وجه تسمیه مکران
یکی می گوید: در زبان بلوچی ،، مک ،، به خرما می گویند. مثل اینکه {به نظر او } مکران مترادف با نخلستان است. دیگری قائلست که این نامگذاری از جانب ایرانیان صورت گرفته و در اصل ،، ماهی خواران ،، بوده که در مرور زمان به ،، مکران ،، تبدیل شده است. حال آنکه در واقع ،، مکران ،، نام یک شخصیت بزرگ می باشد که کوچک ترین ارتباطی با ،، ماهی خوارن ،، یا ،، مک ران ،، ندارد. صاحب ،، معجم البلدان ،، می نویسد : مورخین نوشته اند که مکران را بدینوجه مکران میگویند که در آن ( مَکران بن فارک بن سام بن نوع علیه السلام ) ، برادر ،، کرمان ،، رحل اقامت افکند و آنجا را وطن خویش قرار داد . این واقعه زمانی رخ داد که زبانهای مختلف در بابل از یکدیگر جدا و مستقل شدند. همانطوری که به صراحت مشخص است بر طبق این مدرک تاریخی، یکی از نوه های ،، سام بن نوع ،، (علیه السلام) به نام ،، مَکران ،، در این سرزمین مقیم شد و آنجا وطن خویش ساخت و بعدها این خطه به نام خود وی مشهور به ،، مَکُّران ،، شد.
همانطور که برادر گرامی وی ، ،، کرمان ،، سرزمین کنونی کرمان را برای اقامت برگزید و وطن او بنام خودش مشهور شد. این هم واضع شد که مکران به همراه خود زبانی مستقل آورده بود که در مکران رواج یافت. ظاهر است که آن زیانی دیگر جز ،، بلوچی ،، نمی تواند باشد. زیرا زبان ساکنین مکران بلوچی است، و اگر او زبانی دیگر با خود می آورد ، همان زبان در مکران رایج می شد. اما می بینیم که در این سرزمین فقط زبان بلوچی رواج دارد و ساکنین آن بلوچ هستند. از این آدرس تاریخی ضمناً میتوان بخوبی به قدمت ،، مکران ،، و زبان بلوچی هم پی برد. در کتاب ،، جغرافیای خلافت مشرقی ،، صفحه 494 تحت عنوان ،، استان مکران ،، نوشته شده است که: از عمده ترین محصولات کساورزی مکران شکر بود و یک نوع شکر سفید که عربها به آن ،، فانیذ ،، می گفتند، در همین جا تهیه و به مقیاس زیاد به ممالک همجوار صادر می شد. مهمترین مرکز تجاری مکران ،، تیس ،، در ساحل خلیج فارس و پایتخت آن ،، فنزبور ،، یا ،،پنجگور،، بود. بنا به گفته ،،مقدسی،، در قرن چهارم هجری در ،،بنجبور،، یک قلعه قدیمی وجود داشت که دور تا دور آن خندق حفر کرده بودند. در چهارطرف شهر نخلستان بود و شهر دارای دو دروازه بود، یکی دروازه ،،تیس،، که به جانب جنوب غربی باز میشد و از آن جاده ای به سوی بندر خلیج فارس، یعنی تیس کشیده شدخ بود. دیگری دروازه ،،طوران،، که به سمت شمال شرقی کشوده می شد و از آن جاده ای به بلاد ،،طوران،، منتهی می شد. مرکز ،،طوران،، ،،قزدار،، (خضدار) بود و آب شهر بوسیله کانالی تامین میشد. در آنجا یک مسجد جامع هم وجود داشت که در بازار بنا شده بود. وجه تمسیه ،،پنجگور،، اینست که وقتی مسلمانان برای بار اول این شهر را فتح کردند، پنج مجاهد مسلمان شهید و همانجا به خاک سپرده شدند.
در ،،معجم البلدان،، به نقل از ،،اصطخری،، نوشته شده است: فردی که در سالهای حدود 340هجری بر تخت حکومت ،،مکران،، تکیه زده بود ، به نام ،،عیسی بن معدان،، مشهور است. به زبان آنها معدان به مهران می گویند.(عیسی بن مهران) و مرکز حکومت وی شهری بزرگ به وسعت تقریباً نصف شهر ،،ملتان،، می باشد و در آن درخت خرما زیاد است واین شهر یکی از مراکز و بنادر تجاری ،،مکران،، است. پس از آن بزرگترین شهر مکران ،،فنزبور،، (پنجگور ) است. این منطقه وسیع مکران از ،،تیز،، (بندر تیس) تا ،،خضدار،، تقریبا دوازده منزل دارد.
،، عمرو بن معدیکرب،،در اشعار خویش، در ضمن بیان دلاوریها و جهان گشایی های مجاهدین اسلام ، از مکران چنین یاد می کند:
،،مسلمانان قومی هستند که وقتی ،،ساسانیان،، بغاوت کردند، سر آن گردنکشان را با شمشیر از تن جدا کردند. و تا جایی پیش رفتند که شهرهای عراق و فارس و دشتها و کوهستانهای مکران را در قبضه اختیار خویش در آوردند.
در صفخه 496 از کتاب ،،جغرافیای خلافت مشرقی،، مرقوم است که: آثار قدیمی و شکسته بندر عالی شان تیس، بر بلندی های زمین پشت آن که زمانی در قرون وسطی لنگرگاهی مناسب برای کشتی های کوچک بود ، به چشم می خورد. ،،مقدسی،، نوشته که: گرداگرد شهر تیس نخلستان و در وسط آن انبارهای بزرگی وجود داشت. درآنجا یک مسجد زیبا هم بود. در این آبادی مردمان تمام اقوام وجود داشتند. همانطور که عموما در هر بندر بزرگ چنین است. با از بین رفتن بندر ،،هرمز،، در قرن ششم هجری ، کارهای تجاری آن در مقیاس وسیعی به این بندر منتقل شد. بطور کلی انانکه جغرافیای این خطه را نوشته اند، فقط به ذکر اسامی شهرها اکتفا کرده و چیزی از اوضاع و ویژگیهای آن بلاد ننوشته اند. اسم شهر مشهور بمپور و شهر همجوار آن فهرج را مقدسی در کتاب خود آورده است.(فهرج در بلوچی به نام پهره مشهور بود . اما در زمان رضا شاه پهلوی بر این شهر ، ایرانشهر نام نهادند.) قصرقند در جانب شمالی تیس هنوز هم جای مشهوریست . در جانب شرقی قصرقند به فاصله نه چندان زیاد ،،کیچ،، واقع شده است که آن را ،،کیچ،، یا ،،کیز،، نوشته اند.(امروزه بندر تیس و قصرقند جزوه بلوچستان ایران هستند و کیچ در ارض پاکستان قرار دارد و مرکز آن تربت است.)
اسم جالک {جالق} و ،،ذرک،، نیز آمده است به همین ترتیب ،،خواش،، یا خواص ، {خاش} . ،،روسک،، در قرن میانه بدین سبب مشهور بود که سرزمینهای ،،خروج،، که این شهر در آن واقع بود ، خرم و حاصلخیز بود . ارمیل و قنبلی دو شهر دیگر بودند که در نزدیکی دریا ، ما بین تیس و دیبل قرار داشتند . (اکنون این دو شهر در حدود ،،لسبیله،، واقع هستند.) دیبل برکرانه رودخانه سند قرار داشت. ،،اصطخری،، این دو شهر را از شهرهای بزرگ نوشته که مسافت میان آنها ، دو روز راه بود. یکی از این شهرها فقط نیم فرسخ از دریا فاصله داشت . ساکنین این شهرها تاجرانی ثروتمند بودند، که اغلب برای تجارت به هندوستان رفت و آمد داشتند.
از کناره های شرقی خلیج فارس به این طرف تا دریای هند ، ،،دیبل،، از مهمترین بنادر بشمار می رفت که واقع در بزرگترین دهانه امروزی رودخانه سند به عنوان یک بندر مهم در استان سند فعالیت داشت. مرکز این استان شهر منصوره بود که هندی ها به آن برهمن آباد می گفتند. ،،منصوره،، شهری بزرگ واقع در کنار یکی از شاخه های زیرین سند بود. عربها رودخانه سند را ،،نهر مهران،، می نامیدند.نام بسیاری از شهرهای واقع در امتداد این رودخانه بالاخص ،،مُلتان،، ذکر شده است.
جغرافی دانان در حدود مرزهای شمال شرق مکران جایی که نزدیک به مرز هندوستان است، اوضاع دو منطقه را نوشته اند. یکی ،،طوران،، که مرکز حکومت آن ، قصدار (خضدار) بود و دیگر ،،بد،، که مرکز حکومت آن ، قندابیل (گنداوه، بود. ذکر قصدار که آن را به لفظ ،،قزاده،، نیز می نویسند، در ضمن بیان فتوحات ابتدائی سلطان «محمودغزنوی» آمده است. ،،ابن حوقل،، نوشته که این شهر مشرف به یک دره یا وادی بود و در وسط شهر قلعه ای وجود داشت . زمینهای اطرف آن بسیار حاصلخیز بود و در آن انگور ، انار و سایر میوه هایی که در مناطق سردسیر حاصل می آید به دست می آمد. ،،مقدسی،، میگوید که این شهر در دو طرف یک رودخانه خشک قرار داشت . در یک طرف محل اقامت سلطان و قلعه بنا شده بود و در طرف دیگر آن که ،،بودین،، نامیده می شد، تجار زندگی می کردند. خراسانی ها در دکانهای این تاجران که در بازار بود ، معامله می کردند. ،،مقدسی،، این را هم نوشته است که ساختمانهای این شهر ، بی سلیقه و بدون محکم کاری بنا شده بود. برای تامین آب شهر ، نهرهایی کنده بودند، اما آب آن کم و غیر قابل استفاده بود. در آنزمان زمینهای شمالی ،،طوران،، که اسم مناطق ،،قصدار،، بود و به آن منطقه ،،بد،، میگفتند، اکثرا جزو ،،طوران،، بشمار می رفتند. بزرگترین شهر این حدود ، قندابیل بود که آنرا با گنداوه ی کنونی تطبیق داده اند. این شهر، در جنوب ،،سبی،، و مشرق ،،قلات،، واقع است.
نظرات بسته شده است.