سوار بر لوکهای مست تا قلعه رامرود
جاذبههای گردشگری، ایمان مهدیزاده: آنها 5 نفرند، 5 شتر نر بالغ. خاور اویکو حامل شترها که میآید. حیوانات کف اتاق بار خاور زانو زده و از بالای آن مدام سرک میکشند. آرام و صبورانه کویر را مینگرند. حالا دیگر باورمان میشود که نزدیک قلعه رامرود هستیم .
شترسواری در کویر و تماشای بیکرانگی افق، جایی که زمین و آسمان به هم دوخته میشوند، از فاصله 3 متری زمین و با سرعت 15 کیلومتر در ساعت، لذت هیجانانگیزی است که شاید تا پایان عمر تنها یک بار در کویرهای ایران نصیب شود.
از تهران به زاهدان آمدیم تا سوار بر شتر در کویر به تماشای سحر و جادوی مرموز ساکت کویر بنشینیم. پس از دو ساعت تاخیر در پرواز ساعت 14 روز چهاردهم بهمن ماه جاری، تهران سرد و ابری را به مقصد مرکز پهناورترین استان ایران، سیستان و بلوچستان ترک کردیم.
ساعت هفت و نیم صبح از زاهدان در جهت شمال، جاده زابل را پیش گرفتیم. جاده کمعرض تازه آسفالت و خطکشی شده را بیش از صد کیلومتر از زیر چرخ خودروها در میکنیم تا در پارکینگی روبهروی قلعه رامرود توقف کنیم. فاصله زاهدان تا زابل 215 کیلومتر است و از قلعه رامرود تا شهر پر آب زابل 95 کیلومتر راه پیشروست.
برای شترسواری تنها از شترهای نر استفاده میکنند. بلوچهای همراهمان شترها را بیرون میآورند. آنها در صحرا با شتر زیستهاند. ویژگیهای این حیوان شکیبا را میشناسند. از اینرو با او مهربانند.
«هراتی صادق» مدیرعامل زاهدان تور درباره شتر و کینه مشهورش میگوید: «شتر در سه اتفاق زندگیش عصبانی میشود و کینه به دل میگیرد. عصبانیت او خیلی وحشتناک است.» کریم وقتی شترها را از اتاق خاور بیرون میکشند، میگوید: «در میرجاوه شتری عصبانی شد و سر یک نفر را گاز گرفت و طرف جابجا مرد.» هراتی دنبال حرفش را میگیرد: « این حیوان سه بار کینه به دل میگیرد و یک بار این کینه غیرقابل بخشش خواهد بود. شتر دوست ندارد هنگام زایمان که از درد نعره میکشد، کسی تماشایش کند. شتر ناراحت میشود اگر کسی مزاحم شیر خوردن فرزندش شود. شتر کسی را که جفتگیریش را به تماشا بایستد، نخواهد بخشید. اگر 20 سال بعد هم آن شخص را ببیند، او را نمیبخشد و به او ضربه میزند.این حیوان گاهی گاز میگیرد و گاهی لگد میزند. شتر بیش از 30 سال عمر میکند و شاید در تمام عمرش هیچ کینهای به دل نگیرد.»
شترها را با مراسم خاصی از جا بلند میکنند. از هر سوراخ منخرینش حلقهای رد کردهاند و به نخ بستهاند. افسار شتر همین دو نخ به هم گره خورده است و فرمان ساربان. وقتی شتر با کف غلیظ دور دهانش از خاکریز میگذرد و گام بر بیابان میگذارد، با شنیدن «بنشین» ساربان زانو بر زمین میزند. شتربان با کشیدن حرف «شین» از کلمه «چش» فرمان نشستن صادر میکند. پایدارترین موجود کویر و بیابانهای خشک ابتدا پشت پینه بسته آرنجهایش را زمین میگذارد. بعد زانوانش و آخر سینه پینه بستهاش. 5 جای بدن این 5 شتر پینهبسته است. لوکهایی که وقت مستیشان رسیده است. از دهانشان کف شیری رنگی بیرون میریزد و خرناسه میکشند.
شترهای نر سواری را در این فصل از مادهها جدا نگاه میدارند. اگر ماده ببیند، مستتر میشود و سر به بیابان میگذارد. کسی نباید اطرافش بچرخد. برای همین با آنها مهربان رفتار میکنند، چون در فصل جوانی و شعفشان مجبورند به ما سواری بدهند. شترها کمی راه میروند تا پاهایشان گرم شود. پتوها را از کیسه درمیآورند که روی لوکهای مست بیندازند. شترها در زمستان عاشق میشوند. مستی میکنند و دوران بارداری مادهها 10 ماه طول میکشد. بچههاشان از یک سالگی بالغ و مستقل میشوند.در زمستان شترهای گلهای به شکل پراکنده در بیابان به چشم نمیآیند. ولی تابستان فصل چریدن و چرخیدن حیوانهای صبور کویرهای شرق ایران است. هر شتر شناسنامهای دارد. نام و نژاد و سنش در برگه کاغذ همراه با تایید سلامت حیوان از دامپزشکی استان مشخص است. همراه جهاز سوار کردن بر کوهان، زیورآلات لوکها را میآورند. سوزندوزی دست زنان بلوچ است. پارچههای رنگی براق و دکمههای سفید را با سوزن به هم میدوزند. شترها با زیورآلات زیباتر میشوند. نژادشان بلوچ است و به گفته «علی محمد» بلند قدتر از شترهای عرب. او شتربان دیگر گروه است.
سوار لوکهای مست میشویم. شتر قد راست میکند و گردنش را به سوی آسمان میبرد. خرناسهای سر میدهد و کف از دهانش لبریز میشود. فاصله تا قلعه رامرود که روزگاری کنار رودخانه رامرود با آب جاری بنا شده، کمتر از 5 کیلومتر است. 5 شتر به سوی قلعه محصور بین شنهای روان حرکت میکنند. بالا و پایین ندارد. هموار و ناهموار برای شتر راه به حساب میآید. آرام به راهش ادامه میدهد. صبور و ساکت چشم به افق بیکران کویر میدوزد و راه میرود. مفهوم راه رفتن برای شترهای کویر چیزی غیر از تصور معمول است.
به گفته هراتی این حیوانات 8 هزار کیلومتر راه چین تا رم را با بار 300 کیلویی میپیمودند. از چین ابریشم میآوردند و راه ابریشم را بنیان گذاشتند.
به قلعه رامرود میرسیم. قلعهای خشتی و فرو ریخته در دل کویر. عمر و قدمت این قلعه به دوره ایلخانی میرسد. از آن روز تا پیش از ویرانی و فرسودگی ،کاروانهای زیادی کنار رود رامرود در قلعه اطراق میکرده و بار بر زمین میگذاشته و دوباره به راه خود ادامه میداد.
سنگریزههای زیادی همراه گوش ماهیهای کوچک در حاشیه و داخل قلعه به چشم میآید. سنگهای سابخورده و رنگ به رنگ جابجا روی خاک ورقه و طبله شده، کویر در گودخانه چشم مینشیند. پشت قلعه رامرود قلعه دیگری است و ما برای دیدن و عکاسی از آن راه میافتیم. آسمان کویر ابری است. ابرهای سفید و خاکستری درهم میروند و مانع تابش خورشید میشود. برای عکاسی از کویر خشک و مرموز منطقه «تاسوکی» نور مناسب مهیا نیست. عکاس گروه از خدا طلب بخشش نور میکند که دعایش اجابت نمیشود. 5 کیلومتر در جهت شرق، مرز افغانستان است. قلعهها به فاصلههای 400-500 متری بین شنهای روان به حالت نیمه ویرانه ایستادهاند. بادهای منطقه سیستان از دیرباز شهره بوده که با سرعت 100 کیلومتری خانه و زندگی مردم را بر باد میداده است.
شتربانان لوکهای مست را رها کردهاند تا آزادانه بچرند. آنها یا کنار بوتهای زانو زدهاند پا در جایشان ایستادهاند و ساکت و صبور چشم به افق دوختهاند.
کار عکاسی تمام میشود و دوباره لوکهای مست با غبغبهای باد کرده با فرمان «چش» شتربان کنار پایش زانو میزنند. گروه بر جهاز مینشیند و صف کاروان به راه میافتد. شتری که نام ابریشم دارد و با حلقه چرمی زنگوله به زانوانش بستهاند، پیشاپیش سوی جاده میرود.
جهاز را از کوهان شتر برمیدارند و دوباره لخت و عور به اتاق بار خاور منتقل میکنند به دشواری کنار هم مینشانند و آرام خرناسه میکشند. عضلات داخلی ران شترسواران کش آمده و آموختهایم که برای تجربه بعدی باید ابتدا نرمش کنیم، بعد سوار شویم. لوکهای مست به زاهدان برمیگردند و ما راه زابل را ادامه میدهیم و کویر خشک و خاک تفتیده را تک و تنها میگذاریم و میرویم. کویری که روزگاری رودخانهای رام داشته، قلعههایی خشتی در کنارش و اطراقگاه کاروانهایی پر از شترهای زنگوله به پا. نیمه زمستان است ولی کویر گرم سیستان هوای بهاره دارد و تنها، ناظر گذشت آدمها و بادها و روز و شبهای رفته است.
نظرات بسته شده است.