پارچه بافی
نمونه هایی چند از پارچه های ابریشمی مربوط به این دوره در موزه ها و مجموعه های خصوصی دنیا موجود است و علاوه بر این چند نمونه از این پارچه ها که مکشوف از ری ( بزرگترین مرکز پارچه بافی ایران در دوره مذکور) هستند. در موزه دوران اسلامی موزه ملی ایران نگهداری می شوند که به لحاظ اصالت می توان ازآنها به عنوان شاخصی جهت ویژگی های بافت وتزئینات در مورد سایر پارچه های منسوب به این دوره استفاده کرد. افزون بر این موارد در اکثر متون تاریخی و جغرافیایی و سفرنامه های هم زمان، هرجا که به سیستم اقتصادی و بازرگانی ایران اشاره شده، پارچه به عنوان یکی از مهم ترین تولیدات ایران و از اقلام مهم صادرات معرفی شده است، که دلیل بر پیشرفت و توسعه این صنعت در دوران مزبور است.
با استناد به منابع مختلف می توان اظهار داشت که کارگاه های پارچه بافی در شهر های شوش، شوشتر و جندیشاپور که از زمان ساسانیان شهرتی ویژه درتولید انواع پارچه های ابریشمی داشتند، پس از اسلام نیز فعالیتشان تداوم یافت و پارچه های بافته شده در این کارگاه ها شهرت جهانی یافت. در زمان امویان پارچه های ابریشمی شوش مورد توجه خلفا بود چنانکه د ردیوان قیس الرقیات، شعری در مورد عبدالعزیزبن مروان آمده که در آن به وصف حرمسرای او و الیه زنان وی پرداخته و چنین توصیف نموده که پارچه البسه زنان وی از ابریشم های شوش به رنگ قرمز با راه های سفید است. در زمان عباسیان نیز خلفا به خزانه داران خود امر می کردند که پارچه های بافت شوش را جهت استفاده شخصی خلیفه نگه دارند و از آن مصرف دیگری نکنند و این درست مقارن با زمانی است که بغداد دارای بزرگترین کارگاه های پارچه بافی، به ویژه طرازبافی بود، با این وصف خلفای عباسی خواهان پارچه ها و طرازهای بافت شوش بودند.
خراسان نیز در این زمان دارای کارگاه های معتبری بود و در این بخارا معروفیتی ویژه داشت. در تاریخ بخارا آمده است: در بخارا کارگاهی بود میان حصار و شهرستان که در آنجا پارچه جهت خلیفه می بافند و زندیه نیز یکی از حومه های بخارا است و آنچه از آن خیزد، آن را زندینجی گویند که کرباس می باشد.
ری نیز یکی از معروف ترین مراکز بافت پارچه های ابریشم در دوره ساسانیان و پس از اسلام بود که ویژگی آن در تولید نوعی پارچه ابریشم دو رو ( دو پودی) بود. پس از اسلام این نوع پارچه معروف به منیررازی، ( پارچه دوروی منسوب به ری) و از شاخص ترین پارچه های قرون اولیه اسلامی و سلجوقی گردید. خصوصیت این پارچه در تکنیک بافت آن است که هم زمان دو سری پود های نقش اند از دو پشت و روی پارچه نقشی یکسان را با رنگ مخالف زمینه به وجود می آورند. دو نمونه با شیوه فوق در موزه دوران اسلامی موجود است که از ری به دست آمده است. یکی مربوط به اوایل اسلام و دیگری مربوط به دوره آل بویه ( قرن چهارم ه.ق) است. مورخان و جغرافی نویسان به کرات به پارچه منیر اشاره کرده اند. از جمله اصطخری که در بیان کالاهای وی گفته:" از ری جامه نرم منیر خیزد.در دوره سلجوقی، ری علاوه بر بافت پارچه مذکور به بافت پارچه ابریشم با تکنیک معروف به " رنگ و نیم رنگ" شهرت داشت. نقوش و زمینه این پارچه دارای رنگ یکسان است و فقط شیوه بافت و نحوه به کارگیری پود هاست که نقوش را براق و برجسته می سازند.(یک نمونه ابریشم با شیوه مذکور مکشوف از ری در موزه دوران اسلامی موجود است.)ایالت فارس نیز در این قرون دارای کارگاه های پارچه بافی معتبری بود. ابن حوقل در این مورد می گوید:" در شهر های مختلف فارس پارچه های طراز چند رنگ خاص سلطان تهیه می شود.
لازم به ذکر است طراز به پارچه ای اطلاق می شود که دارای حاشیه کتیبه ای بود و کلا به خط و کتابتی که نساجان بر پارچه می بافتند و یا دوخته دوزی می کردند طراز گفته می شود و به همین سبب این پارچه های کتیبه دار معروف به طراز بودند.
پارچه های طراز به ویژه در زمان خلافت امویان و عباسیان از نظر سیاسی ارزش خاصی داشت و به عنوان یکی از نشانه های قدرت پس از خواندن خطبه و ضرب سکه محسوب می شد و خلفا و پادشاهان آن را به حکام و سران به عنوان بخشیدن قدرت هدیه می دادند. مضامین کتیبه های طراز اغلب شامل نام و یا شعارهای خاصی بود.
علاوه بر بافت طراز، در فارسی پارچه های دیگری نیز تهیه می شود. از جمله در فسا پارچه های زربفتی بافته می شد که نام شاه با رنگ سبز و آبی درآن بافته می شد. و در شیراز نوعی پارچه لطیف جهت تهیه قبا و در سینیز پارچه های لطیف کتانی معروف به " قصب"(لستربخ جغرافیای تاریخی، سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران 1337، صفحه های316 و 315 )و نوعی پارچه معروف به سینیزی تهیه می شد.
نقوش و طرح های تزئینی پارچه های این دوران ااکثراً به شیوه و اسلوب ساسانی بود، به ویژه طرح های مدور با مربع که مانند قابی نقش مایه ها ی اصلی را که عبارت بودند از نقوش جانوری و گاه انسانی و موجودات افسانه ای در بر می گرفتند. از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم ه.ق علاوه بر نقش مایه های مرسوم کتیبه نگاری برروی پارچه ها به خصوص در حواشی رایج شد که عمدتاً شامل دعا و ثنا و ضرب المثل ها بود. در قرون اولیه اسلام خطوط بافته شده بر پارچه ها خط کوفی ساوه با حروف نسبتا کوتاه بود ولی در دوره سلجوقی خط کوفی به شیوه تزئینی درآمد.
یکی از شیوه هایی که در دوره سلجوقی جهت تزیین پارچه استفاده می شد، نقاشی روی پارچه بود. علیرغم عقیده عده ای که معتقدند نقاشی روی پارچه پس از حمله مغول و به دلیل ورود کالاهای چینی از جمله پارچه های نقاشی شده چینی به ایران رایج شد؛ ولی نقاشی به وسیله قالب و مهر بر روی پارچه گویا قبل از حمله مغول، در دوره سلجوقی مرسوم بوده. درکتاب جوامع احکام النجوم که راجع به صنایع و حرف و آداب و رسوم اشاراتی دارد، آمده است:" اگر زهره و مریخ در مکان عمل بود، مولود رنگرز بود که کرباس مهر کند و می توان چنین استنباط کرد که شیوه کار به صورت تهیه پارچه های قلمکار بوده است.
از انواع دیگر پارچه هایی که در متون ذکر شده و می توان گفت نمونه هایی از پارچه های زربفت و دوخته دوزی است. پارچه سقلاطون است که به معنی پارچه ابریشم آمیخته به رشته های فلز طلاست و دیگر پارچه مثقل که با الیاف زر وسیم روی آن دوخته دوزی می شود.