهل یای شو وو مهمتو و ریوون
بمیمی یایمون یا بر هزونت
که معنی آن چنین است:
مهتاب شبی به دیدار تو خواهم آمد
تا صبح در بالای بام تو خواهم نشست
بگذار شب و مهتاب و بام
بماند در یادمان یا بر زبانت

نظرات بسته شده است.