مناره و کارکردهای آن در تاریخ اسلام
۱) به تصور برخی مهمترین دلیل وجود «مناره» در مساجد، اذان گویی است. اما این دلیل محل بحث و چون و چرای بسیار است، زیرا می توان از فراز بام مسجد نیز مسلمانان را به مسجد فراخواند. بر حسب روایات، وقتی مسلمانان به مدینه آمدند طبق عادت و بدون هیچ گونه دعوتی برای ادای فریضه نماز در مسجد حضور پیدا می کردند. این عدم دعوت روزی به بحث گذاشته شد و فردی پیشنهاد داد که بگذارید مانند مسیحیان ناقوس داشته باشیم.
دیگری گفت مانند یهودیان شیپور بدمیم. با این حال پیامبر (ص) فردی را معین نمود که مردم را به نماز فراخواند و پیامبر (ص) به بلال فرمود: «برخیز و مردم را به نماز فراخوان» این نکته این واقعیت را نشان می دهد که مناره بخش جدایی ناپذیر از مراسم عبادی اسلام نیست و تا امروز هم در بسیاری از کشورهای اسلامی از ساختن مناره به جهت حالت متظاهرانه و غیر ضروری اجتناب می کنند و برخی تنها یک سکو در بام مسجد در نظر گرفته اند که موذن از آنجا اذان می گوید.
این نکته یک حقیقت دیگر را هم آشکار می سازد و آن اینکه از بالای مناره کمتر می توان صدای اذان را به مسافتی بیش از بیست – سی متر رسانید بنابراین کارکرد اصلی مناره جای فقط اذان گویی نیست.
۲) بنا به روایات، اولین مناره در سال ۴۵ هجری توسط «زیادبن ابیه» حاکم عراق ساخته شد. این مناره یک برج سنگی بود که متناسب با وضع مسجد بصره بدان اضافه شد. کمی بعد در سال ۵۳ به حکم حاکم مصر، مسجد عمرو در فسطاط صاحب چهار مناره شد و همین جریان به مساجد دیگر مصر نیز گسترش یافت. در زمان معاویه مناره های مسجد فسطاط در مصر ساخته و عده ای معتقدند دستور ساخت این مناره ها را معاویه به حاکم مصر داد. این نظریه تصریح می کند در شام
مسیحی که مسلمانان اقلیت کوچکی را تشکیل می دادند، کلیساهایی با سنگهای گرانبها تزیین می شدند و برجسته ترین وجه خارجی آنها، برج بلندشان بود که ناقوس کلیسا بر فراز آنها نواخته می شد و نیایشگران را به نیایش دعوت می کرد.
مسلمانان که نسبت به موفقیت مسیحیت حساس بودند، درصدد برآمدند بدین معماری رنگ و بوی اسلامی بخشند. به عبارتی دیگر، در اینجا نیز رقابت دینی امر مهمی بوده و حاکمان مسلمان خواهان نشان دادن این نکته بودند که اسلام در عرصه معماری نیز مانند جنبه های معرفتی و نظامی، از رقبای خود چیزی کم ندارد.
۳) تبار شناسی ریشه واژه «مناره» نیز نکاتی گویا در باب علل پیدایش به ما گوشزد می نماید. معنی اصلی کلمه «مناره»، مکان نور یا آتش است. اگر هم اکنون در زبان پارسی به مناره «گلدسته» می گویند، به جهت همین معنای آن است. اتفاقاً این واژه از طریق زبان ترکی به زبان انگلیسی نیز راه پیدا کرده و «Minaret» نام گرفته است. این کلمه در عربستان پیش از اسلام به اماکن بلندی اطلاق می شد که از فراز آن علائمی توسط دود یا آتش ارسال می شده اند. به همین سبب، کلمه مناره را اغلب معادل با چراغ خانه به کار می بردند.
بیزانسی ها از چنین بناهایی در شمال آفریقا و سوری ها در دوران اسلامی به شکل وسیعی برای مقاصد نظامی استفاده می کردند. فانوس اسکندریه که یکی از عجایب هفتگانه جهان بوده و در سده دوم هجری از بین رفته، علاوه بر مصارف دیگر چنین کار کردی نیز داشته است. علاوه بر این، برجهای استوانه ای متصل به قلعه های اسلامی واقع در بخشهایی از ساحل آفریقای شمالی مثل تونس که به عنوان چراغ خانه و محل دیده بانی مورد استفاده قرار می گرفته نیز «مناره» نامیده می شده است. با توجه به آنکه ریشه این از نور است، بر پایه تفاسیر از مناره به عنوان تجلیگاه انوار الهی یا صورتی از اشراق روحانی یاد شده است.
می توان گفت، واژه مناره دو مفهوم متمایز نور یا آتش و نشان را به هم پیوند می دهد که هیچ یک از این مفاهیم در آیین عبادی اسلامی جایی ندارند. به همین جهت، پژوهشگران هنر اسلامی در صد برآمدند که اصل نضج گیری مناره را به تعالیم و آموزه های اسلامی منتسب ندانند و آن را گونه ای معماری قلمداد کنند که قبل از اسلام وجود داشته و به مسلمانان به ارث رسیده است. به تعبیر دیگر، مسلمانان از این معماری در راستای هویت بخشی به آیینهای خود استفاده کرده اند.
۴) از راههای شناختن کارکردهای مناره ها در دوره های مختلف تاریخی، توجه به شکل و شمایل آنهاست. در یک تقسیم بندی کلان، مناره ها به دو دسته تقسیم می شوند؛ یک دسته مناره هایی هستند که واجد فضاهای داخلی فراوانند. گروه دیگر مناره هایی هستند که فضای داخلی آنها محدود به همان فضایی می شود که بتواند با پلکان مارپیچ، درون مناره را در خود جای دهد. می توان تجسم کرد مناره هایی که فضای داخلی زیادی ندارند، برای یک کارکرد در نظر گرفته می شده اند که این کارکرد می تواند پیام رسانی از هر نوع آن – و از جمله اذان گفتن – باشد. مناره هایی را که دارای فضای داخلی زیادی هستند، می توان آثاری دانست که جنبه های زیبایی شناسی و هنری پررنگتری داشته اند. با این همه، این تقسیم بندی نیز با توجه به آنکه تاریخ ساخت بسیاری از مناره ها مشخص نیست، مشکلات خاصی را به وجود می آورد. در این میان، مناره های مسجد بزرگ دمشق مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته و آنها تصریح کرده اند با توجه به آنکه این مناره ها احتمالاً متعلق به کلیسای «یوحنا» بوده اند و ولید با تبدیل این محوطه به مسجد آنها را باقی نگه داشته است.
می توان تأکید کرد که بسیاری از این مناره ها همان برجهای فرهنگهای مختلف بوده اند و از مدل آنها پیروی شده است. در این میان، توجه به سنت مناره ها در ایران زمین نیز قابل توجه است. در ایران، مناره های مارپیچ و به شکل کاملاً متفاوتی توسعه یافتند که به صورت مجلل کشیده و استوانه ای بودند. درباب اینکه ایرانیان چرا به این شکل از معماری مناره روی آوردند، سخن بسیار است. «شرودر» این نوع معماری را با معماری یونانی، هندی و ایرانی پیش از دوره هخامنشی مرتبط می داند. با این همه، شکی نیست که این نوع معماری با معماری مناره های چهار گوش و شش گوش و هشت گوش شامات و غرب جهان اسلام مرتبط نیست.
در شرق و شمال ایران معماریهای زیادی مشابه این نوع معماری موجودند. در اینجا نیز پژوهشگران معتقدند معماری مناره ای ایرانی پل واسط میان معماریهای مناره شرقی از یک سو و معماریهای مناره های غرب جهان اسلام از سوی دیگر، هستند.
نظرات بسته شده است.