سفر به کویر زیبای آهنگران (همت آباد)
هنوز حلاوت خواب را نچشیده بودم که ساعت تلفن همراه های و هوی کنان رسیدن صبح و احتمال دیرشدن وعده قرار با دوستان سفررا بیدادنمود . فرصتی برای خمیازه کشیدن نیست ! سالهاست که برای پیشگیری از خلف وعده و کاشتن رفقا در محل قرار ، عادت کرده ام که کمی زودتر از زمان قرار از خواب برخیزم .
طلوع صبح جمعه اوایل اردیبهشت ماه سال 1387وعده قرار ما برای حرکت به سمت یکی از کویرهای زیبای خراسان جنوبی بشمار میرفت و مصمم بودیم قسمتهایی از ریگزار آهنگران و جبهه غربی دق عظیم پترگان را که در شرق به نواحی مرزی افغانستان منتهی است ، پیمایش نمائیم!
بهار کویر که از نیمه اسفند ماه آغاز می شود و تا اواسط اردیبهشت ماه ادامه می یابد ، زیباترین مناظر طبیعت را در خشک ترین مناطق دنیا ایجاد نموده و چشمان هر بیننده ای را به تحسین وا می دارد.
ما نیز از این فرصت بهره جسته و طی چندین برنامه از مدتی پیش موفق شدیم بیشتر قسمتهای این کویر بی نظیر را شناسائی و پیمایش نمائیم.
چندی پیش هم در همراهی با گروهی ازتوریستهای دانشمند و پرنده شناس موفق شدیم علاوه بر تصویر برداری از لانه های پرندگان مختلف مانند عقاب ، جغد، شاهین، دلیجه، زاغ بور، باقرقره و … اطلاعات ذیقیمتی در مورد نحوه مهاجرت ، زندگی و مکان لانه سازی این پرندگان کسب نموده و برغنای معلوماتمان بیفزائیم.
کوله بارها را کشان کشان تا پای ماشین میبریم . تخته ها، بیل، جک های لیفت، ظرف آب، چادر و کیسه خواب و … ؛ همیشه همین گونه است! گاهی وسوسه می شوی تا کمی از حجم بارها بکاهی ولی ….؟شاید در باتلاق فرو رفتیم، شاید در شن گیر کردیم، شاید گم شدیم، شاید طوفان شد!
شاید و صدها شاید دیگر باعث می شود تا چیزی از قلم نیندازیم.
برای بار آخر نگاهی به لیست تجهیزات می اندازم. کمکهای اولیه ، لوازم خودرو، تجهیزات انفرادی، و تیمی، مواد غذائی، اکنون دیگر نوبت گرم کردن ماشین است. چک کردن آب و روغن نشان می دهد که خودرو در وضعیت مناسبی است. سوئیچ را در جای خود می لغزد، عقربه آمپرسنجها از خواب صبحگاهی بیدار می شوند و مثل همیشه با اولین ضربه های استارتر، لندرور 2500 سی سی قدیمی روشن می شود تا باز هم در سفری دیگر همراه و یاور ما باشد.
کمی باید صبر نمود تا موتور گرم شود این کار کمک زیادی به افزایش طول عمر و ماندگاری قطعات اصلی آن می نماید..
خورشید اولین انوار زرین خود را از پشت کوههای سرد درمیان به مردم بیرجند هدیه می کند.
علی رغم طلوع خورشید هوا کماکان اندکی سرد است. انگار که خورشید نیز هنوز سنگینی خواب دیشب را در سر دارد.
پشت سر و عقب ماشین بیشتر شبیه به یک انباری شلوغ و به هم ریخته است و شاید هم بیشتر به یک مغازه ابزار فروشی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را می توان در آن پیدا کرد.
دقایقی بعد جلو درب منزل مهندس طالبی هستم و اولین چیزی که مثل همیشه می توان مشاهده کرد انسان یخکرده ای در جلوی درب منزل است که انگار همه شب را همانجا خوابیده ! وخب شوق سفر برای مسافران همسفر طبیعت همیشه همینگونه بوده و خواهد بود.
صدائی در بدنه ماشین آزارم می دهد! امیر نگاهی به زیر ماشین می اندازد…..
فنر شکسته…..! کمی با تلخی می گوید! چرا که همه جا تعطیل است و مانیز زمانی نداریم.
پس از مدتی مباحثه و مشورت به این نتیجه می رسیم که وضعیت ماشین مناسب مسافتهای طولانی و پردست انداز نیست ؛ چرا که ماشین در هر سمت خود فقط توسط دولای فنر ساپورت می گردد و در صورت بروز مشکل تیم فلج خواهد شود.
تنها گزینه باقیمانده استفاده از خودروی دوم خواهدبود! بی معطلی وسایل را جابجا می کنیم ؛ بیشتر شبیه به اثاث کشی است!
وانت لندرور قدیمی که عقب آن را با استفاده از روکش و پلاستیک و عایقهای فوم یخچال به صورت یک اتاقک در آورده ایم همسفر دیگر ماست.
با آنکه بیش از 20 سال از عمر بابرکت آن می گذرد ولی همچنان سرپاست و شاید کشور ما ، تنها کشوری باشد که در آن هر چه زمان تولید به عقب بر میگردد کیفیت محصول بهتر می شود!
گواه این مطلب ، خودروی صفری است که چند سال قبل از یکی از نمایندگیهای مجاز خودرو تحویل گرفته بودم . بیچاره 12 مورد ایراد کوچک و بزرگ در لحظه تحویل داشت!
البته در کشور ما سود خودرو سازی و تقاضای خرید آنقدر هست که دیگر کسی به فکر خدمات صحیح و افزایش کیفیت قطعات نباشد! و البته تک قطبی بودن و عدم نظارت موثر را هم باید اضافه نمود.
دو تن از دوستان جوان و فعال هم با ما هستند که علی رغم کم سن و سال بودنشان سفرهای زیادی را در دل طبیعت تجربه کرده اند و به اصول زندگی در شرایط دشوار کویر آشنائی دارند و شاید در آینده تنها وارثان این بار و بندیلهای فرسوده باشند!
از مزایای دیگراین خودرو ، برخورداری از باک بنزین یدک و مخزن آب 50 لیتری است که می تواند برای سفرهای دور و طولانی بسیار مفید باشد.
هنوز اول صبح است و تردد زیادی در خیابانها نیست ولی چندین رهگذر با نگاههای متعجب خود ما را بدرقه می کنند. از نگاهشان مشخص است که می پرسند ، که هستید؟ کجا می روید؟ چرا می روید؟ می اندیشم که اگر من جای آنان بودم سوال دیگری نیز داشتم و آن اینکه آیا مرا هم با خود می برید؟!
پس از سوختگیری از شهر خارج می شویم و اندکی بعد در یکی از بقالی های بین راهی توقف می کنیم تا کمی نان و پنیر محلی تهیه کنیم.
صاحب مغازه یک جوان روستائی است و کاملا مشخص است که نان و پنیر حاصل دست رنج خودش و سلیقه کد بانوی منزل اوست. کمی می چشیم ، آنقدر خوشمزه است که خطر احتمالی تب مالت را از یاد میبریم.
پس از ساعتی به دورنمای شهرقائن با آن کارخانه سیمان غول پیکرش هویدا میگردد .
اولین چیزی که توجه مان را جلب می کند منظره غم انگیز و تأسف بار کاجهایی است که بر اثر برودت سرمای شدید زمستان گذشته به صورت کامل خشک شده اند بصورتیکه به زحمت می توان در بین آنان تک شاخه ای سبز پیدا نمود.
طالبی مهندس کشاورزی است و در خیلی از مکانها تحلیل های جالبی ارائه می دهد که البته بیشتر آنها مایه تأسف است.
نمی دانم مگر ما در استان خودمان درخت بومی نداریم که همیشه باید کاج بکاریم مگر این درخت همیشه تشنه با آن صمغهای لزج و برگهای ریزان و سوزنی اش به جز سبزی زمستانه چه مزیتهای دیگری دارد که ما به هر طرف رو کنیم باید یکی از این کاجها را ببینیم . گواه این امر وقتی بود که در مسیر قائن به اسفدن با جنگلی طاق و گز روبرو شدیم که انگار هیچ خبری از سرما نشنیده بودند؛ ولی در مزرعه ای در همان حوالی درختان کاج را دیدیم که…!!؟؟
بی اختیار به یاد مقاله علمی یکی از دوستان بنام آقای مهندس بختیاری افتادم که با عنوان درختکاری ، صحیح یا غلط ؟ تحریر شده بود.
و اینکه مسئول خشک شدن این همه نهال کیست ؟ و حال چه کسی باید جوابگوی اجرای این طرحهای نپخته و بدون تحقیقات علمی باشد ؟ خدا می داند!
هوا رو به گرفتگی می رود و غبار نسبتأ غلیظی فضای دشت را پوشانیده است . اکنون حدود ظهر است و ما به شهرستان حاجی آباد رسیده ایم .
بر حسب اتفاق امروز مصادف است با افتتاح مجتمع آموزشی شبانه روزی مرحوم حاج حسن ناصری که به همت یکی از سرداران عرصه صنعت کشور و کارآفرین برتر، مهندس ناصری ، بنا گردیده است.
با نیت احترام و احوالپرسی تأملی می کنیم و به جمع میهمانان می پیوندیم. مهندس ناصری در حال سخنرانی است و جمعیت زیادی که در میان آنان استاندار، فرماندار قائن، فعالان عرصه صنعت و معدن ، خیرین مدرسه ساز استان و … به چشم می خورند.
مهندس از تأثیر دانائی در پیشرفت جوامع سخن می گوید و اینکه وجود مسئولین خردمند اولین گام به سوی جامعه متعالی است. بی اختیار یاد کاجهای خشکیده می افتم و دیگر تیر آه است که ره به بیراهه می سپرد!
سخنران ، مردیست فرهیخته و سخاوتمند که نبوغش در عرصه کارآفرینی و صنعت مقبول همگان است.
با وجود اینکه در میان روستائیان نواحی مرزی پرورش یافته ولی هیچگاه اصالت خود و فقرو محرومیت مردم دیارش را از یاد نبرده است!
در دفتر و محل کارش آنقدر مدال و لوح افتخارات مختلف از کسانی که او آنان را پشتیبانی و حمایتشان نموده وجود دارد که در بدو ورود ، باعث شگفتی هر میهمان و ارباب رجوعی است!
کمتر ورزشکاری است که او را نشناسد و کمتر شهروندی را پیدا خواهید کرد که از اوذکرخیری نگوید!
شاید در نگاه بعضی او کسی است که به گنجی بزرگ و ثروتی هنگفت دست یافته ، ولی در چشم آنان که بیشتر می شناسنش ثروت او ، هنر مدیریت و قلب سخاوتمند اوست که باید به آن دعای پرخیر پدروامتنان مردمان را هم اضافه کرد.
امید است که وجود او الگوئی باشد برای همه مدیران واحدهای صنعتی و معدنی و مسئولین اجرائی استان.
پروردگار بی همتا یاریگر همه خدمتگزاران راستین مردمان باد!!
هوا کما کان رو به خرابی می رود و علی رغم اینکه مایلیم همراه ایشان باشیم ، تصمیم به حرکت گرفته و جمعیت را ترک میگوئیم .
مقداری مواد غذایی در حاجی آباد می خریم و سپس مسیر را به سمت روستای آهنگران ادامه می دهیم.
بربلندای تیرهای برق کنار جاده زوجهای دلیجه نشسته اند. این پرندگان شکاری که اولین الگوهای متخصصین علم بیونیک در ساخت جنگنده های پیشرفته شکاری هستند، توانایی شگرفی در پرواز ، شکار جوندگان ، پرندگان کوچک و حشرات دارند و نقش آنان در کنترل جمعیت موشها که یکی از آفتهای بزرگ مزارع هستند بر کسی پوشیده نیست .
این پرنده نیز همانند اغلب پرندگان شکاری از قدرت بینائی استثنائی برخوردار است و براستی که توانائی آفریدگار درتراش عدسی ظریف چشمان این پرنده ستودنی است!
دقایقی چند محو تماشای پرواز باشکوه و مانورهای زیبای این پرنده هستیمو باز هم به مسیر برمیگردیم.
در دو طرف جاده و در طول مسیر درختچه های طاق ، اسکنبیل و قیچ بیشترین پراکندگی را در میان سایر گیاهان و رستنی های منطقه دارند.
اسکنبیل با گلهای استثنائی که شبیه به یک توده پنبه است در رنگهای بسیار زیبای قرمز ، صورتی ، لیمویی و … دیده می شوند و بهره ما عکسهائی است که از زوایای مختلف این گلهای جذاب و دیدنی می گیریم.
دیودال هم با گلهای ریز نقش ، بسار دیدنی است . خارهای تیز این گیاه به خوبی در میان برگهای سوزنی آن مخفی شده اند و سعی هر صیادی را ناکام می گذارند.
بومیان منطقه مشکهای خود را با سوختن برگهای این گیاه دود می دهند و معتقدند که از کرم افتادگی آن در آینده جلوگیری می شود و البته ناصواب هم نیست!
آداب رسوم و سنتهای قدیمی بهره جسته از توان تجربی پیشینان ما ، در خود رمز و رازهایی دارند که کشف آنها و غربال کردن بدعیات و خرافات از تجارب مفید می تواند تأثیر بسیاری در دستیابی به دانسته های جدید و رفع مشکلات بشری داشته باشد.
این کار نه مستلزم جنگ و درگیری بین نظام جدید و قدیم است و نه نیازمند هزینه های هنگفت برای آزمون و خطا در کسب تجربیات! ، بلکه به راحتی با تحقیق ، بررسی و تطبیق این سنتها می توان به گزیده های مفید از آنها دست یازید.
هنوز 20 کیلومتر دیگر تا روستای کویری همت آباد باقی است .
پیچ بعدی جاده توقف می کنیم ؛ اینجا یک فرعی خاکی وجود دارد که تردد زیادی در آن صورت نمی گیرد . هدف ما بازدید از لانه یک پرنده استثنائی است! این لانه را مدتی پیش یک چوپان محلی به ما نشان داده است.
زاغ بور ایرانی !
پرنده ای شبیه به شانه به سربدون کاکل ،با رنگ نخودی و طوق سیاه زیر گردن! یک پرنده دونده است و بندرت پرواز می کند . با هوش و کنجکاو! از دانه های قیچ و حشرات تغذیه می کند و در کویر می زید. علت شهرت جهانی او اینست که تنها پرنده آندمیک ایران (بومی) است و در سایر کشورها یافت نمی گردد.
پس از 5 کیلومتر مسیر پردست انداز بالاخره به نزدیکی لانه می رسیم با احتیاط بدون سرو صدا نزدیک می شویم.
لانه ای مخروطی متشکل از چوبهای خشک بسیار ریز که با مهارت و استتار تمام در میان یک درخت طاق بنا شده است ؛ ولی اثری از جوجه های او که هفته قبل در لانه دیدیم، نیست!
فقط می تواند کار یک مار باشد! شاید هم شیطنت یک بچه چوپان!
البته جوجه های این پرنده خیلی سریع پر در آورده و پرواز می کنند ، ولی اوضاع لانه کمی نیز به هم ریخته است و دخالت موجودی را دلالت می کند.
پس از کمی بحث و تئوری پردازی محل را ترک می کنیم با این امید که در سال آینده بتوانیم شاهد لانه سازی مجدد یک جفت زاغ بور در این محل باشیم ؛ پرنده زیبائی که توریستها برای دیدن آن سر و دست می شکنند!
در طی مسیر فرعی متوجه اثر چرخهای یک کامیون می شویم که با بی قیدی تمام از میان بوته ها عبور کرده و به تأیید ظواهر مشغول بوته کنی بوده است . شاید هم برای ساخت پرچین جهت جلوگیری از نفوذ ماسه های روان به جاده و روستاها اقدام به بوته کنی می کرده!ولی در هر حال اثرش به سان خراشهای چرک آلودی است که منظره ای دلخراش را بر طبیعت زیبای کویر رقم می زند !
انجام کاری غلط برای انجام کاری درست!
حتماً سازمان منابع طبیعی توجیهات خاصی برای این موضوع دارد ولی امید دارم بوته کنان حداقل بوته های زنده را به جای بوته های خشک از جانکنند؟!
به جاده آسفالت برمیگردیم ؛ ظهر شده و بایستی برای صرف ناهار درمکانی اتراق کنیم . تصمیم می گیریم از مسیر قدیمی روستای همت آباد خود را به محل کمپ توریستی و سیاه چادر برسانیم تا در پناه آن ناهار صرف گردد.
کمی جلوتر از جاده خارج می شویم و مسیر روستاهای قدیمی که یک بیراهه طولانی و بسیار صعب العبور از دل ماسه های روان است را در پیش می گیریم.
عبور از دل ماسه های روان تجربه و تهور بسیاری را می طلبد! استفاده از خودروی دودیفرانسیل و به همراه داشتن تجهیزات فنی، جک های لیفت، وینچ، تخته، بیل و … الزامی است.
قطعات یدکی خودرو ، آب کافی و تجهیزات کمپینگ نیز هنگام خرابی خودرو یا بروز حادثه می تواند بسیار کارساز باشد.
کم نمودن فشار باد لاستیک نیز در افزایش سطح تماس با شن و عبور آسانتر از آن بسیار مفید است.
امیر راننده خوبی است ولی ماسه خشک فرق چندانی با باتلاق ندارد! نباید توقف کرد، نباید ترمز کرد، گاهی نمی توان تصمیم گرفت! فقط باید با سرعت هر چه بیشتر ببینی ، فکر کنی و برانی!
رانندگی آف رود (خارج جاده)یک ورزش بسیار پرهیجان است که توان جسمی و فکری بالایی را می طلبد!
البته کمی هم پر هزینه خواهد بود ولی لذت آن وصف نشدنی ست!
در کشور همسایه ما ، امارات ، سافاری های شن (گشت با ماشین در تپه های ماسه ای) بعنوان یکی از جذابترین بخش های تورهای گردشگری ، مورد استقبال توریستهاست .
مسیر را با سرعت ادامه می دهیم . چندین دست انداز شنی را پشت سر می گذاریم. طوفان هم شروع شده و هر دقیقه شدید تر می شود.
در بعضی قسمتهای مسیر بوته های زیادی به صورت دو نوار موازی در سطح شن فرو رفته اند که نشان دهنده گیرکردن ماشین های قبلی و سعی سرنشینان برای رهایی خودروست .
چند هفته پیش نیز ما در همین مسیر یک وانت تویوتا را که به طرز فجیعی در میان ماسه ها گیر کرده بود بیرون کشیدیم . و البته 2 عدد کارابین ( گیره بکسل ) ارزشمند را هم در این تلاش انساندوستانه از دست دادیم!
در این قسمت کویر می توان نبکاهای بزرگی را یافت که نشان دهنده همزیستی جالب و شگفت انگیز آب ، خاک و گیاه است! تپه های شنی بلندی که در رأس هریک از آنها یک بوته طاق یا اسکنبیل را می توان مشاهده کرد.
گیاه ماسه های روان را بدور خود جمع می کند و قد می کشد ؛ به مرور زمان با زیاد شدن ارتفاع تپه حاصل ممکن است ارتباط ریشه گیاه با آب زیرزمینی قطع شود و گیاه می میرد! ماحصل این فرایند باقی ماندن تپه هایی گلین در منطقه است .
اکنون دیگربه مشکلترین قسمت مسیر رسیده ایم! شیب های تند شنی برای وانت دودیفرانسیل ما که فاصله محورهای آن زیاد است ، غیر قابل عبور می نماید. وقتی هم برای آزمون وخطا نیست چرا که طوفان بسیار شدید شده به زحمت می توان تا چند متری را دید !
البته به مدد اطلاعات GPS و کمپاس درمی بابیم که جاده و آسفالت باید در چند کیلومتری شرق ما باشد.
ولی باز هم ناگزیریم تا از میان ماسه ها عبور کنیم .
پس از کمی مانور و اصلاح مسیر بالاخره به نزدیکی جاده میرسیم ولی متاسفانه امتداد مسیر خودرو ما را به داخل یک گودی هدایت کرده و بالا رفتن از آن در چند متری جاده آسفالت تقریبأ غیر ممکن است.
جای تأخیر نیست ممکن است با طوفان عظیم شن روبرو شویم!
بلافاصله الوارها را از پشت ماشین آزاد می کنیم .تخته های از چوب محکم گردو که حرکت خودروی چند تنی ما هیچ تأثیری بر آنها ندارد!
ظاهراً تخته ها کافی نیست! بنابراین چندین متر را سنگ چین می کنیم ؛ خوشبختانه کف گودی سنگ به اندازه کافی دارد؛ این بار ماشین خرناس کنان هیکل سنگین خود را بالا می کشد و وارد آسفالت می شویم.
پلوس خلاص کن ها را آزاد می کنیم؛ اینکار ارتباط چرخها با گاردان و دیفرانسیل جلو را قطع می کند وعلاوه بر افزایش سرعت خودرو ، در کاهش مصرف سوخت نیر موثر است.
تلاطم عجیبی در منطقه ایجاد شده و هوا به شدت ناپایدار است ولی گهگاه نیز اندکی آرام میگیرد.
روستای همت آباد که ساکنین آنرا عشایر غیور و دامداران زحمتکش تشکیل می دهند یکی از بهترین و مهمان نواز ترین مردمان کویر نشین را در خود جای داده است.
بنای این روستا در دل ماسه های روان است ولی مردم با کاشت درختان ، حصاری جهت پیشگیری از نفوذ شنهای روان ایجا نموده اند؛ البته در میانه روستا می توان خط الرأس ماسه ای را مشاهده نمود که بسان ماری عظیم الجثه در وسط روستا آرمیده است و می تواتند نشان دهنده چیرگی قدرت طبیعت بر قوای ضعیف انسان باشد.
کاجهای دور تا دور روستا مأمن تعداد زیادی از پرندگان هستند که بر بلندای این درختان لانه دارند و کشتزارهای کوچک روستا که از چاه موتور تغذیه می گردند ، بهشتی برای رهزنان کوچک صحرا به حساب می آیند.
انگورهای رسیده علاوه بر شادی کشاورزان ، خوشحالی شغالها ، روباهها را نیر به همراه دارند! و بدین گونه است احوال جوجه تیغی و پیاز زعفران!
خب دیگر! کویر است و لنگه کفش کهنه هم در بیابان غنیمت! حال چه رسد به باغ میوه های شیرین و آبدار!
هفته پیش ، بلد محلی از روباه کوچکی می گفت که هر شب به داخل خانه آمده ، پس از بررسی راهرو وارد آشپرخانه شده و بهره ای می گیرد!و البته حسن نیت صاحبخانه نسبت به این میهمان ناخوانده ستودنی است!
ما نیز در همان شب با سر و صدائی در حیاط منزل روستایی بیرون آمدیم و با یک جوجه تیغی موجه شدیم که بسان گدایان پررو بداخل منزل آمده بود و روزی طلب می کرد.
خاطره گدائی پیر در ذهنم تداعی شد که مدتی پیش صبح زود زنگ منزل ما را مینوازید و البته پس از برگرفتن توشه خود ، مارا با گریه های فرزند چند ماهه که بی وقت بیدار شده بود ، تنها میگذاشت !
جوجه تیغی با آنکه گاهی به صورت یک آفت نیز مطرح می شود ، ولی نقش مهمی در کنترل جمعیت حشرات ، عقربها و مارها دارد ؛ ضمن اینکه علی رغم جثه پرخارش به راحتی می توان آن را در دست گرفت.
بگذریم! اکنون که هوا اندکی آرامتر است شاید بد نباشد سری هم به لانه جغد بزنیم ؛ شاید بتوان تصاویر جالبی از جوجه های کرکدارش گرفت!
در چند کیلومتری روستا ، رودخانه فصلی بزرگی است که از کوههای سربفلک کشیده آهنگران سرچشمه می گیرد و شنزارهای گسترده و بزرگ منطقه زیر کوه قائنات را آبیاری می کند . وجود این روخانه و چندین رودخانه فصلی دیگر به انضمام کوههای بلند آهنگران ، باعث شده تا ماسه زار بزرگ منطقه از پتانسیل اکولوژیک استثنائی برخوردار باشد.
کثرت وجود حیات وحش منحصر به فرد و گیاهان متعدد در این ریگزار ، گواهی بر این مدعاست.
مسیر رودخانه را به سمت ارتفاعات ادامه دادیم و مدتی بعد پس از طی چند کیلومتر مسیر بیراهه و سنگ لاخ به محل لانه نزدیک شدیم ؛ ولی از جغد نر که همیشه پیرامون لانه تقلا و جستجو می کرد خبری نبود!
نزدیکتر می شوم و با کمک چراغ LED نگاهی به دورن لانه میاندازم ؛ اثری از جغد ماده و جوجه ها نیست!
اکنون موقع بیرون رفتن آنها نیست ، چون این پرندگان شبگرد هستند و به کمک دید استثنائی خود و مردمکی که چندین برابر مردمک سایر حیوانات قابلیت گشایش دارد، به خوبی می توانند در تاریکترین فضاها موشها را پیدا و شکار کنند! علت لانه سازی آنان در ویرانه ها نیز بدلیل وجود همین موشهاست.
به نظر من نسبت دادن لقبی چون پرنده شوم به جغدها یک لفظ کاملأ بی معنی و بر گرفته از خرافات کهن میباشد؛ چرا که این حیوانات نقش بسزائی در کنترل جمعیت موشها و آفات مزارع دارند. پرواضح است که حادثه شوم وقتی است که جمعیت این جوندگان چه در شهرها و چه درمزارع و روستاها زیاد شود نه وقتی که بر خرابه ا نشسته و با گردن چرخان خود که گاه تا 270 درجه قابلیت چرخش دارد، هوهوکنان نظاره گر انسانهایست که به خونش تشنه اند!
پیشینیان ما به دلیل اینکه این پرنده را در خرابه ها مشاهده می کرده اند ، لفظ شوم بودن را به این بی گناه از همه جا بی خبر گذاشته و او را بد نام نموده اند ولی متأسفانه از یاد برده اند که تا کنون هیچ جانوری در جهان شوم تر از خود انسان نبوده است!
وجود جنگهای متعدد و کشتارهای بی شمار از شروع تاریخ بشر تاکنون شاهدی بر این گفته است.
نامیدانه مسیر رفته را باز می گردیم.
با آنکه عشق به طبیعت همه چیز را از یادمان برده ولی فشار گرسنگی امانمان را بریده و بایستی برای صرف ناهار در مکانی بایستیم .
پیشنهاد همان سیاه چادر توریستی واقع در 2 کیلومتری همت آباد است و البته اینبار از مسیری کوتاه تر و مطمئن تر!
این کمپ ساده محلی را با کمک و یاری اهالی مردم دوست روستا و کمک بی شائبه دهیار و مسئول پایگاه بسیج آن از یک ماه پیش در نزدیکی چشمه روستای مخروبه و قدیمی همت آباد که اکنون غیر قابل مسکونی است ایجاد کرده ایم.
چندین گروه گردشگر از جمله علاقمندان به آموزش سافاری و رالی صحرا و گروهی از توریستهای محقق و پرنده شناس ، همچنین فرماندار محترم قائنات و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان طی حرکتی نمادین در حمایت از بخش گردشگری به همراه خانواده های محترمشان از امکانات این کمپ استفاده نموده و ضمن شتر سواری به گشت و گذار در دل طبیعت زیبای کویر پرداختند.
اکوتوریسم یا همان طبیعت گردی امروزه به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای توسعه پایدار جوامع در جهان مطرح است چرا که با کمترین هزینه ضمن افزایش مشارکت مردم در انجام طرحها و برنامه ها، به دلیل اشتغال زائی و نان آور بودن جذابیتهای طبیعی آنهم با مدیریت خود جوامع بومی ، حفاظت از محیط زیست و صیانت از منابع طبیعی نیز با هدف بهره برداری گردشگری از آنها توسط مردم محلی صورت می پذیرد.
حجم پائین سرمایه گذاری، بهره برداری معنوی از مواهب طبیعت ، افزایش سطح فرهنگ اجتماعی و افزایش درآمد از دیگر مزایای توسعه اکوتوریسم در میان جوامعه بومی است.
علی رغم تاسیس کمیته ملی طبیعت گردی کشور و تدوین سند توسعه اکوتوریسم کشور ، متاسفانه بدلیل عدم معرفی و توسعه این صنعت در میان مردم استان و جامعه بومی ، هنوز میتوان شاهد شکار بی رویه و تخریب منابع طبیعی در قسمتهای مختلف استان بود.
بنا به گفته روستائیان مدتی پیش فردی با اصالت بوشهری به منطقه آمده و کار خرید و قاچاق پرندگان شکاری وهوبره را سازماندهی می کرده است.
این فرد که با آموزش تله گذاری و شیوه گرفتار سازی پرندگان با ارزش به مردم محلی باعث کاهش چشمگیر جمعیت این پرندگان در منطقه شده ، هر هوبره را به قیمت ناچیز چهل هزار تومان از بومیان خریده و با قیمت میلیونها تومان به کشورهای حاشیه خلیج فارس قاچاق می کرده است.
بدینگونه بوده که مردم بومی ، ناآگاه و ندانسته ، بزرگترین سرمایه های زیستی منطقه خود را با قیمتی ناچیز به این شیاد می فروختند و تیشه بر ریشه خود میزدند.
البته در مدتی چند ماهی که ما در منطقه مشغول به تحقیق بودیم ، توانستیم جوانان عشایر و مردم محلی را متقاعد کنیم که اینکار صرف نظر از تخریب اکولوژی زیبا و منحصر به فرد منطقه شان ، تأثیر منفی بر جذب گردشگران و رشد و آبادانی منطقه خواهد داشت که خوشبختانه با استقبال مردم روبرو شد و اکنون شما می توانید شاهد شکوفائی این فرهنگ سازی در منطقه همت آباد باشید.
لازم به ذکر است که شیخ نشینان حاشیه خلیج علاقه وافری به پرندگان کویر با پرندگان شکاری دارند و این ورزش باستانی ایرانیان را به عنوان یکی از معیاریهای تجمل خود به شمار می آورند.
وجود پرندگانی چون هوبره در دشتهای لخت وعاری از جانور آنان می توان نقش مهمی در جذب توریست های علاقمند به کشورشان و رشد اقتصادی آن ایفاء نماید.
به کمپ میرسیم و پس از استقرار، با اشتهاء زاید الوصفی ناهار دیروقت را صرف می کنیم.
باز کردن درب قوطی کنسروها خود ماجرائی است. زحمت این کار ناقابل را در باز کن کوچک من متحمل خواهد شد و اگر میخی، شیشه ای،سوسکی ،موشی و چیز دیگری در داخل کنسرو نباشد ، خوردن بلامانع خواهد بود!
اکثر کنسروهای خارجی ، زائده های گیره مانند برروی درب خود دارند که با کشیدن آن درب قوطی براحتی باز می شود و نیازی به اعمال ضرب و زور بر روی قوطی ندارد ؛ ضمن اینکه نقش مهمی هم در کاهش تلفات ناشی از لبه های برنده قوطی خواهد داشت ؛ نکته مهم اینست که کنسرو را بایستی دقایقی چند در آب جوش قرارداد تا سم احتمالی و خطرناکی به نام بوتولیسم که بسیار کشنده است ، درصورت وجود از بین برود.
آنچه مرا به نوشتن خاطراتی از بازکردن درب کنسر وامیدارد ، مسئله وجود زائده بر روی درب آن نیست بلکه درعجبم از اینکه ما مردم ایران زمین چرا در تولیدات و اعمالمان بدینگونه با ظرافت و دقت عمل نمی نمائیم؟! و بعبارتی قصه سربازکن هم ، همان داستان همیشگی از سربازکنی ست ؟!!
تصمیم براین است که شب را در سیاه چادر اتراق کنیم ولی چون احتمال شدت یافتن نا آرامی هواو بروز طوفان شن در منطقه زیاد است یکی از چادرهای ضد طوفان و چند لایه خودمان را در فضای سیاه چادر نصب می کنیم تا از نفوذ ماسه و شن بداخل کیسه خوابها جلوگیری کرده باشیم.
جوانترها مشغول استراحت می شوند و من وامیر آرام شدن نسبی هوا را غنیمت شمرده و سری به چشمه نزدیک می زنیم. چندین تصویر زیبا از سوسمارهای مختلف میتواند بهره ما از این مکان باشد.
هوا به طرز عجیبی در حال تغییر است!
هاله سیاهی از پشت کوههای آهنگران به سرعت سمت و سوی ما را در پیش گرفته است .
پرستوها با سرعت هر چه تمام تر به سمت کاجهای بلند روستا در حال پروازند!
چیزی آنان را وحشت زده کرده است…!
کم کم حشرات هم محو می شوند! تجربه به ما می گوید خطری در راه است!
با سرعت هر چه تمام تر مسیر بازگشت به سیاه چادر را در پیش می گیریم ولی حادثه سریعتر از آن چیزی اتفاق می افتد که انتظارش را داریم ! طوفان شن شروع شده است.
به زحمت می توان تا چند قدمی خود را دید و ماسه به هر سوراخی که بیابد وارد می شود ؛ دوربینها را می پوشانیم تا از خرابی مصون بمانند.
در چند قدمی سیاه چادر شدت طوفان به اوج خود رسیده و به خوبی می توان سیاه چادر را دید که به سان بادبادکی هراسان در میان طوفان سهمگین در حال تکان خوردن است!
به سرعت به داخل سیاه چادر می روم ؛ یکی از بچه ها آنجاست ولی نفر دیگر معلوم نیست که به کجا رفته!
دور شدن از کمپ در چنین شرایطی بدون شک خطر گم شدن را در پی خواهد داشت ولی نفرات ما تجارب زیادی در این شرایط دارند و زیاد جای نگرانی نیست.
سعی می کنیم تا به سرعت چادر کوچکتر را جمع کنیم و از آنجا خارج شویم ولی با فشار زیاد باد در یک لحظه میخهای محکم سیاه چادر از جای خود خارج می شوند.
تیرک بزرگ درمی غلطد و بدنبال آن تمام تیرکهای سیاه چادر فرو می افتند.
سیاه چادر با همه سنگینی اش روی ما می افتد!
شرایط سختی است و فرق زیادی با ماندن زیر آوار به هنگام زلزله ندارد! با بدبختی از گوشه های سیاه چادر خارج می شوم.
همه سالم هستند و در این میان امیر که بیرون چادر بوده ، از فرط خنده تا دل درد راهی ندارد!
جای تأمل نیست شرایط لحظه به لحظه بدتر می شود.
همه چیز را به دورن ماشین می ریزیم و به سمت روستا حرکت می کنیم. به امید آنکه دوستمان را در آنجا ملاقات کنیم. به همراه داشتن قطب نما،GPS ؛ بی سیم و همراه ماهواره ای جهت مسیر یابی و امداد رسانی به هنگام گم شدن و بهنگام بروز شرایطی مانند طوفان ، بسیار مهم است که البته تیم ما دسترسی به همه این تجهیزات را دارد.
به محض ورود به روستا با چهره بشاش ابراهیم ، بلد محلی ما و دهیار روستا، روبرو می شویم که با مهمانوازی زایدالوصف خود ،که از رسوم عشایر دلاور منطقه است ،ما را بداخل خانه دعوت می کند.
بداخل می رویم ؛ دوست جوانمان هم اینجاست!
تذکراتی مبنی بر عدم ترک گروه بدون هماهنگی در سفرهای آتی می دهم و به جان می پذیرد.
اینک نوبت چای داغ و لب سوز عشایری است که در میان این کشاکش آسمان و کویر، ازفضایلی ژرف برخوردار است!
امکان فعالیت از ما سلب شده است و ظاهر امر در این سفر با اندکی بدبیاری روبرو هستیم .
تا میانه شب هنوز زمان زیادی باقیست و ما وقت را به نقد و بررسی شرایط زیست محیطی و اقلیمی مناطق مختلف و تأثیر ناهمگون بشر بر این نابسامانیها، می گذرانیم.
شام را میهمان ابراهیم هستیم و بوی نان محلی و روغن اصیل حیوانی ، آب را در لب و لوچه همه به جویباری تبدیل کرده است!
همسر با ذوق و سلیقه ابراهیم ، دست پختی ستودنی دارد! و در این بین لطف چشیدن ماست تازه گوسفندی که دیگر نگو و نپرس!
جالبترین خوراکی در این سفره ، نان محلی آن است که وسعتی مشابه خود سفره داد و ضخامتی برابر یک الوار! ولی بسیار مقوی ست و خوشمزه … ماحصل دسترنج کشاورز زحمتکش.
پس از شام تصمیم بر این می شود که با توجه به آرام شدن نسبی هوا (و احتمالأ کمی هم میل به فرار از دست کک ها!) شب را در دل کویر و در پائین مسیل رودخانه بزرگ بیتوته کنیم.
علی رغم پافشاری ابراهیم برای استراحت شبانه در منزل وی ، از او خداحافظی کرده و به خلوت کویر پناه می بریم.
در میانه راه رودخانه که از میان شنهای روان میگذرد ، بناگاه حضورروباهی در حاشیه رودخانه نظر ما را جلب می کند!
ممکن است یک روباه شنی باشد که موجودیست نادر و کمیاب!
گوشهای بادبزنی و بزرگ او به انضمام جثه کوچکش ، بارزترین نشانه های آن به حساب می آیند.
درخشش چراغهای خودرو جانور را در جلوی لانه میخکوب کرده و ما را به بلایی آسمانی برای جانور نگون بخت مبدل ساخته است .
به سرعت پائین می شویم ولی سعی ما در گرفتن چند عکس از این جانور تلاشی بیهوده است !
لانه روباه چندین خروجی مختلف دارد و این امکان را به جانور می دهد تا به راحتی فرار کند.
لاشه تازه چندین بره کوچک در اطراف لانه روباه پراکنده شده و روباه را بدنام می سازد.
به قول بچه ها روباه مرغ دزد دیده بودیم ولی بره دزد نه!
البته بره ها در این سن و سال بسیار سبک وزن و کوچک هستند و احتمال ربوده شدن آنها توسط یک روباه ، امربعیدی نیست!
اقامت در رودخانه کاری بس خطرناک محسوب میشود و خطر برخورد سیلاب فصلی را به همراه خواهد داشت .
این امکان وجود دارد که در محل شما هوا مناسب باشد ولی طوفان در ارتفاعات دوردست سیلی را رقم زده و حادثه ای تلخ بسان روستای ماسوله را باعث شود.
خارج از بستر رودخانه و در حاشیه رودخانه محلی هموار را می یابیم و چادرها را بر پا می سازیم .
بساط آتش و چای مثل همیشه بر پا می گردد.
باد آرامی می وزد و کوره را بیشتر و بیشترمیگدازد.
چشم به سرخی آتش خیره شده و پرنده خیال مرزها را در می نوردد.
اثری از حشرات و موشها که شبها به وفور دیده می شوند نیست! انان به زعم استعداد ذاتی خود مصیبت را دریافته اند و هریک به سوراخی خزیده تا از گزند قهر طبیعت در امان بمانند.
ما نیز پس از صرف چای و خوش وبش به درون کیسه خواب ها می خزیم تا در ژرفای خواب ، لذت زیستن در دل طبیعت پاک و بی آلایش را تجربه کنیم و هنوز سربر بستر ننهاده که سنگینی خواب چشمانمان را درمی نوردد….
زیبائی طلوع آفتاب عالم تاب در پهنه دشت بی انتها ، چشم هر بیننده ای را مینوازد و او را به ستایش وا می دارد ؛ طلوع همواره تداعی گر تولد و نوزایی ست بدین انگار که خورشید نیز از زمین می روید و چه خوش گفته اند: از خاکیم که بر خاک!
طوفان آرام شده ولی غبار در همه جا پراکنده است و امکان تصویر برداری را از ما می گیرد.
جای تأمل نیست! با چنین شرایط ماندن بیهوده است .
ره به جاده می سپاریم و راه بازگشت را در پیش می گیریم ؛ با کوله باری از خاطرات یک سفر به یاد ماندنی دیگر از کویرهای زیبا و بی همتای خراسان جنوبی
بامید سفری دیگر و ره آوردی بهتر
گزارش از :احمد رونقی (دبیر انجمن حامیان کویر ایران)
بابا دم همتون گرم