شناخت کاروانسراهای عصر صفوی
کاروانسراها بناهاییاند که جهت اسکان موقت و استراحت کاروانیان در مسیر راهها ایجاد شده و تحت تأثیر تحولات اخیر در عرصهء حمل و نقل و ارتباطات،کارآیی خود را از دست داده و به ویرانههایی بدل شدهاند.پیشینهء وجود این بناهای امن در ایرانبه زمانهای دور برمیگردد و حتی بنا به اظهارنظرهای مورخان میتوان ایران را خاستگاه اینگونه از بنا به حساب آورد.
طرح و نقشه کاروانسراها در طی قرون متمادی دستخوش تغییرات چندانی نشدهاند و اساس آنها شامل ایجاد باربندها و فضاهای اطاق مانندی است که پیرامون حیاط وسط ساخته شده و تنها یک ورودی دارند.کاروانسراها را میتوان حاصل اندیشهء ایرانیان باستان و ازاینرو، تبلوری از بخشی از فرهنگ این مرز و بوم دانست.بدین ترتیب مطالعه هرچه بیشتر این بناها،شناخت ما را نسبت به زیرساختهای فرهنگیمان غنیتر میکند.بررسی کاروانسراها در عصر صفوی از آن جهت دارای اهمیت است که این دوران حاوی ویژگیهای منحصر به فردی است که از بارزترین آنها فعالیت فراوان عمرانی در زمینهء راهها و به ویژه ساخت این بناهاست.
مقدمه و طرح مسأله
تمدنها و فرهنگهای انسانی موضوع مطالعات انسانشناسیاند،و شناسایی فرهنگ جوامع انسانی که در گذشته میزیستهاند تنها به کمک بقایا و یادگارهای آن جوامع میسر است. آثار و بقایای معماری همچون کتابها،نوشتهها،اشیاء و ابزارها و…گنجینههای حاوی رازهای با ارزش پیشینیان هستند.شناسایی این ابنیه این امکان را فراهم میکند که تمدنهای گذشته را از جهت میزان مهارت و دانش،تواناییهای اقتصادی و حمل و نقل،اقتدار و… بهتر بشناسیم.
اگرچه با پیشرفت و توسعهء فکری انسانها و اجتماعها،شرایطی فراهم آمد که بسیاری از نیازها در محل تأمین شود،باوجوداین هیچگاه نیاز به حرکت و مسافرت از میان نرفت بلکه فزونی گرفت و تحرک و جابهجایی از مقیاسهای اندک گرفته تا ابعاد وسیع به عنوان جزیی گریزناپذیر از زندگی انسان شناخته شد.
نقطهء شروع بحث در مقالهء حاضر یک بنا با کارکرد اقامتگاه موقت که کاروانسرا نامیده میشود است؛جایی که یک بنا به عنوان یک موضوع فرهنگی مطرح میشود و هدف دستیابی به دامنهها و مرزهای تفکر و توانایی سازندگان آن بناست تا بتوان بخشهایی از چهرهء مبهم فرهنگ این مرز و بوم را از غبار تاریخ بیرون کشید.اگر با کلاید کلاکهون هم رأی باشیم که فرهنگ آن قسمت از محیط زندگی است که خود انسان آفریه و از یک تابه محقر گرفته تا یک سونات بتهوون همگی محصول فرهنگ هستند(1350:26)،میتوانیم کاروانسراها را نیز از روی که آفریده انسان هستند،یک محصول و شاهد فرهنگی در نظر بگیریم که گفتنیهای بسیار در دل خود نهفته دارند.بهطور کلی تأثیر فرهنگ بر چیزی که ساخته میشود به قدری قابل توجه است که باستانشناسان با کشف ساختمانها و اشیاء هنری سعی در تفسیر جوامع و روابط اجتماعی مبتنی بر چنین شواهدی میکنند.محمد منصور فلامکی بر این نظر است که یک بنای تاریخی قبل از آن که معرف صورت فنی-ساختمانی باشد در برگیرندهء یک سلسله روشهای تفکر و کردار است که راه و رسم زندگی مردمان عصر خود را بازگو میکند(1365:1)همچنین گروتر میگوید:«هر جامعهای با هر سیستمی که اداره میشود و هر نوع ایدئولوژی که بر آن حاکم باشد دارای اهداف و آرمانهای خاص خود است.وظیفهء اصلی فرهنگ،نمایش این ایدههای ذهنی به وسیلهء نمود اشکال عینی است.در فرآیند این استحاله معماری نقش اساسی دارد(…)هر معماری به عنوان جزیی از فرهنگ،وظیفه دارد اندیشهای را از طریق شکل ظاهری خود عینیت بخشد و به این ترتیب نمودی خواهد بود برای سنجش فرهنگ»(1375:53)این سنجش تقریبا بدین معناست که معماری باهمراهی یا تأیید پندارههای جامعه،پندارههای مذهبی،ساختارهای سیاسی،ارزشی،هنری،خویشاوندی و…
منعکسکنندهء دست کم بخشی از فرهنگ جامعه است.به بیان دیگر معماری به عنوان بخش مهم فرهنگ مادی،عصارهء فرهنگ غیر مادی را به طرز چشمنوازی متبلور میسازد و تجسم عینی اندیشههای انسانها میشود.
راهها،کاروانها و کاروانسراها در گذر زمان راهها
بررسی اوضاع و احوال کاروانسراها بدون آگاهی دقیق از وضعیت راهها غیر ممکن است، چرا که در گذشته کاروانسراها و سایر بناهای مشابه نظیر چاپارخانهها،اصطبلها،قهوهخانهها و پستهای نظامی از بناهای وابسته به راهها و اصولا به عنوان جزء جدانشدنی شبکهء راههای کشور به شمار میرفتهاند و به تبع وضعیت جادهها،میزان رفتوآمد و شرایط سیاسی- اجتماعی دستخوش تغییر و تحول شدهاند.
راه،نخستین و طبیعیترین وسیلهء ارتباط انسانهاست.و بر این قیاس تجسم کشور بدون راه نیز غیر ممکن است.در مورد راههای ایران چند نکته حائز اهمیت است؛نخست آن که راه و ساختمانهای وابسته به آن از گذشتههای دور تاکنون در این سرزمین اهمیت بسزایی داشتهاند.از بررسی متون تاریخی متعددی که در باب تاریخ ایران باستان به نگارش درآمده، آشکار میشود که در زمان هخامنشیان یکی از مسایلی که بیش از همه مورد توجه حکومت قرار داشت تأمین راههای ارتباطی بین نقاط مختلف کشور بود؛چرا که برای سازمان دادن به کشور پهناور ایران و رساندن خبر در کوتاهترین زمان به راههای خوب نیاز وافری وجود داشته است.در دورهء هخامنشی به ایجاد شاهراهها اهمیت خاصی میدادند.یکی از مشهورترین اقدامات در زمینهء راهسازی هخامنشی،ایجاد«راه شاهی»است.راه شاهی نخستین راه بزرگ ساخته شده در دوران باستان است؛راهی بهطور دو هزار و پانصد کیلومتر از شوش(پایتخت هخامنشی)تا سارد(پایتخت لیدی)کشیده شده بود.راه شاهی از بیرون شهرها میگذشت و چابکسواران ورزیده آن زمان این راه را دو روزه،میپیمودند(پیرنیا و افسر،بیتا:52).اهتمام به وضعیت راهها مسألهایاست که در دورانهای بعدی نیز دنبال میشود.«پادشاهان اشکانی و بعدها خلف آنها،دولت ساسانی،برای بهبود وضع جادهها و انتظام طرق و شوارع اهتمام فراوان به خرج دادند و برای تأمین هزینهء نگهداری راهها،مالیاتهایی از کالاهای بازرگانی میگرفتند که از منابع مهم درآمد دولت بوده است.راههایی که از بیابانها و کنار کویر میگذشت را با چاههای آب و کاروانسراها و رباطها مجهز کرده بودند»(همان:82).
نکتهء دوم در مورد راههای ایران آن است که مسیر راههای کشور از دیرباز تاکنون تغییر چندانی نکرده است.در واقع میتوان گفت طرح راهها و جادههای ایران قدیم و ایران کنونی
طبق الگویی است که طبیعت آب و خاک بر آن تحمیل کرده است.در خشکی فلات ایران و بیابانی بودن این سرزمین،آبادیها از هم دور شده و برای ایجاد ارتباط بین این حلقههای جدا افتاده،شبکهء منظم و گستردهای از راهها،اجتنابناپذیر بوده است.این وضعیت که در همهء ادوار تاریخ وجود داشته و همچنان به قوت خود باقی است در شکلدهی و قالبریزی راهها مؤثرترین عامل بوده است.
کاروانها
از روزگار باستان تا همین چند دههء پیش به علت خطر دزدان و راهزنان که جان و مال مسافران را در راهها به خطر میانداختند،مسافران ترجیح میدادند که بهطور دسته جمعی به صورت قافله در بیابانها طی طریق نمایند تا از وقوع این حوادث در امان بمانند.کلمهء کاروان از کاربان ریشه گرفته که به معنی کسی است که از کسب و کار مواظبت میکند.«معنی ابتدایی کاروان که در واژگان زبان انگلیسی نیز باقی مانده است به گروهی از تاجران اطلاق میشود که برای حفظ خودشان در برابر دزدان متحد میشوند(هیلن براند،1377،398).تاورنیه،سیاح فرانسوی در زمان صفویه در سفر نامهء خود مینویسد:
«در خاک ایران و عثمانی چند قسم میتوان مسافرت کرد یا با کروان یا با یک دسته رفقای ده،دوازده نفری یا تنها با یک نفر راهنما؛من که شش مرتبه به آسیا رفته و از همه راههای آن مسافرت نمودهام مجبور بودم که همهء اقسام آن را آزمایش کنم.امنترین روش، مسافرت با کاروان است.اما طولانی است زیرا که خیلی آهسته و با ملایمت راه میرود،خاصه قافله شتردار،راهی را که یک دسته زبده سوار در یک روز طی میکنند،قافله قاطر دو روز و شتر در چهار روز طی مینمایند.کاروان شبیه است به قطار ارابه و گاری مرکب از عده کثیری از تجار که در وقت معین و مکان معین جمع شده و ساعت معین با جماع حرکت نمایند که بتوانند با دزدان قطاع الطریق مقاومت و مدافعه نمایند.زیرا در این راهها که غالبا صحرا و بیابان بایر و خالی از سکنه است دزدان گاهی با اجماع و عده زیاد هجوم میآورند»(تاورنیه:123 و 124).
وسایط نقلیهء کاروانها(به جز انواع چهارپایان مثل اسب و شتر و الاغ و…)دو دسته بودهاند:بیچرخ و با چرخ.گردونهها و گاریهای چرخدار به وسیلهء یوغ و قطعات اتصالی دیگر به شانه و سینهء اسب و بارکشان بیچرخ دیگر بسته میشد،و گاهی دو،سه و چهار چرخ و گاهی هم بیش از آن داشتهاند،وسایط نقلیه بدون چرخ در ادبیات فارسی زیر عنوان محمل قرار میگیرند.معروفترین انواع محملها شامل:کجاوه،پالکی،عماری و هودج است. همه این محملها بر روی حیوانات خصوصا قاطر و شتر نصب میشدهاند.
طبق الگویی است که طبیعت آب و خاک بر آن تحمیل کرده است.در خشکی فلات ایران و بیابانی بودن این سرزمین،آبادیها از هم دور شده و برای ایجاد ارتباط بین این حلقههای جدا افتاده،شبکهء منظم و گستردهای از راهها،اجتنابناپذیر بوده است.این وضعیت که در همهء ادوار تاریخ وجود داشته و همچنان به قوت خود باقی است در شکلدهی و قالبریزی راهها مؤثرترین عامل بوده است.
کاروانها
از روزگار باستان تا همین چند دههء پیش به علت خطر دزدان و راهزنان که جان و مال مسافران را در راهها به خطر میانداختند،مسافران ترجیح میدادند که بهطور دسته جمعی به صورت قافله در بیابانها طی طریق نمایند تا از وقوع این حوادث در امان بمانند.کلمهء کاروان از کاربان ریشه گرفته که به معنی کسی است که از کسب و کار مواظبت میکند.«معنی ابتدایی کاروان که در واژگان زبان انگلیسی نیز باقی مانده است به گروهی از تاجران اطلاق میشود که برای حفظ خودشان در برابر دزدان متحد میشوند(هیلن براند،1377،398).تاورنیه،سیاح فرانسوی در زمان صفویه در سفر نامهء خود مینویسد:
«در خاک ایران و عثمانی چند قسم میتوان مسافرت کرد یا با کروان یا با یک دسته رفقای ده،دوازده نفری یا تنها با یک نفر راهنما؛من که شش مرتبه به آسیا رفته و از همه راههای آن مسافرت نمودهام مجبور بودم که همهء اقسام آن را آزمایش کنم.امنترین روش، مسافرت با کاروان است.اما طولانی است زیرا که خیلی آهسته و با ملایمت راه میرود،خاصه قافله شتردار،راهی را که یک دسته زبده سوار در یک روز طی میکنند،قافله قاطر دو روز و شتر در چهار روز طی مینمایند.کاروان شبیه است به قطار ارابه و گاری مرکب از عده کثیری از تجار که در وقت معین و مکان معین جمع شده و ساعت معین با جماع حرکت نمایند که بتوانند با دزدان قطاع الطریق مقاومت و مدافعه نمایند.زیرا در این راهها که غالبا صحرا و بیابان بایر و خالی از سکنه است دزدان گاهی با اجماع و عده زیاد هجوم میآورند»(تاورنیه:123 و 124).
وسایط نقلیهء کاروانها(به جز انواع چهارپایان مثل اسب و شتر و الاغ و…)دو دسته بودهاند:بیچرخ و با چرخ.گردونهها و گاریهای چرخدار به وسیلهء یوغ و قطعات اتصالی دیگر به شانه و سینهء اسب و بارکشان بیچرخ دیگر بسته میشد،و گاهی دو،سه و چهار چرخ و گاهی هم بیش از آن داشتهاند،وسایط نقلیه بدون چرخ در ادبیات فارسی زیر عنوان محمل قرار میگیرند.معروفترین انواع محملها شامل:کجاوه،پالکی،عماری و هودج است. همه این محملها بر روی حیوانات خصوصا قاطر و شتر نصب میشدهاند.
در رابطه با گونهشناسی مسافران کاروانها باید گفت که بخش اعظم این مسافران را تجار و بازرگانی تشکیل میدادند.آنان اولین کسانی بودند که به ترتیب و تشکیل کاروان مبادرت میورزیدند و غالبا به همراه خود مقداری نوکر و چاکر و خدم و حشم را به این طرف و آن طرف میبردند،اما بسیاری دیگر به دلایل دیگری(و بهندرت برای تفریح) مسافرت میکردند.«پیشهوران اکثرا در جستوجوی کار و دریافت سفارشها در حرکت بودند و نوشتههایشان بر روی اشیایی که میساختند از ساختمان گرفته تا اسطرلاب سرگردانی آنها را نشان میدهد.»(هیلن براند،1377:440).از دیگر اقشار اجتماعی که پیوسته در سفر و گشت وگذار به سر میبردند،محصلان یا طلبهها بودند.طلبهها اغلب مسیرهای طولانی را مسافرت میکردند تا از استادان مختلف درس بیاموزند.رسم رایج این بود که طلبه در محضر استاد بنشیند،مطالبش را ثبت کند و آنگاه با اجازه استاد به تدریس همان مطالب در جای دیگری بپردازد.تأکیدی که بر تعلیم و تعلم حضوری یا شفاهی شده بود این الزام را برای دانشپژوهان جوان به وجود آورده بود که بسیار مسافرت کنند.دراویش و صوفیه،آنها که از جاه و مال و مکان و هرآنچه رنگ تعلق پذیرد،آزاد بودند و به هیچ جاه و جایی وابستگی نداشتند به دنبال کامیابی و تعالی روحی خویش از نقطهای به نقطه دیگر طی طریق میکردند. برخی دیگر جغرافیدان و مسافران حرفهای و سفرنویسان نظیر اصطخری و جیهانی، ابن خردادبه،حمد اللّه مستوفی و ناصر خسرو…بودند.آنها مسافرت میکردند تا ادبیات جغرافیایی رشد کند.علاوه بر همهء اینها در دورهء محدودی از سال نیز خیل عظیمی از زائرین اماکن مقدسه مسافران کاروانها را تشکیل میدادند.
تشکیلات کاروانسراها بسیار منظم و با قاعده بوده است،ریاست و ادارهء کاروان با کاروان سالار بود که معمولا تجربهء زیاد در این کار داشت و تمام تصمیمهای لازم در مورد کاروان را مستبدانه میگرفت.زمان حرکت،ساعت حرکت،خط سیر،توقف،حرکت در روز یا شب و…ازاینرو کاروان سالار بسیار مورد احترام بود.در واقع این کار آسانی نبود که عدهء بیشماری را در مسافتهایی برابر هزاران کیلومتر راهنمایی کنند خصوصا که غالبا این اشخاص از ملتهای مختلف دارای شرایط مختلف اجتماعی،وسایل مختلف و مرکبهای مختلف بودند که با سرعتهای متفاوت حرکت میکردند.ماکسیم سیرو،برخی از وظایف کاروان سالار را چنین شرح میدهد:«غالبا کاروان سالار ناچار بود در مرافعههایی دخالت کند و آنها را حل و فصل نماید.باید طوری حرکت کند که با دزدان روبرو نشود،از عبور از نقاطی که در آنجا امراض مسری شیوع داشت احتراز نماید»(1949:69)در تشکیلات کاروانی معمولا یک روحانی به نام امام وجود داشت:«امام نظارت بر جاده،تأیید معاملاتی که صورت میگرفت،اعلام دستورات روزمره و راهنمایی نمازگزاران که طبق سنت اسلام میبایست نماز را حذف نکنند و یا زودتر از موعد انجام ندهند بر عهده داشت»(هیلن براند،1377:443).
دیدهبانان پیشاپیش حرکت میکردند تا از امن بودن مسیرها مطمئن شوند،طبالها و جارچیها کاروانیان را به حرکت یا اطراق فرا میخواندند و افراد مسلح در جلو،وسط و خصوصا عقب کاروان در حرکت بودند تا دزدان گزندی نرسانند.
تدارک سفر کاروانی کار بسیار طاقتفرسایی بوده است.تشکیل و ترکیب کاروانهای مهم و بزرگ گاهی چند هفته تا چند ماه طول میکشید.مسافرتها معمولا فصلی بود.در زمستان و اوج تابستان سعی میشد که از مسافرت خودداری شود.هیلن براند میگوید:«به پیروی از دستور قرآنی مسافرتها معمولا از جمعه شروع میشد.»(همان:444).حرکت عموما در دو مرحله صورت میگرفت؛مرحلهء اول حرکت برای خارج شدن کاروان از شهر بود چون حتی در میدانهای بزرگ شهر هم فضای لازم برای شکلگیری کاروان وجود نداشت.سیرو میگوید:«معمولا نقطهای خارج از شهر برای جمع شدن کاروانیان انتخاب میشد،به فاصله 20 تا 40 کیلومتر خارج شهر»(1949:70)این کار علاوه بر آن که به دوستان و خویشاوندان اجازه میداد تا بنا به سنت،در اولین مرحلهء سفر مسافران را هم راهی کنند،به مسافرتی که دیر کرده بودند نیز فرصت را میداد که قبل از شروع جدی مسافرت به آنها ملحق شوند(هیلن براند،1377:445).حرکت قطعی معمولا در یک روز خوششگون در میان روز انجام میگرفت.اما در مواردی کاروانها نیز با توجه به شرایط در شب هم مسافرت میکردند.
هر کاروان در هر روز یک منزل راه میپیمود فاصله هر منزل تا منزل دیگر بین 30 تا 40 کیلومتر بوده که کاملا منطبق بر فاصلهء کاروانسراها باهم بوده است.دربارهء نحوهء مسافرت زنان ایرانی و موقعیت آنها در کاروانها اطلاعات بسیار محدودی وجود دارد،کلاراکولیور رایس که حدود یک قرن قبل(قبل و بعد از جنگ جهانی اول)به ایران سفر کرده است،در سفرنامهء خویش آورده:
«هیچ کس را سراغ ندارم که در مسافرت خستهتر و ناراحتتر از زن ایرانی به نظر آید.از سوار شدن چارپایان و یا وسایل نقلیه،بسیار خسته و کوفته میشود.چه اغلب به هیچ وجه به این کار عادت ندارد.زمانی که به یک پستخانه یا کاروانسرا میرسد باید با حجاب کامل این سو و آن سو برود.گویی در شهر مشغول رفتوآمد است.اگر با همسر یا پسرش مسافرت میکند پیش از آن که کاری برای خود انجام دهد یا برایش انجام دهند باید صبر کند تا مرد آنچه را که نیاز دارد بردارد.برای یک ایرانی در توقفگاهها کمتر زنی به چشم میخورد،گاه یکی از آنها را درحالیکه تخممرغ،نان یا دوغ برای فروش به قهوهچی میدهد،میتوان دید، به دست دادن آمار و ارقام کار مشکلی است،اما فکر نمیکنم در مسافرتی که در ایران انجام میدهید،به ازاء هر صد مرد که در راه میبینید به یک زن برخورد کنید»(1366:171).
کاروانسراها
برای حفظ و رونق تجارت و اقتصاد،کاروانسرا به اندازهء راه ضروری بود.فاصلهء زیاد میان مراکز تجاری،مداخلهء عواض طبیعی محیطی وحشی و بیابان،خطرات جنگلهای متعدد داخلی و در بسیاری از اعصار دستههای کاملا سازمان یافته اشرار-صرفنظر از تهدید دائمی چادرنشینان و اقسام غارتگران همگی وجود جای گاههای امن را برای تأمین استراحت کاروانها و سایر مسافران ایجاب میکرد تا به سلامت به مقصدشان رهسپار شوند.سادهتر از هر چیز میتوان گفت که کاروانسرا،ساختمانیاست که کاروان را در خود جای میدهد.این مسلما کارکرد بارز و انگیزهء احداث کاروانسرا بوده است.وسعت سرزمین ایران و دوری شهرها و آبادیها،آسایشگاه بسازد و همچنین برای این که کاروانها در بیابان راه خود را منزل و آبادی به آبادی،آسایشگاه بسازد و همچنین برای این که کاروانها در بیابان راه خود را بیابند،برجها برافرازد که از دور مانند برج دریایی رهسپاران را راهنمایی کند و تمامی اینها این واقعیت را میرساند که کاروانهای ایرانی و غیر ایرانی حتی در دشتهای بیانتها، بیسروسامان نبودهاند و به آسانی و آسودگی کالا و مسافر خود را از شمال به جنوب و از شرق به غرب میبردهاند.
پیشینهء وجود این بناهای امن در ایران به زمانهای دور برمیگردد.حتی بنا به اظهارنظر مورخان میتوان ایران را خاستگاه کاروانسراها دانست.دولت هخامنشی در جهان نخستین دولتی است که به تأسیس چاپارخانه پرداخت.هردوت نوشته که مقیاس راهها«پرسنگ»است و به مسافت هر چهار پر سنگ منزلی تهیه شده و در آنها میهمانخانههای خوب دایر گردیده و در مرزهای ایالات دژهایی ساخته یا پادگانهایی برقرار کردهاند(مشکور،1347:58).به نظر ماکسیم سیرو،تمامی ساخمانهای بین راهی زمان هخامنشیان از آن جهت که حتی مانند مجللترین کاخهای همزمانشان از خشت خام ساخته شده بودهاند در حال حاضر از بین رفتهاند با این وجود میتوان طرح و نقشه آنها را حدس زد چرا که طی قرون متمادی طرح آنها دست خوش تغییرات زیادی نشده است(1949:13-14).در واقع استفاده از خشت به عنوان اصلیترین مصالح در بنای کاروانسراها در دورههای بعدی نیز موجب شد که ما اکنون شواهد عینی از این بناها در دسترس نداشته باشیم و تنها به شرحهای نویسندگان ادبی،تاریخی و دینی اتکاء نماییم.به نظر میرسد که:«در دورهء سلجوقی است که برای نخستین بار در تاریخ مشرق زمین کاروانسراها با آجر ساخته میشوند و این در حالی است که در ساختن دیگر بناها مانند مساجد و کاخها هنوز از خشت خام استفاده میشده است»(همان:19).
همانگونه که سیرو تاکید میکند،کاروانسراها از روزگار کهن تغییر چندانی در شیوهء ساخت و معماری خویش نداشتهاند.اساس سازهای آنها شامل ایجاد بارهبندها و اطاقهایی
است که پیرامون حیاط محصور ساخته شدهاند.تقریبا در همهء کاروانسراها اطراف یک فضای باز(حیاط مرکزی)تعدادی فضای مستقل تحت عنوان غرفه یا اطاق وجود دارد که در پشت این غرفهها نیز فضای تالار مانندی برای نگهداری چهارپایان و احشام تعبیه شده است و در مجموع تمام این مجموعه به وسیلهء دیوارها و برجهای بلندی که به منظور تأمین امنیت ایجاد شدهاند محصور گشته است.برای رفتوآمد و تأمین امنیت داخلی و خارجی ایجاد تنها یک ورودی مناسبترین راهحل است.لذا شکل ظاهری کاروانسرا چنین توصیف میشود:حصار بسته چند ضلعی با یک ورود مشخص.
بهطور کلی عناصر اصلی در شکل کلاسیک یک کاروانسرا شامل 5 مورد است:ورودی، هشتی،حیاط مرکزی،اطاقها و محل نگهداری چهارپایان،موارد دیگر از قبیل فضاهای خدماتی مثل حمام و آب انبار و…فرع بر اینها هستند.ورودی،اولین عنصر ارتباطدهندهء فضای بیرونی به داخل میباشد.ورویهای کاروانسراها شامل سه دستهء کلی هستند: ورودیهای ساده و همسطح با نمای بیرونی،ورودیهایی که از سطح نمای اصلی جلوتر آمده و کاملا از نمای ساختمان قابل تفکیکاند و ورودیهای تو رفته و گود نسبت به نمای ساختمان.هشتیها که در مناطق گرمسیر و در معماری سنتی و بومی نیز یافت میشوند.آنها نقش واسط بین ورودی و حیاط را دارند و تمام دسترسیهای یک ساختمان از آنها منشعب میشود.ضمن آن که به عنوان فیلتر کاهشدهندهء نور و گرمای شدید بیرون عمل میکنند.حیاط مرکزی کاروانسراها به عنوان فضای تنظیمکنندهء هوا،از باد جلوگیری کرده و سایه به وجود میآورده است و مهمتر آن که ضامن زندگی مأنوس درونی در برابر فضای باز و ناامن بیرون بوده است.اطاقها و غرفهها نگینوار،گرداگرد حیاطمرکزی چیده شدهاند،آنها میتوانند مستقیما با حیاط در ارتباط باشند و یا از طریق ایوانی که در جلوی آنها قرار گرفته به حیاط وصل شوند.اما در هر صورت سطح اتاقها از سطح حیاط بالاتر است.تا مسافران بتوانند به راحتی بار و بنهء خویش را سوار و پیاده کنند.اصطبلها و محل نگهداری چهارپایان و در شکل کلاسیک کاروانسراها پشت اتاقها قرار میگیرد و حلقهء دوم دور حیاط را به وجود میآورند. اصطبلها در چهار گوشه داخلی بنا قرار داشتهاند.ورودی اصطبلها به شکل L است تا حیوانات نتوانند به راحتی از آنجا فرار کنند.علاوه بر همهء این موارد معمولا هر کاروانسرا دارای چاه آب و آب انباری بوده که گاهی در وسط کاروانسرا و زمانی خارج از محوطه، جهت تأمین آب مورد نیاز مسافران ساخته میشده است.برخی از کاروانسراها از امکاناتی مثل حمام،نمازخانه،قصابی و نانوایی و…نیز بهرهمند بودهاند.پرداختن به امور تزیینی به دلایلی از قبیل قرار داشتن این بناها در خارج از شهرها و بهرهبرداری شبانه و موقتی مسافران از آنها کمتر مورد توجه واقع شده،با این همه برخی کاروانسراها واجد تزئینات آجرکاری، کاشیکاری،گچبری و سنگکاری نیز هستند.
از دلایلی که میتوان بر ایران بودن خاستگاه کاروانسراها اقامه کرد،واژهشناسی مربوط به این امر است.پیرنیا و افسر در اثر خویش آوردهاند که در هیچ زبانی مانند فارسی این تعداد لغات و اصطلاحات مربوط به راه و کاروانسرا مانند خان،برید،رباط،کاربات و…وجود ندارد(بیتا:11).این امر بیتردید نشانگر اهمیت والای مسألهء حملونقل و ارتباطات در ایران بوده است.
هردوت،آسایشگاهها و مهمانخانههای میان راه در زمان هخامنشی را«ستاتمس»2 نامیده است(همان:73).احتمال این که ریشهء این واژه«استادن»فارسی باشد زیاد است و شاید به همین طریق به زبانهای اروپایی رفته و واژههایی نظیر Station Stay را در زبان انگلیسی پدید آورده است.کاربات یکی از قدیمیترین واژگان مربوط به این امر است و پیش از اسلام به جای کاروانسرا به کار میرفته است و مخفف واژه کاروانبات به معنی خانهء کاروان میباشد(همان:123).خان نیز واژهء دیگری است که در بسیاری از مناطق غربی تمدن اسلامی رواج زیادی یافته است،به طوری که بسیاری از کاروانسراهای عراق و سوریه،خان، نامیده میشوند:
«معنی اصلی این واژه هم در عربی و هم در فارسی خانه است.بنابراین ویژگیهای شبیه این واژه را میتوان دست کم در تعدادی از ساختمانهای اولیه جستجو کرد که به خانهای برای رفع نیاز مسافران شباهت داشتند.میتوان آن را با واژه عربی منزل که در عربی هم معنی خانه و هم معنی توقفگاه دارد،مقایسه کرد»(هیلن براند،1377:399).
ساباط غالبا نوعی معبر سر پوشیده است:واژهء ساباط نیز در زبان ایرانی و فارسی ریشهء کهن دارد.جزء اول آن سا به معنی آسایش و جزء دوم آن باط نمودار ساختمان و بنا و آبادی و عمارت است و در آخر بسیاری از واژهها چون کاربات و خرابات و…آمده است.رباط را بسیاری از محققین کلمهای عربی دانستهاند که با نفوذ اعراب وارد ایران شده است،مثلا سیرو میگوید:
«واژه رباط عربی است و در تمام کشورهایی که به دست اعراب گشوده شدهاند دیده میشود.در ابتدا به مفهوم یک ایستگاه نظامی،سپس توقفگاه موقت لشگری و بعد از آن برای منزلهای بین راه که مورد استفاده ملتزمین رکاب شاهی قرار میگرفتهاند به کار برده شده است»(1949:54 و همچنین:هیلن براند،1377:398 و آرتور پوپ،1373:238).با این حال پیرنیا و افسر در تعریف رباط میگویند:
«رباط منحصرا به ساختمانهای کنار راه و به ویژه بیرون از شهر و آبادی اطلاق میشود و از روزگاران کهن به زبان تازی راه یافته و حتی از آن فعل نیز ساختهاند.برخلاف آنچه در
آغاز به نظر میآید ربط و ارتباط هم از این واژه آمدهاند نه اینکه رباط مشتق از ربط باشد» (همان:123).حتی خود واژهء کاروانسرا که از زمان سلجوقیان رواج یافته و همچنانکه خود به خوبی گویاست از دو واژه کاروان به معنی گروه مسافران که دستهجمعی مسافرت میکنند و سرای به معنی خانه تشکیل شده،به همین شکل در زبانهای دیگر(از جمله انگلیسی)راه یافته و استفاده میشود.
محققین مختلف کاروانسراها را در گونههای مختلفی تقسیمبندی کردهاند.برخی کاروانسراها را از لحاظ منبع تأمین اعتبار به گونههای کاروانسراهای شاهی،کاروانسراهای خصوصی و کاروانسراهای وقفی تقسیم کردهاند(سیرو،1949).برخی آنها را از لحاظ موقعیت جغرافیایی به انواع شهری و برون شهری تقسیم کردهاند.آنها کاروانسراهای برون شهری را نیز دو گونهء مهم دشتی و کوهستانی دانستهاند(سیرو کیانی).برخی آنها را از لحاظ طرح و پلان به گونههای چهار ایوانی،دو ایوانی هشت ضلعی،مدور و…تقسیم نمودهاند(کیانی و کلایس،1374).از نظر برخی محققین چهار ایوانی یا دو ایوانی بودن کاروانسراها مسئلهء مهمی را مطرح نمیکند.اما تقسیمبندی آنها به گونهای برجدار و بدون برج در گونهشناسی کاروانسرا نکته مهمی است(ایوازیان،1374:596).
راههای زمان صفویه
در تاریخ ایران پس از اسلام،سلسلهء صفویه نقطهء عطفی است.پس از قرنها فرمانروایی بیگانه،ایران دوباره به کشوری قدرتمند و مستقل تبدیل میشود و داعیهء خلافت عثمانیان را بر ممالک اسلامی رد میکند.پادشاهی دودمان صفوی با تاجگذاری شاه اسماعیل در تبریز در سال 907 ه.ق رسما آغاز و با تسخیر اصفهان توسط افغانها در سال 1135 ه.ق پایان مییابد.پادشاهان صفوی،خصوصا شاه عباس کبیر به این نکتهء مهم پی برده بودند که تجارت و بازرگانی امری است که میتواند کشور را در کوتاهمدت به رونق اقتصادی برساند و برای تحقق این منظور،ضمن برقرار کردن امنیت بعضا پایدار در سر حدات و شبکهء ارتباط کشور، تعمیر راهها و احداث کاروانسراهایم تعدد در مسیر راههای بازرگانی را در دستور کار خود قرار دادند.در واقع از این زمان است که مشاهده میشود گروههای مختلف اروپایی به قصد تجارت،اهداف سیاسی یا نظامی به ایران سفر کرده،کمپانیهای هند شرقی،انگلیس،فرانسه و هلند در ایران تأسیس میشود و سیاحان و گردشگران متعددی همچون پیتر دلاواله،آدام اولئاریوس،شاردن،تاورنیه،برادران شرلی و دیگران برای بازدید از ایران میآیند و رفت و آمدهای بازرگانی و سیاسی افزایش مییابد.
شاه عباس صفوی،اهتمام ویژهای نسبت به امور راهها و بناهای میان راه به خرج داد،و راهها و کاروانسراهای متعددی ساخت که به راهها و کاروانسراهای شاه عباس معروفاند.از معروفترین اقدامات او در این زمینه احداث راههای سنگفرشی بود.راههای سنگ فرش در بسیاری از نقاط کشور(مانند مناطق شمالی و کویری)که به علت عدم وجود زمین سفت و سخت،حرکت چهارپایان و وسایل نقلیه چرخدار را با مشکل مواجه میکرد،به وجود آمدند. در منتظم ناصری دربارهء جاده سنگفرشی مازندران آمده است:
«چون شارع مازندران را از بسیاری باران،غالبا گل و لای بود و چارپایان قوافل در آن فرو میرفتند،شاه عباس به میرزا تقی خان وزیر،مازندران حکم کرد که از ابتدای حدود سواد کوه پلهای عالی بر روی رودهای بزرگ ببندد و تمام راه را با سنگ و گچ و آجر بسازد و خیابانهای پهنی احداث کند و در دو طرف خیابان درخت غرس نماید تا معبر قوافل و عابرین،با وسعت و صفا شود.تمام مخارج راه راه شاه عباس خود محتمل شد و این راه در سال 1031 هجری به اتمام رسید،چنانکه ماده تاریخ آن کار خیر میباشد(نقل از باستانی پاریزی، 1357:102).
از نظر برقراری امنیت در جادهها در تاریخ عالمآرای عباسی آمده:
«برای تأمین امنیت راهها مأموران ولایات مسئول بودند.ابتدا تحقیق کردند که در هر ولایتی،معظم قاطعان طریق چه جماعتاند،همت بر فنا و اعدام این طبقه گماشتند،در اندک زمانی اکثر سردمداران این گروه را به حسن سعی و تدبیر به دست آوردند.بعضی به مسلک انقیاد و فرمانپذیری درآمدند برخی دیگر را بیملاحظه به شحنه سیاست سپرده خلایق را از شر آن طایفه آسودگی بخشیدند».
گزارش تاورنیه چنین است:
«برای امنیت طرق و شوارع در ایران اهتمام فراوان میورزند.در فاصلههای معین، مستحفظین که موسوم به راهدار هستند،گماشتهاند که به اندک صدای دزد به کمک میرسند و به دقت از عابرین میپرسند که به کجا میروند؟از کجا میآیند؟کمال مراقبت و هوشیاری را در کار خود دارند و اگر کسی از عهدهء جواب برنیاید و به گفتارش سوءظن باشد او را نزد حاکم ولایت میبرند و در آنجا به دقت از حال او تحقیقاتی به عمل میآورند…راهداران مواجب کافی ندارند.به این جهت مجبورند که با کمال ادب از تجار انعامی درخواست نمایند. به آنها میگویند ما برای شما زحمت میکشیم،امنیت طرق را فراهم میکنیم و بالاخره از هر بار چیز مختصری میگیرند،از بار شتر بیش از بار قاطر و از قاطر بیش از یابو و از یابو بیش از الاغ،راهداری دریافت میکنند،اما از بار مأکولات چیزی نمیگیرند»
سیوری میگوید:
«راهداران دستور داشتند هرکس را تنها و از جادههای پرت سفر میکند و برای آنها کاملا ناشناخته است متوقف سازند.زیرا امکان داشت به جرم دزدی تحت تعقیب باشند، بسیاری از مسافران از پیدا شدن سریع اثاثهشان که در کاروانسراها به سرقت رفته بود سخن راندهاند.مجازات معمول برای دزدان دستگیر شده مرگ بود»(1372:190).
در باب نحوهء سفر و مسافرت در زمان صفویه،شکل کاروانها،حرکت و اطراق و مسایل دیگر در سفرنامههای جهانگردان خارجی که آن زمان به ایران آمدهاند مطالب ف فراوانی ذکر شده است(تاورنیه،بیتا:123-129 و شاردن،1349،ج.چهارم).شاردن در جای جای سفرنامه ده جلدی خود نحوهء مسافرت و منزل کردن و غذا خوردن در راهها و بستن باروبنه را به تفصیل آورده است.او میگوید:
«کسانی که از دیدار مشرق زمین محروم ماندهاند مشکل است که سهولت مسافرت در ممالک شرقی را پیش خود تصور و تجسم نمایند.البته سیر و سیاحت با تمام لوازم زندگی کار بزرگ و مشکلی است و به منزلهء نقل و انتقال یک خانه میباشد ولی چون کارها و وظایف در میان خدمه بهطور مرتب تقسیم شدهاند،هر کس به سهولت تمام امور محوله را انجام میدهد» (شاردن،1349:ج.سوم:49).
او به عنوان جمعبندی نظر خود را چنین اعلام میکند:
«علیرغم آنچه که گفتم،در تمام جهان کشوری مانند ایران برای سیاحت و جهانگردی وجود ندارد،خواه از لحاظ قلت خطرات و یا امنیت طرق که مواظبت دقیقی در این مورد به عمل میآید و خواه از نظر کمی مخارج که معلول کثرت و تعداد عمارت عمومی مخصوص مسافرین در سرتاسر امپراطوری،در بلاد و بیابان است.آنها در این عمارت به رایگان سکونت اختیار میکنند،به علاوه در نقاط صعب العبور پلها و جادههای مسطحی(شوسه) وجود دارد که برای کاروانیها و کلیهء کسانی که برای کسب نفع در حرکتاند تعبیه شده است»(همان:170).
کاروانسراهای صفوی
در زمان صفویه به موازات تعمیر و تأسیس راهها و تقویت دستگاه راهداری کشور به امر ساخت و ساز بناهای کاروانی نیز اهتمام فراوان ورزیده شد.در واقع از زمان شاه عباس به بعد کاروانسراهای مخروبه سراسر کشور مورد تعمیر اساسی قرار گرفت و بازسازی شد.در عین حال تعداد بیشماری کاروانسرای جدید و آبانبارهای بزرگ در مسیر جادههای کشور بنا گردید.
عصر صفوی را دوران طلایی احداث کاروانسراهای بزرگ دانستهاند(کیانی و کلایس،1374:2).در این زمان ضمن این که کاروانسراهای فراوانی ساخته شد بر حجم و وسعت کاروانسراها نیز افزوده گردید؛«عباس اول بهطور خستگیناپذیری میساخت که آن هم بخش اساسی دیگری از سیاست وی برای پیش برد رونق بازرگانی امپراطوری صفویه بود و بستگاناش،بازرگانان ثروتمند و حکام محلی نیز از این کار او پیروی میکردند»(سیوری، 1372:187).افسانهای وجود دارد که شاه عباس فرمان داد تا نهصد و نود و نه کاروانسرا بنا کنند و دست نگاه داشت،چون عدد هزار را لفظ خفیفی میدانست،بنابراین دستور داد که یکی کمتر از هزار بنا کنند تا در شمارش آن اندکی درنگ شود و آیندگان ارج این کار بزرگ او را بدانند(نوربخش،1370:165).ماکسیم سیرو در تألیف خود معتقد است که این رقم بسیار پائینتر از تعداد واقعی کاروانسراهای ساخته شده در عصر صفوی است و نظر برخی محققین را نقل میکند که این رقم را تا سی هزار بالا میبرند(1947:27).
به هر جهت آنچه مسلم است این که در این دوران فعالیت شدیدی در جهت ساخت و ساز کاروانسراها و سایر بناهای مشابه به راه افتاد.گذشته از انگیزههای بازرگانی و افزایش ضریب امنیت تجاری در ایران،دلایل دیگری بر این مسأله میتوان اقامه کرد.هیلن براند وقتی که از ساخت چنین بناهای عام المنفعهای در قرون پنجم و ششم ه.ق.یاد میکند،دو دلیل میآورد که به دوران صفویه نیز قابل تعمیماند:اول ثروت و دوم ایمان اسلامی:
«این تصور که فریضهء لازم حاکمان مسلمان درست کار است که برای رفاه عمومی کاروانسرا بسازد،در ابتدای دورهء میانی اندیشهء اسلامی پدیدار شد در یکی از نمونههای اولیهء ادبی به نام مرآت الامرا که نامهای است از عبد اللّه ابن طاهر به پسرش،وی سفارش میکند که برای رفاه عمومی،رباط بسازد و نظرات مشابهی نیز از سوی نظام الملک در سیاستنامه اظهار گردیده است»(همان:406).
توصیف تاورنیه از کاروانسراهای صفوی چنین است:
«در این کاروانسراها غیر از اتاق عریان(بدون لوازم)چیزی به مسافر عرضه نمیدارند. فرش و رتختخواب و لوازم طباخی تمام باید همراه مسافر باشد و آذوقه و ارزاق هرچه بخواهد از نان و روغن و بره و مرغ و میوه به اقتضای فصل به قیمت خوب از کاروانسرادار یا دهاتیهای اطراف که بر سر راه میآیند باید خریداری نماید.در بیابان از بابت اجازهء حجرات کاروانسرا چیزی از مسافر نمیگیرند.اما در شهرها وجه اجاره دریافت میدارند،اما خیلی مختصر…از حیوان و آدم در هر کاروانسرا بیش از یک صد سوار نمیتواند منزل نماید، همین که وارد میشوند هرکس حق دارد برای خود یک حجره انتخاب نماید،غنی و فقیر یکسان هستند و تفاوت درجه و رتبه در این مکانها منظور نمیشود.گاهی یک دلال یا سمسار کوچکی ممکن است محض رضایت ادب یا ملاحظه صرفه و منفعت اطاق خود را به
تاجر بزرگی واگذار کند.اما احدی حق ندارد به زور حجرهای را که کسی اول انتخاب کرده است از او بگیرد،شبها کاروانسرادار در را میبندد و مسئول همه چیز است.عدهای نگهبان هم در اطراف کاروانسرا،مشغول کشیک و پاسبانی هستند»(بیتا:122).
ویژگیهای ظاهری کاروانسراهای دشتی عصر صفوی را چنین میتوان عنوان کرد:ظاهر دژ مانند،کنگرهدار و حکم،تأکید زیاد بر دروازهء ورودی،ساخت و تدارک فضاهای خدماتی نظیر مسجد و نمازخانه،آب انبار،حمام،فروشگاه و…ایوانهای مستقل برای هر حجره، سکوهای برآمده برای استراحت مسافرین و البته از همه مهمتر بزرگی مقیاس و فقدان تزئینات.
یکی از مسائل جالب در مورد کاروانسراهای صفوی مسألهء انتخاب یک طرح ثابت برای این کاروانسراها است که حدس وجود یک دفتر مرکزی هماهنگکننده در تشکیلات حکومتی صفوی را بسیار متحمل میکند.هیلن براند میگوید:
«پلانهای کاروانسرا در دوران صفوی میتواند نشانهای از فعالیتهایی که مشخصا در دیگر نواحی صفوی دنبال نمیشده است تعبیر شود،یعنی استفاده از طراحی صوری مانند مساجد ایالتی عثمانی،چنانچه به مثابه سنت معمول،شاه عباس اول بیشتر آنها را ساخته بود. وجود نوعی دفتر مرکزی که کار را همآهنگ کند و در آنگونههای استاندارد کاروانسرا استنتاج شوند کاملا ممکن مینمود»(1377:432).
سیرو نیز دقیقا چنین نظری دارد،او در مورد این دفتر و تشکیلات حکومت صفوی چنین میگوید:
«کارهای فنی بین دستهجاتی که از حیث تشکیلات طبقاتی در ردیفهای مشخصی قرار گرفته بودند و مسئولیتهای مشخصی داشتند تقسیم شده بود،این اشخاص عبارت بودند از ناظر کل ساختمانهای شاهی،استادکارها.متخصصان فنون مختلف،که همه آنها از خزانه دولت حقوق مشخصی دریافت میداشتند»(1947:60).
این تصور عموما از اینجا ناشی میشود که کاروانسراهای صفوی به میزان زیادی به هم شبیهاند.به نظر هیلن براند:
«وجود یک چنین کنترل مرکزی،دلیل محکمی است که فقدان مشخص تزئینات در کاروانسراهای صفوی را به خوبی توجیه میکند،چرا که اگر یک چنین نظارت مرکزی وجود نمیداشت میبایست کاروانسرایی که به وسیلهء یک شخص متمول بنا شده است تزئینات سنگینترین در خود داشته باشد تا به وسیلهء آن اعتبار و خودنمایی شخص بانی افزایش پیدا کند».اما«جلب توجه کردن بیشتر به خاطر بخشش بانی خصوصی و نه کاروانسراها،این تصور را به ذهن میآورد که یک جزیی پیوسته در زنجیرهای پهناور که به دست یک فرمانروا برای تسهیل در امر تجارت،زیارت و دیگر انواع مسافرت برپا گردیده،در مجموعه به سود کشور است»(1377:434).
کاروانسرای دیرگچین
به عنوان نمونه موردی کاروانسرای دیرگچین در پژوهش حاضر مورد مطالعه قرار گرفت.این کاروانسرا از لحاظ موقعیت جغرافیایی در 4/35 و 10/51 طول شرقی،در حدود 30 کیلومتری جنوب ورامین و 60 کیلومتری شهر ری در جنوب شرقی کوه مره و در شمال شرقی دریاچهء حوض سلطان و در حاشیهء غربی کویر بزرگ نمک قرار دارد.محمد رضا ریاضی بر آن است که:
«استقرار مناطق باستانی حصار و پیشوا در شمال و قمرود و سیلک در جنوب این دیر مسیری را که اینک دیرگچین بر کنار آن برپاست به عنوان حلقهای از این زنجیره ارتباطی جلوهگر میسازد و قدمت این معبر را تا عصر تمدنهای تپهای حصار و سیلک به عقب میبرد و چنانچه فرض شود که این امکان یکی از مسیرهای تجارت سنگ لاجورد بین بدخشان و بین النهرین بود،پس میتوان پذیرفت که مکانی که دیرگچین اینک در آن واقع شده شاهد عبور کاروانهای تجاری در هزارهء سوم قبل از میلاد بوده و میتوانسته به عنوان منزل گاهی مورد استفاده قرار گیرد»(1371)که البته این نظر میتواند کاملا شخصی تلقی شود زیرا آثار و اسنادی که بتواند به اثبات این نظر کمک کند اصلا ارائه نشدهاند.ناحیهای که دیرگچین در آن واقع شده به احتمال زیاد در دورهء سلوکی-پارتی جزیی از مهمترین جاده کاروانرو و تجاری جهان باستان یعنی جاده ابریشم محسوب میشده است.در قرن چهارم هجری و دورهء آل بویه از آن جهت که ری،شهر مهم جهان اسلام محسوب میشد این دیر اهمیت دوبارهای پیدا کرد و در زمان صفویه و با انتقال مرکز سیاسی-اقتصادی به اصفهان،دیرگچین به ایفای نقش ارتباطی و تجاری بین استانهای غربی و شرقی و شمالی و جنوب ایران پرداخت،در این زمان کاروانرا به صورت اساسی مورد تجدیدبنا و بازسازی قرار گرفت.چنانچه از لحاظ ساختاری و معماری تمام مشخصههای یک کاروانسرای صفوی را پیدا کرد(طرح شمارهء 1 و عکس شمارهء 1).پس از دورهء صفویه به نظر میرسد که این کاروانسرا کمکم اعتبار پیشین خود را از دست داد اگرچه تا اواسط دوره قاجاریه نیز کماکان از دیر و راههای مرتبط با آن استفاده میشده است.احداث یک کاروانسرای خشت و گلی که مربوط به اوایل قاجاریه است در 500 متری دیرگچین که اکنون به صورت ویرانهای درآمده،نشانگر آن است که این مسیر تا آن زمان فعال بوده است.سرانجام با احداث جاده جدید تهران-ری-قم در سال 1264 ه.ش.(یعین بیش از صد و بیست سال پیش)کاروانسرای دیرگچین و راههای اطراف آن متروک شدند و در حال حاضر فقط چند خانوادهء دامدار و شتردار در فصل زمستان تا اواسط بهار از آن استفاده میکنند.
در تاریخ قم که به سال 378 ه.ق.به وسیله شخصی به نام حسن بن محمد بن حسن قمی نگاشته شده،احداث دیرگچین به طایفهای از عمالقه از بقایای عموم عاد و به دستور کسری انوشیروان نسبت داده شده است.ابودلف،جهانگرد قرن چهارم در سفرنامه خود مینویسد:«از قم تا ری کویر شورهزاری است که در آن کاروانسراها و مناظر و بناهای…موجود است.در میان این کویر دژ بزرگی با ساختمانی عظیم مربوط به زمان عاد وجود دارد که دیر کردشیر نامیده میشود»(1354:71-72).مینورسکی در شرح این متن کردشیر را کرد اردشیر دانسته است(به دست اردشیر ساخته شده)و مینویسد:«این محل در معجم البلدان(جلد 2،ص. 69)،در آثار البلاد قزوینی(جلد 2،ص.248)،در المسالک و الممالک استخری،(ص.299)و ابن حوقل(ص.289)و مقدسی(ص.481)آمده و آنها هریک فاصله میان«ری»و«دیزه» «دیر الجص یا دیرگچین را یک منزل(مرحله)میدانند»(ابودلف،1342؛با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی).
مصالح به کار رفته در ساختمان دیرگچین عمدتا شامل آجر،آهک،خشت و گچ میباشد. از سنگ احتمالا به عنوان کتیبه در بالای دروازه ورودی استفاده شده که اکنون وجود ندارد و همینطور در آسیاب کاروانسرا و محراب مسجد آن،چوب در ساخت این بنا به کار نرفته است.سقفها گنبدی و آجری میباشند.اتاقها و حجرات درب و پنجره ندارند و شاید تنها دروازه ورودی دارای درب چوبی بوده است که از آن هم هیچ اثری در دست نیست.
این بنای کاروانی با ابعاد تقریبی 108*109 متر به شکل تقریبا مربع احداث شده است. نقشهء این کاروانسرا همچون بسیاری از بناهای مهم عصر صفوی به شکل 4 ایوانی است که شامل 44 حجره و اتاق مسکونی،4 تالار و اصطبل بزرگ،نمازخانه،شبستان خصوصی،انبار علوفه،آسیاب و حمام میباشد.
به نظر سلطانزاده کاربرد طرح چهار ایوانی در معماری ایران به سبب جنبههای کارکردی آن نبوده است و از این لحاظ به کارایی فضا چندان نمیافزوده و در مواردی از ظرفیت فضا نیز میکاست.بلکه کاربرد این طرح که از طرحهای نمادین در معماری ایران است به سبب ویژگیهای فرهنگی و رمزی آن بوده است.از این منظر بهرهگیری از طرح چهار ایوانی میبایست به خصوصیات ویژه و نمادین عدد چهار مرتبط باشد(1378).البته دلایل دیگری نیز میتوان برای انتخاب طرح چهار ایوانی برشمرد:مثلا چهار ایوان داشتن بنا باعث میشود که همیشه یک طرف بنا در سایه باشد،لحاظ مسایل امنیتی و تدافعی بهتر صورت گیرد و نهایتا به صمیمیتر شدن تعاملات انسانی کمک کند چرا که امکان ارتباط چهره به چهره را افزایش میدهد.
بهطور کلی عناصری که یک کاروانسرا را شکل میدهند به دو دسته تقسیم میشوند:
1-اتاقها،ایوانها و کلا اجزایی که کاملا بدون تغییر تکرار میشوند.
2-عناصری که ماهیت ثابت ندارند و اشکال مختلف میپذیرند.
در شکل مربع گونه کاروانسراهای دیرگچین عناصر ثابت و یکسان در طول اضلاع کنار هم چیده شدهاند و عناصر ناپایدار در نقاط مهم مربع یعنی چهار گوشه و نقاط میانی اضلاع که محل عبور اقطاع مربعاند واقع شدهاند.در دیرگچین در نقطهء میانی ضلع جنوبی دروازهء ورودی قرار دارد و در نقاط میانی سه ضلع دیگر شاهنشینها قرار دارند.در دو طرف شاهنشینها در هر ضلع اتاقها یا حجرههای مسکونی به ترتیب کنار هم ردیف شدهاند و در چهار گوشهء بنا فضاهای خدماتی قرار دارند.در گوشهء سمت راست ضلع جنوبی نمازخانه و در گوشه سمت راست ضلع شمالی،شبستان خصوصی،در گوشهء سمت چپ ضلع جنوبی،حمام و در گوشهء سمت چپ ضلع شمالی انبار علوفه قرار دارد.علی اکبر صارمی میگوید گوشهها به خاطر وجود امکانات بیشتر حساسترین مکانهای بناهای چهار ضلعی و چهار ایوانی میباشند و قابلیت آن را دارند که انواع شکلها و کارکردهای مختلف را پذیرا باشند(1374).بنابراین مکانهایی نظیر نمازخانه و مسجد،شبستان خصوصی،انبار و غیره که عملکرد و فرم کمتر از پیش تعیینشدهای دارند در گوشهها قرار دارند.
تقسیم فضاها
فضاهای معماری کاروانسرای دیرگچین حد اقل به 4 بخش قابل تقسیماند:
فضاهای انسانی شامل:حجرهها و اتاقهای مسکونی،ایوانها و حیاط
تعداد چهل و چهار حجره و اتاق مسکونی در کاروانسرای دیرگچین وجود دارد.این اتاقها تقریبا به یک شکل و اندازه هستند و شبیه به هم ساخته شدهاند.در هر اتاق حدودا 9 عدد تاقچه وجود دارد که ارتفاع آنها از کف حدود یک متر میباشد.همچنین اجاق یا بخاری دیواری هر اتاق در نقطهء میانی ضلع مقابل ورودی تعبیه شده است.هر اتاق تنها یک ورودی نسبتا کوچک که در قسمت بالا هلالی شکل میشود،دارد.این ترتیب برای گرم نگهداشتن اتاق در فصلهای سرد بسیار مناسب بوده است.در این اتاقها پنجرهای که به سمت اصطبل گشوده شود وجود ندارد(عکس شمارهء 2).
در مقابل هر اتاق یک ایوان وجود دارد.وجود ایوانها،نمای داخلی ساختمان را مفصلبندی کرده و منظرهء چشمنوازی فراهم میکند،ضمن این که این ایوانها به عنوان فضای خالی بین اتاقها و حیاط کارکرد چندبعدی دارند.سطح ایوانها و اتاقهای مربوطه بین 1 تا 5/1 متر بالاتر از سطح حیاط قرار داشته است و مسافران میتوانستند بار و بنه و اسباب و وسایل خود را به راحتی سوار و پیاده کنند.شکل ایوانهای مقابل اتاقها به گونهای است که برای نشستن،صحبت کردن و حتی استراحت،حد اقل در ساعات قبل از خواب بسیار
مناسبتر از اتاقها میباشند.در دیوارههای بین ایوانها،سوراخهایی به عنوان مالبند تعبیه شده و مسافران میتوانستند قبل از انتقال چهارپای خود به اصطبل در همین مکان آن را تیمار نمایند.همچنین دیوارهای ایوانها مانند دیوارهای اتاقها دارای تاقچههای متعدد هستند.حیاط در کاروانسرای دیرگچین،اساسیترین و محوریترین بخش فضاست زیرا همهء اتاقها گرداگرد آن چیده شدهاند و همچون نگینی آن را فراگرفتهاند.نقطهء کانونی و مرکز ثقل کل بنا نیز در وسط حیاط قرار دارد.حیاط ضمن آن که به عنوان فضای تنظیمکنندهء هوا از باد جلوگیری کرده و سایه به وجود میآورد،فضای ویژه برای تعاملات انسانی ایجاد میکند.از این منظر تحرک و جنب و جوش در این بخث از فضا نسبت به سایر بخشها در حد اکثر قرار دارد.
درونگرا بودن این مجموعه(توجه بیش از حد به بخشهای داخلی در مقابل قسمتهای بیرونی)علاوه بر آن که سبب افزایش ضریب امنیتی بنا میشود،یعنی محافظت از آن را آسان میکند،انس و الفت و صمیمیت قابل توجهی در میان استفادهکنندگان بنا پدید میآورد که بسیار فراتر از روابط خشک و نسبتا مکانیکی آنها در طول سفر است.آدمهایی که در حین مسافرت به اجبار به ردیف و پشت سر هم حرکت میکردند و حد اکثر میتوانستند با چند نفر جلوتر یا عقبتر از خود در ارتباط باشند در این فضا این امکان را مییابند که باهم اختلاط نشسته و به تبادل نظر بپردازند،بگویند و بشنوند،بیاموزند و بیاموزانند و احیانا روابط اقتصادی و دادوستد تجاری با یکدیگر برقرار نمایند.
2-فضاهای دامی شامل:اصطبلها و آخور
در پشت اتاقهای دیرگچین اصطبلهای بزرگی واقع شدهاند که ورودی آنها به شکل '' L میباشد.این نوع ورودیها در مواقع احتمالی که حیواناتی قصد فرار داشتند نقش سرعتگیر را ایفا مینمودند.اصطبلها همانند اتاقها مسقف هستند.نور لازم برای آنها از طریق سوراخهای موجود در سقف تأمین میشد و عرض آنها به حدی بوده است که دو شتر با بار بتوانند در داخل آنها از کنار یکدیگر عبور کرده و یا حتی پهلوی هم بخوابند.به نظر میرسد که در این کاروانسرا همهء چهارپایان در کنار یکدیگر به سر میبردهاند و جایگاه اختصاصی برای حیوانات مختلف وجود نداشته است(عکس شمارهء 3).
3-فضای خدماتی و رفاهی
فضاهای خدماتی مهم دیرگچین،بیشتر در گوشههای داخلی بنا قرار دارند.در گوشهء سمت راست ضلع جنوبی نمازخانه یا مسجد کاروانسرا قرار دارد با ابعاد بزرگ و ستونهای با
مقطع مربع به ابعاد 5/1*5/1 متر.تعدد این ستونهای حجین در مسجد اگرچه به استحکام آن افزوده است اما بخش عظیمی از فضای زنده و فعال را اشغال نموده و روی هم رفته انگار که ترکیب مناسبی برای مسجد تدارک دیده نشده است و این شاید بدین دلیل بوده است که مسافران نماز را شکسته برپا میدارند و طبعا استفاده از مسجد کمتر و فقط به عنوان نمازخانه مورد استفاده قرار میگرفته است،تا مکانی جهت گردهمآیی و بحث و منبر و غیره.بر دیوارهای این مسجد هیچ نشانهای از زیباسازی(کاشیکاری،گچبری،خطاطی و…)دیده نمیشود و این قسمت از بنا همانند کل کاروانسرا بیپیرایه ولی استوار است.در میانهء ضلع جنوبی مسجد که به سمت قبله میباشد،جایگاه یک محراب مشاهده میشود(عکس شمارهء 4).
در گوشهء سمت چپ ضلع جنوبی کاروانسرا،حمام قرار دارد که حجمی به اندازه مسجد را در ترکیب کل ساختمان اشغال کرده است.این قسمت نسبت به سایر بخشهای بنا مورد فرسایش و تخریب بیشتری قرار گرفته است،به طوری که سقف آن کاملا از بین رفته و برخی از دیوارهای آن فرو ریختهاند(عکس شمارهء 5).
آبانبارهای دیرگچین به تعداد 2 عدد،اگرچه جزیی از مجموعه کاروانسرا محسوب میشوند ولی در خارج از بنا قرار دارند-پشت ضلع غربی و تقریبا نزدیک به حمام.
در کشور ما و خصوصا در نواحی بیابانی آن مسئلهء تأمین آب در سرلوحهء کارهای عمرانی قرار دارد و قبل از ایجاد هرگونه تأسیسات اقامتی باید به فکر تأمین آب مورد نیاز بود و ازاینرو حفر چاه هم زمان با احداث کاروانسرا صورت میگیرد.تصور میشود که مابین آبانبارها و حمام و شاید حوض،آبراهی وجود داشته که آب موجود در آبانبارها را به آن محلها هدایت میکرده است(عکس شمارهء 6).
از دیگر تأسیسات خدماتی کاروانسرا،آسیاب است که در ضلع شمالی و در مجاورت شاهنشین این ضلع قرار دارد.
4-فضاهای امنیتی
فضای امنیتی در تعریف ما،فضاهایی هستند که کارکرد غالب آنها تأمین امنیت کاروانسرای مزبور میباشد.این فضاها شامل مجموعهء ورودی،برجها و نیز دیوارهای کنگرهدار خارجی میباشند.مجموعهء ورودی به صورت یک بخش عظیم و کاملا بارز در میانه ضلع جنوبی کاروانسرا قرار دارد و مانند اکثر کاروانسراهای صفوی جلو آمده و پیشآمدگی زیادی دارد و به صورت مجموعهای مجزا در پیشاپیش بنای مربع شکل خودنمایی میکند.این
مجموعه شامل دروازهء ورودی،هشتی و اتاقهایی در دو طرف دروازه میباشد(عکس شمارهء 7).
ارتفاع دیوار ورودی از بقیهء قسمتهای بنا شده است و به حدود 15 متر میرسد.بر فراز آن محلی است که اکنون تخریب شده و احتمالا جایگاه لوحه و یا کتیبه کاروانسرا بوده است. کل این مجموعه تنها قسمت بناست که به صورت دو طبقه ساخته شده و شامل هشت اتاق میباشد که هیچکدام آنها دسترسی مستقیم به حیاط مرکزی ندارند و احتمالا به عنوان جایگاه کاروانسرادار و نگهبانان که ساکنان دائمی و از متعلقات کاروانسرا بودند مورد استفاده واقع میشدهاند.هشتی نیز فضایی انتقالی بین دوازده ورودی و حیاط مرکزی است که هم به عنوان فیلتر کاهشدهنده نور و گرمای شدید بیرونی است و هم کارکرد امنیتی دارد(عکس شمارهء 8).
در کاروانسرای دیرگچین 4 عدد برج استوانهای شکل در چهار گوشهء بنا و دو عدد برج نیمدایره و در دو طرف دروازه ورودی قرار دارد که ارتفاع آنها به اندازهء دیوارهای جانبی آنها میباشد اگرچه این برجها از استحکامات دفاعی بنا محسوب میشوند اما کارکردهای دیگری نیز داشتهاند برای نمونه این که مشعلهایی که در قسمت بالایی آن نصب میشده و میتوانستهاند در شب راهنمای گمشدگان بیابان باشند(عکس شمارهء 9).
نتیجهگیری
شرایط خاص اقلیمی سرزمین ایران،سبب آن شده است که شهرها و آبادیهای این سرزمین در فواصل دور از هم قرار گیرند.در این شرایط تنها یک شبکهء ارتباطی منظم میتوانسته است این نقاط دورافتاده را یکپارچه کند.لذا احداث و گسترش راهها و به تبع آن برپایی تأسیسات اقامتی در طول مسیرها اجتنابناپذیر بوده است.
توجه به کاروانسراها به ویژه در ارتباط خاص با شرایط سیاسی و اجتماعی هر دوره بوده است.چنانکه در هر زمان حکومتهای مقتدر و دولتهای توانمند در کشور وجود داشتهاند احداث کاروانسرا در ایران رونق یافته و به تبع آن ارتباطات و تجارت نیز در سطح بالایی قرار گرفته است.
کاروانسراها برخلاف بسیاری دیگر از ابنیهء تاریخی بناهاییاند که در انزوا و به طور مجرد قابل درک نیستند،چرا که اساسا آنها جداگانه و تنها ساخته نشدهاند.هر کاروانسرا به عنوان جزیی از یک مسیر ارتباطی،به منظور داشتن کارکرد مؤثر،نیازمند داشتن ساختمانهای دیگری در طول همان جاده بوده است تا زنجیرهء ارتباطی کامل شود.
کاروانسراهای ایران از نظر معماری دارای فضاها و محتواهایی هستند که به وضوح ماوراء نیازهای بازرگانی اقامتی و ارتباطی قرار میگیرند.هیلن براند از این بناها به عنوان
«کاخهایی در بیابان»یاد میکنند(همان:406)و آرتور پوپ چنین میگوید:«احداث کاروانسراها یکی از پیروزیهای بزرگ معماری ایران است و در هیچ کجا همسویی ساخت و کارکرد را از این کاملتر نمیتوان دید»(1371:238).
کاروانسرا در ذهن فرهنگی ایرانیان از باب سکونت موقتی،یادآور دنیا است و آدمیان همچون مسافران کاروانها میآیند و میروند و شاید به همین دلیل است که در کاروانسراها از تزئینات اضافی و بیهوده پرهیز میشده و عظمت،زیبایی و شکوه بنا در ذات و ماهیت آن تعبیه میشده است.
منابع
-ابودلف،معسر بن مهلهل خزرجی،1342،سفرنامه ابودلف در ایران:با تعلیقات و تحقیقات،ولادیمیر مینورسکی،ترجمهء ابو الفضل طباطبایی؛تهران،فرهنگ زمین.
-احسانی،محمد تقی،1989،یادی از کاروانسراها،رباطها و کاروانها در ایران، لوس آنجلس،مؤلف.
-ایوازیان،سیمون،1374،روند شکلگیری کاروانسراهای برونشهری(مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران،ارگ بم،1374)،تهران،سازمان میراث فرهنگی.
-باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،سیاست و اقتصاد در عصر صفوی،تهران،امیرکبیر.
-بیکمنشی،اسکندر،1350،تاریخ عالم آرای عباسی؛2 ج؛تهران،امیرکبیر.
-پوپ،آرتور،1371،معماری ایران،ترجمهء غلامحسین صدری افشار،تهران،انتشارات فرهنگیان.
-پیرنیا،محمد کریم و افسر،کرامت اللّه،بیتا،راه و رباط،تهران،انتشارات سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
-تاورینه،ژان باتیست،بیتا،سفرنامه تاورنیه،ترجمهء ابو تراب نوری با تجدیدنظر کلی و تصحیح دکتر حمید شیرانی،اصفهان،انتشارات کتابخانه سینایی و کتابفروشی تأیید.
-حسین بن محمد بن حسن قمی،1313(378 هـ-ق)،تاریخ قم،ترجمهء حسن بن علی بن حسن بن عبد الملک قمی(805 هـ-ق)؛تصحیح سید جلال الدین طهرانی،تهران.
-دهخدا،علی اکبر،لغتنامه دهخدا.
-راه و راهسازی از دورهء هخامنشی تا عصر سلطنت پهلوی؛بیتا،تهران،تهیه و تنظیم از دفتر اطلاعات و روابط عمومی وزارت راه.
-ریاضی،محمد رضا،1371،کاروانسرای دیرگچین،مجله اثر،شمارهء 21.
-سرشت معماری(مجموعه مقاله)،1378،ترجمهء رسول مجتبیپور؛ویراستار، محمد رحیم اخوت،تهران:نقش خورشید.
-سلطانزاده،حسین،1378،تاج محل:آرامگان بانوی ایرانی تبار،فصلنامه فرهنگ و معماری.
-سلطانزاده،حسین،1378،فرم در معماری،فصلنامه فرهنگ و معماری:سال اول شماره اول تابستان.
-سیرو،ماکسیم،1947،کاروانسراهای ایران و ساختمانهای کوچک میانراهها، ترجمهء عیسی بهنام،تهران،سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
-سیرو،ماکسیم،1375،راههای باستانی ناحیه اصفهان و بناهای وابسته به آنها،ترجمهء مهدی مشایخی،تهران،سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
-سیوری،راجر،1372،ایران عصر عصفوی؛ترجمهء کامبیز عزیزی،تهران،مرکز.
-شاردن،ژان،1349،دایرهء المعارف تمدن ایران:سیاحتنامه شاردن،ترجمهء محمد عباسی(چاپ دوم)تهران،امیر کبیر.
-شوستر والتر،سیبلا،1364،ایران صفوی از دیدگاه سفرنامههای اروپاییان:پژوهشی در روابط سیاسی و اقتصادی ایران،ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام،تهران،امیر کبیر.
-شوالیه،ژان و گربران،آلن،1379،فرهنگ نمادها،ترجمه و تحقیق سودابه فضایلی، تهران،جیحون.
-صارمی،علی اکبر،1374،عناصر پایدار و متغیر در معماری،(مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران،ارگ بم)تهران،سازمان میراث فرهنگی.
-فلامکی،محمد منصور،1365،باز زندهسازی بناها و شهرهای تاریخی،تهران، دانشگاه تهران.
-کلاکهون،کلاید،1350،زمینه انسانشناسی و مردمشناسی،ترجمه و اقتباس ظفردخت اردلان؛بیجا؛مؤلف.
-کلایس،ولفرم،1369،راهکارهای کاروانرو در ایران ترجمهء علیرضا مهینی،مجله اثر،شمارههای 9،8،7.
-کلایس،ولفرام،1367،کاروانسراهای خشتی گل دورهء قاجاریه در کنار کاروانسرای دیر،ترجمهء علیرضا مهینی،مجله اثر،شمارههای 10 و 11.
-کولیور رایس،کلارا،سفرنامه.
-کیانی،محمد یوسف و کلایس،ولفرام،1347،کاروانسراهای ایران،تهران،سازمان میراث فرهنگی کشور.
-کیانی،محمد یوسف و کلایس،ولفرام،1362 و 1363،کاروانسراهای ایران،2 ج، تهران،سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
-گروتر،یورگ،1375،زیباشناختی در معماری،ترجمهء جهانشانه پاکزاد،عبد الرضا همایون،تهران،مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
-مصاحب،غلامحسین،1356،دایرهء المعارف مصاحب،تهران،امیر کبیر.
-مقتدر،غلامحسین،19-1318،تاریخ نظامی ایران،تهران،دانشکده افسری.
-مشکور،محمد جواد،1374،تاریخ اجتماعی ایران در عصر باستان،تهران،دانشسرای عالی.
-مهر آبادی،میترا،1379،زن ایرانی به روایت سفرنامهنویسان فرنگی،تهران.
-نوربخش،مسعود،1370،با کاروان تاریخ:مروری بر تاریخچه سفر و سیاحت در ایران از باستان تا امروز،تهران:ایرانشهر.
-هیلن براند،رابرت،1377،معماری اسلامی،ترجمهء ایرج اعتصام،تهران:شرکت پردازش و برنامهریزی شهری.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) طرح 1:پلان کلّی کاروانسرای دیرگچین
(به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس 1:نمایی از کاروانسرای دیرگچین
(به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس 2:یکی از اطاقهای داخل کارونسرا (به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس 3:محل نگهداری حیوانات در داخل کاروانسرا
عکس 4:محراب مسجد کارونسرا
(به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس 5:حمام کاروانسرا
(به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس 6:آب انبار کاروانسرا و آبراهی که از آب انبار به حوض متصل میکند
(به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس 7:نمایی از ورودی و هشتی و اطاقهایی که در طرف دروازه کاروانسرا قرار دارند(به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس 8:نمایی از دیوار اصلی کاروانسرا
(به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس 9:نمایی از ضلع جنوبی کاروانسرا(ورودی-دیوار اصلی و برجها)
نظرات بسته شده است.