سنگ نوشته بیستون، کرمانشاه
راهی که امروزه شهرهای همدان، کنگاور، کرماشان (کرمانشاه)، سرپلزِهاب، قصرشیرین و خسروی را به سرزمین میاندورود (بینالنهرین) پیوند میدهد؛ همان راه باستانی چند هزار ساله است که سرزمینهای خاوری و میانی ایرانزمین را به سرزمینهای باختری و به بابل و نینوا و دیگر شهرهای میاندورود پیوند میداده است. این راه در ۳۰ کیلومتری کرمانشاه، دشت خرم بیستون و دامنه کوه «پَـرو» را در مینوردد. این خرمی بیش از هر چیز وامدار رود خروشان گاماسیاب و چشمه باستانی همیشه جوشانِ بیستون میباشد. در درازای این راه و به ویژه در بیستون، یادمانهای باستانی فراوانی به چشم میخورد که نشانه رویکرد ویژه پیشینیان به این سامان بوده است.
وجه تسمیه
واژه «بیسْـتون» (که امروزه به اشتباه «بیسُـتون» گفته میشود) در زمان هخامنشی و شاید پیش از آن، بگونه بَـگَـستانَـه/ بَـغَـستانَـه (= جایگاه خدا) و در زمانهای بعدی به گونههای «بِـهیسـتان/ بیسْـتون/ بـاغـستان/ بُـستان» تغییر حرف و آوا داده است. آنگونه که از نوشتههای «دیودور سیسیلی» تاریخنویس یونانی (سده نخست پیش از میلاد بر میآید؛ در زبان یونانی آنرا به شکل بَـغیستانن میشناختهاند. این نام در آثــار جغــرافیانویسان پس از اســلام و نیز با اقتباس آن، در زبـان انـــگلیسی و بعضــی دیگر از زبانهای اروپایی، به گونه تلفظ پهلوی آن یعنی بِـهیستون شناخته شده است.
یادمان داریوش بزرگ
شایانترین و باشکوهترین یادمانهای کهن منطقه بیستون، سنگنگاره و سنگنبشته داریوش بزرگ (یکم) هخامنشی (۵۲۱- ۴۸۶ پیش از میلاد) میباشد که در حدود سالهای ۵۲۰ پیش از میلاد، در کنار راه و بر سینه پرتگاهی دور از دسترس با دهها متر بلندی از سطح جاده و در برابر چشمه بیـستون تراشیده شده است. این اثر با حدود ۲۰ متر درازا و ۸ متر بلندا، بزرگترین سنگنبشته جهان است و از آن در کتابهای بسیاری از نویسندگان و جغرافیانویسان قدیم یاد شده است.
کهنترین مورخ و متن تاریخی
ما میتوانیم از داریوش بخاطر نگاشتن کتیبه تاریخی بیستون، به عنوان کهنترین تاریخنویس شناخته شده ایرانی نام ببریم. همچنین به همین ملاحظه، کتیبه بیستون نخستین متن تاریخی شناخته شده ایرانی بشمار میرود. این نبشته که تا پایان ستون چهارمِ متن پارسی باستان، رویدادهای سال نخست پادشاهی داریوش را بازگو میکند؛ بجز ارزش تاریخی، یکی از کهنترین منابع اعلام در زبانهای ایرانی است و برای بررسی دگرگونی واژگان ایرانی، نامهای کسان، شهرها، رودها، کوهها و نیز برای شیوه نگارش، گاهشماری، اندیشهورزی و بسیاری بایستههای دیگر، نگرگاه ویژه و پر ارج پژوهندگان گوناگون است. ستون پنجمِ همان متن، تکملهای بر کتیبه قبلی و در بر دارنده گزیدهای از رویدادهای سالهای دوم و سوم پادشاهی اوست.
در این متن، داریوش در آغاز به معرفی خود و پدرانش میپردازد. (این تبارنامه تفاوتهای متعددی با تبارنامه گزارش شده در تاریخ هرودوت دارد.) پس از این با احترام، از اهورامزدا و بخشش او سخن میراند که تا پایان کتیبه بارها تکرار میشود. البته پرستش اهورامزدا توسط داریوش و دیگر ایرانیان به هیچروی دلیلی بر زرتشتی بودن آنان نیست. چرا که پرستش اهورامزدا متعلق به بسیاری از ادیان ایرانی بوده و از روزگاران کهنتر و دستکم از زمان کاسیان در ایران شناخته شده است. کـاسـیان، به موجب کتیبههای باقی مانده، اهـورامـزدا را به گونه « اَشـوریـاش- مَـزوتـاش» میشناختند.
در گزارش عیلامی کتیبه داریوش نیز از اهورامزدا با عنوان «خدای آریاییان» نامبرده شده است. پس از این داریوش به معرفی سرزمینهای تابعه خود میپردازد که ضمن آن از ۲۳ کشور نام میبرد که البته تا پایان پادشاهیاش تعداد آنها به ۳۰ کشور میرسد. سپس در ادامه کتیبه طولانی و مفصل خود و با ثبت دقیق زمان و تقویم، شرح نبرد با شورشگرانی را میدهد که در نخستین سال پادشاهی خود (به گفته خودش) به دروغ ادعای شاهی کرده و کشور را به آشوب کشانده بودند. (واژه دروغ و پرهیز از دروغ، بارها و بارها در اظهارات داریوش تکرار شده و بر آن تأکید شده است.) در ادامه متن همچنین با مضامین دیگری مانند سفارش به تباه نکردن کتیبه، دعای نیکِ «دودمان فراوان» برای نگهدارندگان نگارهها و کتیبه، رفتار به عدالت و مطابق با قانون، معرفی یاران خود، و بسیاری مطالب دیگر روبرو میشویم. در سراسر کتیبه، داریوش نسبت به دشمنان و شورشگران نامبرده شده، سخن زشت و ناپسند و تهمتهای نابجا بکار نمیبرد.
روش ساخت
برای تراشیدن سنگنگاره و سنگنبشته بیستون، جایی در ارتفاع چند ده متری سطح زمین و در دامنه رو به جنوبِ کوه پَـرو انتخاب شده است. اما با این وجود به نظر میآید که در زمان ساخت آن، راهی برای دستیابی آسان به محل کارگاه وجود داشته است. بقایای مبهم پلکانی در بخشهای بالایی کوه و نیز آثار تراشیدن تختهسنگهای زیر کتیبه تا نزدیکیهای زمین، نشاندهنده وجود راهی به سوی بالا است. راهی که سنگتراشان پس از پایان کار و به هدف دسترس ناپذیر کردن کتیبه، در ضمن پایین آمدن، آنرا نیز تراشیده و محو کردهاند. نبشتن کتیبهای تاریخی در چنین بلندای دست ناپذیری که از پایین کوه نیز به هیچوجه قابل خواندن نیست، نشاندهنده اینست که داریوش این متن را نه برای مردمان روزگار خود، بلکه منحصراً برای آیندگان نوشته بوده است. آثار حجاری شده در بیستون از نگرگاه فنآوری و سازوکار ساخت، از بهترین نمونههای هنر هخامنشی است. ما از ابزارها و شیوههای ساخت و پرداخت چنین نگارههایی بر روی سنگ آهک که هنوز پس از ۲۵۰۰ سال بسیار صیقلی و براق هستند، اطلاعی نداریم. با توجه به رنگ لعابگونه قهوهای مانندی که پس از همراه شدن با ذرات اکسیده شده عناصر آمیخته سنگ آهک، در سراسر نمای کتیبه به چشم میخورد؛ و نیز با توجه به اینکه در داخل حروف چند سطرِ نخست متن پـارسی باستان، بقایای سرب دیده شده است؛ به نظر میرسد که پس از پایان نوشتن متون، داخل آنها را برای پایداری بیشتر با سرب، و تمام نمای کتیبه را با اندودی که برای ما ناشناخته است؛ پوشانده بودهاند. در حین ساخت، هر کجا که به دلیلی سطح سنگ تخریب میشد؛ قطعه سنگ دیگری را به اندازه محل تخریب شده میتراشیده و در جای آن نصب میکردهاند. نمونه این وصلهها در قوس کمان داریوش و سردارِ همراه او و نیز در کلاه و دستِ «گوی بالدار» (نشان ملی ایران باستان و نماد خورشید و اهورامزدا) دیده میشود.
وضعیت ظاهری سنگنگاره
بزرگترین چهره سنگنگاره، سیمای داریوش بزرگ است که به اندازه طبیعی با بلندای ۸/۱ متر تراشیده شده و پیکره مُغ گِئومات در زیر پای او افتاده است. پشت سرِ داریوش، دو تن از ملازمان او به اندازه ۵/۱ متر با نیزه و کمان ایستادهاند و در برابر او نُه نفر شورشگرِ نامبردار شده در کتیبه با دستها و گردنهای بسته، به ردیف ایستادهاند. در بالای همه آنها نشان گوی بالدار جای گرفته است. این بخش حدود ۶ متر درازا و ۳ متر بلندی دارد.
شباهت با سنگنگاره آنوبانینی
شباهت بسیار زیاد این نگاره با سنگنگاره «آنـوبـانـینـی» در سرپلزِهاب، نشاندهنده توجه داریوش به این اثر ۴۰۰۰ ساله است. در آنجا نیز شمار اسیرانی که با ریسمانی مهار شدهاند به نُه نفر میرسد و در برابر آنان ایزدبانویی قرار دارد که حلقهای در دست و گوی خورشید را بر کنار دارد. این حلقه و گوی خورشید به گونهای دیگر در نشان گوی بالدارِ بیستون تکرار شده است.
وضعیت ظاهری کتیبهها
سنگنبشته یا کتیبه داریوش به سه زبان و خطِ پارسی باستان، عیلامی نو و اَکَدی (به گویش بابلی نو) و در مجموع در ۱۱۱۹ سطر نویسانده شده است. همانگونه که در طرح و نقشه آخر کتاب دیده میشود؛ متن بابلی از دید ناظر، در سوی چپ نگاره و بر دو پهلوی صخرهای به پهنای میانگین ۸/۳ متر و بلندای میانگین ۵/۳ متر در ۱۱۲ سطر نوشته شده است و ترجمه بندهای ۱ تا ۶۹ متن پارسی باستان را در بر میگیرد. متن عیلامی در سوی راست نگاره و در چهار ستون به بلندای ۱/۲ متر و پهنای ۵/۱ متر در ۳۲۳ سطر نوشته شده است که در همان زمان به انگیزه افزودن چهره سکونخای سکایی، بخشی از آن را پاک کرده و مجدداً همه متن عیلامی را در سه ستون و ۲۷۰ سطر در پایین نبشته بابلی تراشیدهاند. متن پارسی باستان در زیر نگاره و در چهار ستون ۴ متری و یک ستون ۲ متری، همگی به پهنای میانگین ۹۳/۱ متر در ۴۱۴ سطر به خط میخی بسیار زیبا و باشکوه پارسی باستان نویسانده شده است. بجز ایـن، چـندین کـتیبه کوچک در جایهای گوناگون سنگنگاره به چشم میخورد که در بر دارنده نام شورشگران و همچنین گزیدههایی از کتیبه اصلی میباشد. بیشتر کتیبههای کوچکِ بیستون به سه زبان نگارش یافتهاند، اما کتیبه آ و ک تنها به زبانهای پارسیباستان و عیلامی، و کتیبه ل تنها به زبان عیلامی نویسانده شده است.
رونویسهای دیگر کتیبه
از این کتیبه نسخههای آسیب دیدهای به خط و زبانی که فعلاً آرامی نامیده میشود، در بابل و مصر نیز پیدا شده است. نسخه بابلی که قطعاتی از سنگنگاره را نیز به همراه دارد؛ بر روی سنگ، و نسخه مصری که از جزیره اِلِـفانتین در میانه رود نیل بدست آمده است، بر روی پاپیروس نگاشته شدهاند. به نظر میآید همانگونه که در متن اصلی نیز به آن اشاره رفته است؛ نسخههای متعددی از کتیبه را برای نواحی گوناگون فرستاده بودهاند. ارسال برخی از این رونویسها به هنگام پادشاهی داریوش بزرگ و برخی دیگر در زمان پادشاهان بعدی و از جمله داریوش دوم صورت پذیرفته بود.
تفاوت در آوانویسی
آوانوشت و ترجمه کتیبههای پارسی باستان هنوز دچار پارهای ناسازگاریها و دوگانگیهاست که بیشتر تلفظ دقیق نامها را در بر میگیرد. در آثار پژوهشگران، نامهای بکار رفته در کتیبه به گونههای متفاوتی ثبت شدهاند که در حال حاضر و با دانش امروزی نمیتوان هیچکدام را بر دیگری ترجیح داد. چرا که خط میخی پارسی باستان در سرشت خود امکان تلفظ دقیق را برای ما فراهم نمیسازد و تنها در زمان خود به سبب آشنایی مردم با واژهها، به درستی قابل خواندن بودهاند. از سوی دیگر تلفظ نامها در متن پارسی باستان با تلفظ همان نام در متنهای عیلامی و بابلی متفاوت است.
تفاوت در ترجمه
گزارش فارسی این کتاب، بر اساسِ متن میخی پارسی باستان انجام شده است. اما هر سه متنِ کتیبه بیستون، ترجمه برابر و یکسانِ یکدیگر نیستند و نسبت به یکدیگر تفاوتهای کم و بیشی را عرضه میدارند. از سوی دیگر هیچیک از ترجمههای امروزی کتیبه، معادل دقیق معنای واژگان اصلی آنرا ارائه نمیکنند. بدین لحاظ استناد کردن به یک واژه یا استنباطی که محصول توجه صرف به بارِ معنایی واژهای در ترجمه باشد؛ امری کاملاً نادرست است. ترجمههای امروزی بر مبنای مضمون و محتوای کلی آن انجام میپذیرد و به همین ترتیب تنها با استناد به مضمون کلی آن میتوانیم اظهار نظر نماییم. بطور نمونه میتوان از واژهای نام برد که در متن پارسی باستان به گونه «کارَه» آمده و در ترجمه همه پژوهشگران و از جمله در این گزارش بیشتر به «سپاه» و گاه به «مردم» برگردانده شده است. اما شواهدی که هنوز به اثبات نرسیده است وجود دارد که «کارَه» نه تنها به معنای سپاه، بلکه نوعی انجمن مردمی یا انجمن بِهان را نیز در نظر دارد که به شکلی در انتخاب او به پادشاهی و نظارت بر او نقش داشته است.
خط یا زبان آریایی
یکی از جنجالیترین بخشهای کتیبه داریوش، بند پایانی ستون چهارم (سطر ۸۹) میباشد که از نگارش یا ترجمه دیگری از کتیبه به «آریایی» (خط یا زبان؟) یاد میکند که ترجمه دقیق آن میتواند روشنگر بسیاری از ناگفتهها در باره زمان پیدایی خط میخی پارسی باستان باشد که امروزه محل اختلاف نظر فراوان است. از سویی آثاری به این خط از پادشاهان و شاهان محلی هخامنشی پیش از داریوش به دست آمده است و از سویی دیگر شواهد فراوانی در نوآوری این خط در زمان داریوش و نبشتن کتیبههایی به نام شاهان گذشته در زمان پادشاهان متأخر هخامنشی در دست است. اما متأسفانه این بند امروزه بسیار آسیب دیده است و علیرغم نسخهبرداری و عکسهای دقیق نگارنده، همچنان خوانش آنها روشهای تازه و بردباری افزونتر را درخواست میکند. با توجه به اینکه در پایان همین بند از فرستاده شدن رونوشتهای «آریایی» به سرزمینهای دیگر یاد شده است، و نیز با توجه به پیدا شدن نمونههایی از آن در بابل و مصر به خط و زبانی که امروزه آرامی نامیده میشوند؛ این گمان نیز وجود دارد که نام اصلی و باستانی متون و کتیبههای آرامی، «آریایی» (در پارسی باستان« آرییا») بوده باشد.
اشتباهی متداول
نکته دیگری که ذکر آن در اینجا لازم به نظر میرسد، نشان ویژهای برای جدایی واژهها در خط میخی پارسی باستان است. در همه کتابها دو علامت به عنوان واژهجداکن در این خط معرفی شدهاند: میخ کج و میخ زاویهدار. در حالیکه نگارنده در هیچیک از متون میخی پارسی باستان با شکل دوم به عنوان واژهجداکن مواجه نشده است و این حرف تنها برای عدد ۱۰ بکار رفته است. به نظر میآید این اشتباه که متأسفانه بسیار فراگیر شده است؛ از آنجا ناشی شده که در کتیبه بیستون نسبت به دیگر کـتیبههای هـخامنشی، نشان واژهجـداکن مقداری کوتاهتر و پهنتر نگاشته شده و در نتیجه با حرف ویژه نشانگر عدد ۱۰ اشتباه شده است.
نگاره و کتیبه داریوش دربیسـتون سند سختکوشی و دیرزیوی هنرمند ایرانیست. هنرمند ایرانی از یافتن واژه چند هزار ساله « ئُـــنَـر» (=هنر) در نبشتههای پارسی باستان بخود میبالد.
متن سنگ نوشته بیستون
در سال 1899 در شمال محل کاخ پیشین نبوکد نصر ,کتیبه ای در حفاری های آن جا پیدا شد که مقداری از نوشته های کتیبه ی بیستون به زبان بابلی روی آن حک شده بود .در نقش کتیبه ی بیستون به خوبی پیروزی داریوش بر شورشیان مشهود است که این کتیبه خود نمونه ای برای کتیبه های پادشاهان بعدی ,چون کتیبه ی شاپور اول ساسانی در نقش رستم قرار گرفته است.
من داریوش پادشاه بزرگ ,پادشاه ایران,پادشاه کشورها ,پسر ویشتاسب نوه ی آرشاما هخامنش. داریوش شاه می گوید:به این جهت ما هخامنشیان هستیم,چون از قرن ها پیش دودمان ما پادشاه بوده اند. داریوش می گوید: اهورا مزدا مرا پادشاه کرد. داریوش می گوید:اهورا مزدا این کشور ها را به من اعطا کرده است:ایران,بابل,آشور,ایلام,مصر,لیدی,ماد,پارت,کاپادوکید,ارمنستان ,زرنگ خوارزم ,آریا,بلخ,سغد,قندهار,سکا,ماکا,ساتاگیدی. این کشورها مطیع من هستند و به من خراج می دهند. داریوش شاه می گوید:هر فرمانروایی از کشور های من اگر به من وفادار بود,او را پاداش می دهم و اگر خیانت می کرد او را سخت مجازات می کردم. داریوش شاه می گوید: این هاست کارهایی که من کردم:پسر کوروش,کمبوجیه,در ایران پادشاه بودو برادری داشت بردیا نام.کمبوجیه بردیا را کشت و مردم نمی دانستند که بردیا کشته شده است.
داریوش شاه می گوید:به این علت یک نفر مغ(روحانی)به نام گوماتا در نزدیکی کوه آراکادریش,شورش به پا کردو به مردم گفت:من بردیا پسر کوروش هستم و مردم از کمبوجیه به سوی بردیای دروغی رفتندو او به سلطنت رسید. داریوش شاه می گوید:هیچ کس وجود نداشت پادشاهی را از مغ(گوماتا)بگیرد.مردم خیلی از او می ترسیدند و او کسانی را که بردیای اصلی را می شناختند اعدام می کرد.چون نبایستی بفهمند که او بردیا,پسر کوروش نیست و هیچ کس نمی توانست علیه او حرفی بزند. من به درگاه اهورا مزدا ستایش کردم و او مرا یاری کرد.
من در قلعه ی سیکایا در روز دهم ماه باگایادیش او و پیروان وی را کشتم و اهورا مزدا پادشاهی را به من بخشید. من,داریوش,معابدی را که مغ ویران کرده بود تجدید بنا کردم. من آنچه را که مصادره شده بود بازگرداندم.من این کار ها را به لطف اهورا مزدا انجام دادم. پس از آن آسیتای نامی پسر اوپادراما در ایلام شورش کرد,من آن شورش را خوابانده و آسیتا را کشتم.
یک نفر دیگر در بابل ,نادین توبل,که ادعا می کرد من نبوکد نصر دوم پسر نبونید هستم علیه من یاغی شدو پادشاهی آن جا را به دست گرفت.من با سپاهی عازم بابل شدم .او دجله را در دست داشت و من با کشتی هایی که آن جا بودند سپاهیان را از دجله عبور دادم و سپاهیان او را نابود کردم.پس نادین توبل به سوی فرات رفت,او را تعقیب کردم. نادین توبل به شهر بابل رفت,من بابل را تصرف و او را دستگیر کردم.
داریوش شاه می گوید: در بابل که بودم این کشور ها علیه من شورش کردند: ایلام,ماد,آشور,مصر,پارت,مرو,ساتاگیدی و سکاییان. داریوش شاه می گوید: چون من نزدیک ایلام بودم, مردم ایلام علیه مارتیا شوریدند و او را کشتند. در ماد یک نفر به نام فراورتیش خود را خشتریه فرزند کواکسار خواند و پادشاه شد.من هم ویدارنا را به فرماندهی سپاهی جهت نبرد با او فرستادم و او سپاهیان فراورتیش را نابود کرد. در ارمنستان عده ای شورش کردند,من دادارشیش را فرستادم که قشون آن جا را از بین ببرد . دادارشیش در روز هشتم نبرد را آغاز کرد و شورش را خواباند.بار دوم در روز هجدهم ماه تورا واخارا شورشیان سپاهی گرد آورده و با دادارشیش نبرد کردند.سپاه من به یاری اهورا مزدا بر لشگر شورشیان پیروز شد .بار سوم در نهم ماه در نزدیکی قلعه ی اویاما سپاهیان من درگیر نبرد با شورشیان شدند و دادارشیش پیروزی به دست آورد.من یک نفر به نام وائومیسا به فرماندهی سپاه به ارمنستان فرستادم و او دو بار با سپاه دشمن نبرد کردو به یاری اهورا مزدا در ارمنستان دشمن را شکست داد.
در روز 25 ماه آدوگانیش ما در ماد با سپاه فراورتیش نبرد کردیم و او را شکست دادیم,با یاری اهورا مزدا.سپس پارت و هیرکانیا علیه من شورش کردند و در روز 22 ماه ویاهنا پدرم ویشتاسب با سپاهی به نبرد آن ها پرداخت و با یاری اهورا مزدا آن ها را شکست داد. و نیز شورشیان مرو که رهبری آن ها با فرادا بود با سپاهی به فرماندهی دادارشیش خوابانده و این به یاری اهورا مزدا بود که آن کشور از آن من شد. در آراخوزیا (افغانستان) فردی به نام وهیزداته خود را بردیا خواند . من سپاهی علیه او اعزام کردم .سپاهیان من در 13 ماه آناماک به یاری اهورا مزدا وهیزداته را شکست داده و او را دستگیر کردند.
داریوش شاه می گوید :من در مدت یک سال اول پادشاهی این کار ها را انجام دادم.من نونزده نبرد کردم و نه پادشاه را دستگیر کردم و به کیفر رساندم. ای کسی که پس از من این کتیبه را می خوانی,این کتیبه را دروغ مپندار و به آن ها یقین داشته باش و آنچه من انجام داده ام حقیقت است . این کار ها را از مردم پنهان مکن و اگر پنهان کنی اهورا مزدا تو را لعن کند. بدان من خائن و دروغ گو و شرور نبود.من برابر عدالت رفتار کردم.به قوی و ضعیف بدی نکردم.نیکان را پاداش دادم و بدان را به مجازات رساندم. ای کسی که پس از من به پادشاهی خواهی رسید,تو هم دروغ گو را مجازات کن و افراد خوب را حمایت کن.و این کتیبه را پس از من نگهداری کن که اهورا مزدا یار تو باشد و به تو برکت دهد.من این کتیبه را ساختم که تو در حفظ آن کوشا باشی.علاوه بر این کتیبه من کتیبه های گلی و چرمی هم نوشتم و برای کشورهای دیگر فرستادم .در این کتیبه ها من نسب نامه ی خود را نوشتم. داریوش شاه می گوید: کسی که اهورا مزدا را ستایش کند در زندگانی و دنیای دیگر خوشبخت و سعادتمند خواهد شد.
نظرات بسته شده است.