معرفی عربخانه بیرجند
منطقه عربخانه در جنوب بیرجند، کیلومتر 130 جاده زاهدان و در شمال نهبندان است که از شرق به کشور افغانستان و از غرب به کویر و از شمال به سربیشه و از جنوب به بخش شوسف منتهی میشود و امروز از نظر تقسیمات کشوری از مناطق پر جمعیت بخش شوسف شهرستان نهبندان به شمار میرود.
بر خلاف نویسندگان فرهنگ جغرافیایی، شمار آبادیهای آن از مرز چهارصد پارچه آبادی هم میگذرد و جمعیت آن نیز با وجود مهاجرتهای بسیاری که به شهرهایی چون تهران، مشهد، کرمان، بیرجند و… شده، باز هم چشمگیر است. پیشه اصلی مردم آن دیار، دامپروری و کشاورزی است که به جهت نداشتن الگوی درست و خشکسالیهای پیاپی، سخت مورد تهدید قرار گرفته است. قالیبافی و گلیم و پلاس و جاجیم از شمار هنرهای دستی محل بوده و عمده محصولات کشاورزی غلات است و میوههای متنوعی چون انار، زردآلو، انگور و…نیز به دست میآید.
مقبرههای متبرک امامزاده سیدعلی و سیدالحسین و شیخ صالح که هر ساله زایران بسیاری دارند، در این منطقه است که از این امامزادهها، کرامات و بزرگواریهایی صادر شده که زبانزد اهل محل است.
منطقه عربخانه از حیث منابع زیرزمینی دارای استعدادهای بالقوه و بالفعلی است که متأسفانه از این قابلیتها تنها اندکی شناسایی شده و به بالفعل درآمده؛ از جمله اینها، معدن مس قلعه زری و چندین معدن منیزیم. امیدواریم در آینده نه چندان دور شاهد بالفعل شدن استعدادهای بالقوه باشیم.
بنا بر قول تاریخ نویسان عهد نادر، زمان اولیه مهاجرت قوم عرب بدین دیار، به روزگار نادر شاه میرسد، بنا بر ملاحظاتی این قول چندان مستند نمینماید و قابل اعتماد نیست.
1ـ دلیل نخست بر رد قول فوق کهنگی زبان مردم این ناحیه است، چه در دایره واژگانی آنان واژههای بسیار کهنهای یافت میشود که امروزه در قاموس زبان خوزستانیها کاربرد ندارد و حتی در نزد اعراب دیگر نیز این سری واژهها تنها در فرهنگها قابل رؤیت است و همچنین این واژهها از لغات پر کاربرد نهجالبلاغه و شاعران جنوب عراق چون دعبل خراعی است. از ذکر فهرست و سیاههای از این لغات فعلا میگذریم و آنها را به مقالهای تخصصی که در این زمینه چاپ خواهد شد، وامیگذاریم.
2ـ وقوع قلاع بسیار قدیمی که قدمت تاریخی آنها به بیش از چند صد سال پیش از نادرشاه میرسد، درستی سخن گفته شده را مورد شک قرار میدهد.
3ـ عدم خویشاوندی و شباهت چشمگیر بین گویشهای زبانی این دیار با اعراب خوزستان.
4ـ چون در تاریخ مواردی سراغ داریم که هرگاه مردمی از ناحیههای به ناحیه دیگر هجرت کردهاند، نام آن محلها را نیز با خود برده و در محل جدید گذاشتهاند، از جمله زردشتیان ایران که به هندوستان رفتهاند، چنین کردهاند، وجود نامهای مکانی چون عاقول و بورغان که تداعیگر مکانهایی چون دیر عاقول بصره و بورغان شمال کویت است، میتواند دلیلی بر خاستگاه اولیه این قوم باشد.
5ـ تاریخدانان بزرگی چون دکتر شهیدی و دیگران بر این باورند که اعراب این ناحیه، جزو طوایف اولیه اعرابی هستند که همراه فاتحان و غازیان اسلام برای سرکوبی شورشها، بومیان به خراسان بزرگ و سیستان مهاجرت کردند که بیشتر این طوایف، هویت خویش را از دست دادهاند و مستحیل شدند، اما اعراب به خاطر قرار گرفتن در موقعیت جغرافیایی خاص، قادر به حفظ زبان اصلی خویش به صورت شکسته و بسته شدند.
6ـ تاریخ شفاهی مردم نیز بیانگر قدمت تاریخی بیش از دوره نادر برای مردم این ناحیه است.
به دلیل همجواری ایران با سرزمینهای عربنشین از زمانهای قدیم، روابط گوناگونی میان اعراب و کشور ما برقرار بود و گروههایی از مردم عرب برای اسکان و زندگی به ویژه در شرایط نامساعد طبیعی و سیاسی به سوی ایران میآمدند. تا پیش از ظهور اسلام، اعراب مهاجر کمتر به داخل ایران میآمدند و عمده در نواحی که در نفوذ و سیطره حکومتهای ایرانی بود، مستقر میشدند.
«حیره» و سرزمینهای مجاور آن ـ سرزمین کنونی «عراق» ـ از مراکز عرب نشینی بود که بیشتر سکنه آن را اعرابی تشکیل میدادند که پس از فروپاشی حکومتهای ناحیه جنوبی (جزیرهالعرب) به آنجا مهاجرت کردند و بعدها نیز افرادی از دیگر نقاط جزیرهالعرب به جمع مهاجران پیشین پیوستند. زمانی که حکومت ساسانیان در قرن سوم میلادی در ایران به حکومت رسیدند، این ناحیه که در حاکمیت «آل لخم» یا «لخمیان» بود، تحت نفوذ این دولت قرار گرفت و دولت حیره به حفظ منافع ایران در ناحیه همت گماشت، به گونهای که نه تنها به مانند سدی محکم از هجوم و ورود قبایل مهاجم عرب به ایران جلوگیری میکرد، بلکه در جنگهای ایران و روم، به عنوان متحد ایران در نبردها شرکت میکرد. آنان همچنین آداب و رسوم و تمدن ایران را به عربستان منتقل میکردند.
با ظهور اسلام، گسترش آن و فتح کشورهای غیر اسلامی توسط اعراب مسلمان در قرن اول هجری، زمینه مناسب برای مهاجرت گسترده اعراب و استقرار آنها در نقاط گوناگون ایران فراهم شد. کشور ایران در آن زمان از شرق به رود سند و از غرب به رود فرات محدود میشد.
سرزمین گسترده ایران به یکباره در سیطره اعراب درنیامد. تسلط مسلمانان بر ایران تدریجی، اما با موفقیت صورت گرفت. نخستین ناحیه مورد توجه اعراب، عراق بود و آنان در سال دوازدهم هجری با نیروی کوچک و سپس با صلح شهر حیره را فتح کردند. با فتح این شهر، کلید تصرف «بین النهرین» به دست مسلمانان عرب افتاد. پس از حیره، شهرهای دیگر ناحیه مانند «انبار»، «ابله» و «عین التمّر» یکی پس از دیگری و در مدت کوتاهی تسخیر شدند. از آن پس تا هنگام جنگ قادسیه، نبردهای متعددی میان ایرانیان و اعراب رخ داد که گاه ایرانیان و زمانی مسلمانان پیروز میشدند و بر متصرفات خود میافزودند.
مهاجرت اعراب از صدر اسلام تا زمان حاضر ادامه یافته و بدیهی است که در بسیاری از نقاط ایران، اعراب مهاجر به تدریج و به مرور زمان در جمعیتهای محلی مستحیل شده و بسیاری از آنان از ویژگیهای فرهنگی خود دور شده و فرهنگ و زبان مردم ایران را آموختند، به گونهای که امروزه در برخی نقاط کشور تمیز و تشخیص اعراب از دیگر سکنه اگر غیر ممکن نباشد، کاری بس دشوار است، اما در برخی نواحی که اعراب مهاجر تشکیل گروههای جمعیتی بزرگی را داده بودند، مانند سواحل خلیج فارس و جنوب خراسان، به دلیل حفظ و حراست از برخی ویژگیهای فرهنگی خود، عرب بودن آنها مشخص و آشکار است.
«سایکس» که از سال 1892 تا 1918 میلادی به ایران سفر کرده است در سفرنامه خود مینویسد:
«در شهر بیرجند و توابع و میان ایلات و عشایر اطراف جماعت کثیری به زبان عربی تکلم میکنند، امیر و خانواده او نیز زبان عربی را به دیگر السنه ترجیح میدهند.»
هماکنون نیز علاوه بر خوزستان که بیشتر مردم آن عرب بوده و به زبان عربی تکلم میکنند، در برخی نقاط دیگر از جمله جنوب خراسان، هنوز تعدادی از اعراب ـ هرچند شمار آنان اندک است ـ به زبان عربی سخن میگویند.»
ساختار قومی
استان خراسان، سکونتگاه بسیاری از اقوام ایران است. «در محدوده سیاسی مذکور کردها» ترکها، عربها، بلوچها و… در گروههای چند صد نفری و یا چند ده هزار نفری گذران زندگی میکنند. پراکندگی و تنوع اقوام در شمال استان بیشتر است. «در تاریخ گروههای قومی از خارج و یا داخل ایران به دلخواه یا به اجبار به این ناحیه مهاجرت کردهاند و اکنون در مساحت 40 هزار کیلومتری آن با آرامش در کنار یکدیگر زندگی میکنند؛ فارسها، ترکها، بلوچها، عربها.
هزارهایها و لرها اقوامی هستند که یا به صورت منفرد و یا همراه با یکدیگر در آبادیها و نقاط شهری در شمال خراسان مستقر شدهاند.
در جنوب استان خراسان با آن که نسبت به شمال استان از وسعت بیشتری برخوردار است، گروههای قومی کمتری سکونت دارند که این امر از یک سو با ویژگیهای طبیعی ناحیه و از سوی دیگر، شرایط اجتماعی و سیاسی آن در سالیان گذشته، در ارتباط است.
هماکنون علاوه بر فارسها که سکنه بومی محل هستند، عربها، بلوچها، تاجیکها و افغانها در ناحیه زندگی میکنند که بیشتر آنها در طول نوار مرزی ایران با افغانستان مستقر شدهاند.
عربها
مهمترین گروه قومی جنوب خراسان عربها هستند که سابقه سکونت آنها در ناحیه به صدر اسلام بازمیگردد. هرچند گفته میشود در دوران حکومت نادر نیز گروهی از عربها به ناحیه کوچانیده شدهاند. عربها در ناحیه از قدرت و تمکن ویژهای برخوردار بودندکه تا دهههای اخیر نیز ادامه داشت. توضیح بیشتر درباره این گروه در صفحات آینده که تحقیقی است بسیار جامع در ارتباط با سیر ورود اعراب به این منطقه و همچنین اطلاعات بسیاری از همه روستاهای عربخانه خواهیم داشت.
این تحقیق مربوط به پایان نامه کارشناسی ارشد از دانشگاه فردوسی مشهد که در سال 77 دفاع شده است، در این زمینه بوده و نقش اعراب را در گسترش این منطقه بازگو کرده است.
نظرات بسته شده است.