پوشش گیاهی منطقه گاوخونی

تیره اسفناج
گیاهان این تیره غالباً علفی و نمک‌دوست هستند که در بیشتر مناطق شور کویری و خشک جهان از جمله در کناره دریاها، باتلاق‌ها و مرداب‌ها به خوبی رشد کرده و اجتماعات قابل ملاحظه‌ای را تشکیل می‌دهند. تالاب گاوخونی هم به خاطر داشتن حاشیه‌های مرطوب و شور، زیستگاه مناسبی برای رشد بسیاری از گونه‌های شور رست این تیره می‌باشد، به نحوی که تنوع گونه های گیاهی متعلق به این تیره در مقایسه با تیره‌های دیگر سهم بیشتری را در ترکیب رویش‌های منطقه ایفا می‌کند. از گونه‌های متعلق به این تیره که در جوامع گیاهی مختلف منطقه به خوبی قابل مشاهده هستند،‌ می‌توان به گونه‌ای از جنس لارک سلمه تره، کورنولاکا ژیرژنسونیا، گنگ (آغنه)، هالوستاکیس (قعر)، تاغ، جاروقزوینی،(شکرشور)، لوندزیا گونه‌های مختلف سالولا، جفته شور (شیرمال)، اشنان (ایشنون) و سیاه‌شور (کاندول) اشاره کرد. از بین گیاهان ذکر شده از جنس لارک (آنابازیس) آلکالوییدی به نام آنابازین (ایزومرنیکوتین) که دارای خاصیت حشره‌کشی بسیار قوی و سمی می‌باشد، استخراج می‌کنند . می‌توان از گونه‌های مختلف سالسولا (چشموک، زراق، سرمه) که گل‌های رنگارنگ و چشم‌نوازی دارند، در ایجاد فضای سبز مناطق کویی و از خاکستر برخی از گونه‌های آن به علت داشتن مواد قلیایی فراوان به جای سود استفاده کرد. به علاوه این گیاه دارای خواص درمانی بوده و اعضای آن دارای اثر ملین و مدر است. از انواع سالولا ماده‌ای به نام سالسولین نیز استخراج می‌کنند که پایین‌آوردنده‌ی فشار خون می‌باشد. همچنین در زمان‌های گذشته از بخش‌های هوایی و خرد شده گیاه اشنان برای شستن لباس استفاده می‌شود.


تیره گز
گونه‌های مختلف گز بیشتر در کنار آب‌های شور، زمین‌های شوره‌زار و کنار رودخانه‌ها می‌رویند و شامل درختچه‌ها و یا درختانی با برگ‌های نوک‌تیز سوزنی و یا پولک‌مانندی است که به طور فشرده روی هم قرار می‌گیرند و از لحاظ ظاهری شکلی شبیه سرو دارند. در شمال غربی تالاب گاوخونی و در مجاور آبراهه‌های متعددی که به تالاب ختم می‌شوند، پوششی فراوان، متراکم و از گونه های گز با ارتفاع قابل ملاحظه‌ای رشد می‌کنند که به همین دلیل این بخش از منطقه به جنگل‌زار مشهور است. پوست برخی از انواع درختچه‌های گز دارای تانن فراوان می‌باشند که اثر قابض داشته، به‌علاوه مدر، اشتها آور و مقوی می‌باشد. پنج گون مختلف از انواع گز شامل شوره گز، گز گلبرگ نازک، گز چهار مادگی و . . . در این بخش از تالاب وجود دارند. متاسفانه در زمان‌های گذشته اهالی مناطق مجاور درختچه‌های گز این ناحیه را که به صورت بیشه‌زارهای متراکمی بودند، برای تهیه ذغال و همچنین سوخت به طور بی‌رویه قطع می‌کردند که امروزه با منسوخ شدن این کار، خسارات گذشته تا حدود زیادی ترمیم شده و سیمای جنگلی خود را دوباره باز یافته است.


تیره کاسنی
این تیره دارای ده گونه مختلف در منطقه است که بیشتر بر روی دامنه‌ کوه‌های مجاور که کمتر تحت شوری تالاب قرار می‌گیرند، رشد می‌کنند. این گیاه با گل‌های رنگارنگ خود مناظر زیبایی را در اوایل فصل بهار در این مناطق ایجاد کرده و در مدت کوتاهی خزان می‌شوند. از گونه‌های متعلق به این تیره که در مناطق مذکور رشد می‌کنند می‌توان به درمنه،‌ شکر تیغال، گیاهی با نام محلی تلچه، گل بابونه، سنسیو و . . . اشاره کرد. گونه درمنه از گیاهان خوشخوراک است که می‌تواند در چرای دام موثر باشد. از این گیاه اسانسی علیه سویه‌های مختلف باکتریایی و قارچی تهیه می‌شود.


تیره پیچک صحرایی
این تیره فقط دارای یک گونه در منطقه است که در مسیرهای آبرفتی که در زمستان توسط آب پوشیده می‌شوند و در خاک‌های شور استقرار می‌یابند، تیره پیچک صحرایی را می‌توان در مجاورت آبراهه‌هایی که در نتیجه انشعاب رودخانه زاینده‌رود و در محل ورود به تالاب به وجود آمده است، مشاهده کرد. این تیره به نام محلی لیواش معروف است.


تیره شب‌بو
هفت گونه‌ی مختلف از این تیره در منطقه شناسایی شده‌اند. بسیاری از این گونه‌های تیره شب‌بو مصرف غذایی و یا ارزش دارویی دارند. بیشتر آنها درای گلوکوزید گوگردی هستند که در استخراج اسانس‌های گوگردی کاربرد دارند. گیاهان دارویی در این تیره بسیار هستند و از گذشته دور مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند. همچنین بسیاری از گونه‌های این تیره زینتی هستند. گیاهی با نام محلی شلغمی، گونه‌ای از جنس تره‌تیزک (چاله حموم) و دو گونه از جنس استریگموستوم و از جمله گونه‌های متعلق به این تیره در تالاب گاوخونی هستند.
 

تیره ریش بز
تنها گونه متعلق به این تیره در منطقه ریش بز (ارمک، افدرا) می‌باشد که به علت شکل ظاهری انشعابات ساقه گیاه به این نام معروف است. این گیاه را می‌توان در ارتفاعات بالای کوه سیاه به خوبی مشاهده کرد که از تراکم پوشش نسبتاً خوبی برخوردار است. بردباری این گیاه نسبت به شوری کم است و از این رو د رمجاورت دریاچه رشد نمی‌کند. این گیاه خوش‌خوراک بوده و برای تامین علوفه دام استفاده می‌شود. گونه‌های مختلف افدرا کم و بیش دارای آلکالوئیدی معروف به نامافدرین هستند که مصرف وسیعی در پزشکی دارد. افدرین استخراج شده شبیه آدرنالین عمل می‌کند و محرک مغز و اعصاب، از بین برنده خستگی و ناراحتی، افزایش‌دهنده فشار خون، آرام‌ کننده حرکات روده‌ای و تسکین‌دهنده‌ و معالجه کننده روماتیسم می‌باشد. افدرا در بین گیاهان دارویی موجود از قوی‌ترین گیاهان دارویی موثر برونش‌ها می‌باشد و یکی از قدیمی‌ترین گیاهان دارویی جهان است. اغلب اشخاص باید بارها از دارویی بدون نسخه سرماخوردگی که دارای ماده شیمیایی پزودو افدرین است،‌ استفاده کرده‌اند، بدون این که بدانند بنیان این دارو از گیاه دارویی افدرا می‌باشد که احتمالاً‌ بیش از 5 هزار سال سابقه‌ی شفابخشی داد. زنان باردار، مادران شیرده، اشخاص با فشار خون بالا، بیماران قلبی و . . . می‌بایست در مصرف آن محتاط باشند .


تیره شمعدانی
گونه‌ای از جنس ارودیوم تنها گیاه این تیره در منطقه است که در خاک‌های لومی که دارای مقادیر شن، رس و سیلت به اندازه یکسان می‌باشند،‌ رشد می‌کند و در نواحی صخره‌ای پوشیده شده توسط درمنه نیز می‌توان آن را مشاهده کرد. این گیاه دارای گل‌هایی به رنگ قهوه‌ای متمایل به قرمز است.


تیره گندمیان
این تیره شامل گونه‌های نی، چمن شور، جارو پیغمبری (نیسی) ارموپیرم و . . . می‌باشد که بیشتر گیاهانی علفی، یک‌ساله یا چند ساله می‌باشند و از لحاظ تامین علوفه دام اهمیت دارند. چمن شور که در بخش جنگل‌زار به خوبی رشد می‌کند و یا یا جارو پیغمبری که در ارتفاعات و جامعه گیاهی درمنه وجود دارد،‌ هر یک برای چرای دام به کار می‌روند. از بین گونه‌های مختلف این تیره بعضی گیاهان از فراوانی بیشتری نسبت به سایر گونه‌ها برخودار بوده و پوشش‌های متراکمی را در ناحیه شمال غربی تالاب به وجود می‌آورند. بهره‌برداری از گیاه نی امروز در بسیاری از تالاب‌های کشور و جهان برای مصارف گوناگون متداول است، به نحوی که می‌توان از آن‌ در ساخت بخش‌هایی از خانه، دیوار پیش‌ساخته‌‌ای به نام کانتکس، تهیه خمیر مقوا و کاغذ و نئوپان و علوفه استفاده کرد. از مشخصات جالب توجه دیگر در مورد نی این است که برگ‌های این گیاه در هنگام پوشیده شدن توسط آب،‌ این شرایط را تحمل نکرده و سریع می‌ریزند. این امر معیار خوبی است که می‌تواند حداکثر بالا‌ آمدن آب در تالاب را نشان دهد.


تیره شب‌خسب
کهورک (جغجغه یا کیلیونی) گونه متعلق به این تیره است که در خاک‌های رسوبی بین محصولات زراعی و زمین‌‌های شور و در مسیر رودخانه و آبراهه‌های منتهی به تالاب رشد می‌کند.


تیره گل جالیز
گونه‌ای از گل جالیز در اطراف تالاب و بر روی زمین‌های شنی رشد می‌کند. این گیاه فاقد کلروفیل می‌باشد و بیشتر انگل ریشه درختچه‌های گز در منطقه است. جالب است بدانیم که برخی از گونه‌های گل جالیز به عنوان تونیک، مقوی و رفع کننده‌ی ناراحتی‌های خون بوده و در معالجه‌ی عقیمی به‌کار می‌روند.


تیره پروانه‌آساها
گیاهانی ا زاین تیره که در محدوده تاباب گاوخونی وجود دارند،‌ عبارت‌اند از: خارشتر، شیرین بیان (مجو) و سه گونه از گیاه گون ……، که بیشتر بر روی زمین‌های شنی و خشک حاشیه‌ای رشد می‌کنند. خارشتر گیاهی است خاردار که در بیشتر نقاط خشک و بیابانی ایران رویش می‌کند و از سرشاخه‌های آن برای چرای دام استفاده می‌شود. از ریشه گیاه شیرین بیان (شیرین بنان) هم ترگیبات گلیسیریزین به دست می‌آورند که مصرف دارویی دارد و از قدیم ریشه‌ی آن به صورت دم کرده برای درمان برخی از بیماری‌های متداول بوده است . این گیاه در بوشهر و فارس با نام مهک و در تهران و شمال ایران با نام شیرین بیان، کرمان «متکی» و اصفهان «میجو یا مژو» معروف است و در کتب طب سنتی قدیم سوس (به معنای ریشه‌ی شیرین بیان) معرفی شده است. از عصاره شیرین‌بیان و عرق آن هم‌چنین مشروب غیرالکلی فرح‌بخشی درست می‌کنند که به آن کوکو (coco) می‌گویند. برداشت ریشه یا ساقه این گیاه برای مصارف دارویی باید در سال سوم هنگامی که برگ‌های آن در حال ریختن است، انجام گیرد، زیرا در این مرحله از رشد گیاه ریشه‌ آن حداکثر ماده گلیسیریزین را دارد .


تیره علف هفت‌بند
اسکنبیل و کاروانکش دو گونه‌ی این تیره هستند که در نقاط شنی رشد می‌کنند. از اسکنبیل برای تثبیت تپه‌های شنی حاشیه تالاب می‌توان استفاده کرد.


تیره سیب زمینی
تنها گونه این تیره در منطقه گرگ تیغ(اشک) است که به خاطر تیغ‌های مشهورش به این نام خوانده می‌شود. کاربرد این گیاه در مناطق کویری و خشک در ایجاد حصارهای طبیعی است.


تیره چتریان (جعفری)
گونه ای از جنس آنقوزه، گیاهی با نام محلی خولگی، خارخروسک و شومانیا از جمله گیاهان این تیره هستند که در منطقه رویش دارند.


تیره قیچ
سه گونه از این تیره در منطقه رشد می‌کنند که شامل اسپند، خارخسک (نخودی) و قیچ می‌باشند. اسفند یا اسپند که در کتب طب سنتی با نام حرمل آمده است و نوعی سداب وحشی است، خاصیت دارویی داشته و دانه آن مخدر است و به عنوان تب‌بر، کاهنده درد معده و در معالجه کرم‌های روده در مردان استفاده می‌شود. جوشانده برگ آن برای درمان رماتیسم و ریشه آن برای کشتن برخی از حشرات موذی مفید است. خارخاسک با نام‌های دیگری همچون شکرهنج و خار سوهک نیز معروف است، برای افزایش شیر، از بین بردن انگل‌های شکم، معالجه آبسه، اسهال خونی،‌ درمان اسهال خونی، درمان التهاب روده و برفک دهان و . . . به کار می‌رود.
قیچ در اغلب نقاط به کل قیچ نیز معروف است و با نام‌های دیگری همچون آقاجی، زرین‌چو،‌ قره‌قان و کچ نیز خوانده می‌شود، گیاهی است چند ساله به صورت درختچه‌‌های کوچک که در ارتفاعات مشرف به تالاب از جمله دامنه کوه سیاه رویش می‌کند. در گذشته این گیاه برای تهیه سوخت و ذغال استفاده می‌شد .
 

جامعه‌شناسی گیاهی
نام‌گذاری و شناخت جوامع گیاهی همواره مورد توجه بسیاری از پژوهشگران علم بوم‌شناسی نظیر براون بلانکه، روشرت، موراوس و غیره بوده است  که هر یک سعی کرده‌اند با پیشنهاد قوانین خاص نامگذاری، نظام معرفی واحدهای رویشی و جوامع گیاهی را بهبود بخشند.
براون بلانکه قطعاتی از پوشش گیاهی را با ترکیب گونه‌ای مشابه که به صورت تیپ‌های مجزا به یکدیگر مرتبط می‌شوند و هر یک با خصوصیات جامعه‌پذیری و ترکیب گیاگانی معین و به وسیله‌ی گونه‌های شاخص قابل تشخیص هستند، به عنوان جامعه معرفی کرد .
در بررسی و مطالعه پوشش گیاهی منطقه، پس از تفکیک گروه‌ها و تعیین درجه وفاداری گونه‌های موجود در هر یک از گروه‌ها به صورت گونه‌های شاخص، همراه و تصادفی 14 جامعه گیاهی تشخیص داده شدند . در ذیل با توجه به ملاک‌های دیگر از جمله میزان پوشش، شکل حیاتی و نوع رویش‌گاه، هر گاه از این جوامع توصیف می‌شوند.


جامعه نی
این جامعه دارای گونه شاخص نی‌ می‌باشد و در بخش شمالی تالاب در محل ورود زاینده‌رود به آن و در مسیر آبراهه‌های متعددی که در نتیجه انشعاب در این رودخانه حاصل شده است، سطح وسیعی را اشغال می‌کند . ارتفاع پوشش در اینجا بیشتر از جوامع دیگر می‌باشد و به خوبی می‌توان آن را از جوامع دیگر تفکیک کرد.
گونه‌های همراه در این جامعه عبارت‌اند از: گنگ، گز، چهارمادگی و گیاه شور.
گیاه نی از گروه آب‌رست‌ها است که در نواحی با سطح ایستایی بالا رشد می‌کند و دارای تعرق اندکی می‌باشد. گیاهان متعلق به این گروه تجمع نمک را زیاد کرده و موجب ایجاد نواحی باتلاقی می‌شوند .
به علت بالا بودن ارتفاع پوشش گیاهان نی که در برخی نقاط تا 4 متر نیز می‌رسد، این جامعه سهم مهمی در جلوگیری از انتقال شوری به نقاط مجاور دارد، زیرا که باد هنگام وزیدن در سطح دریاچه مقداری آب و نمک با خود به همراه می‌برد که در هنگام رسیدن به این دیوار محافظ به مقدار قابل ملاحظه‌ای سرعت وزش باد کاهش یافته و مانع انتقال شوری از این طریق می‌شود. این در حالی است که در بخش شمالی تالاب و در فاصله‌ای نه چندان دور، زمین‌های مزروعی گسترده‌ای وجود دارند که در معرض چنین بادهایی می‌باشند.
سطح آب آبراهه‌ها در این جامعه در برابر وزش باد مصون می‌ماند و پناهگاه مناسبی را جهت زیست پرندگان این منطقه فراهم می‌کند. همچنین آنها را از دیدگاه شکارچیان مخفی نگه می‌دارد. از طرف دیگر ساقه‌های زیرزمینی گیاه نی که موجب رشد سریع و غیرجنسی آن می‌شود، مورد تغذیه ماهی کپور قرار می‌گیرد.
 

جامعه گز
این جامعه به صورت نوارهای انبوهی در مسیر آبراهه‌هایی که از انشعاب رودخانه زاینده‌رود به وجود آمده است، از محلی به نام قلعه شاخ‌کنار شروع شده و تا محلی به نام بنجیا واقع در بخش چراگاه که نقطه شروع گسترش جامعه نی می‌باشد، ادامه دارد. این جامعه در دو طرف هر یک از آبراهه‌ها تا مسافت ده‌ها متر گسترش دارد .
جامعه‌ی گز محل رویش انواع مختلفی از گونه‌های گز می‌باشد که عبارت‌اند از : گز گلیرگ نازک، شوره گز، گز چهار مادگی و دو گونه گز دیگر.
علت تنوع و رشد انبوع گونه‌های گز در این جامعه، رشد سریع این گیاه و مقاومت و سازگاری آن با خاک‌های شور، اراضی پست و سطح آب زیرزمینی بالا است .
گز بیشتر به صورت درختچه‌ای است و دارای ارتفاع بالاتری نسبت به سایر جوامع گیاهی منطقه، به جز جامعه‌ی نی می‌باشد. در این جامعه همانند جامعه نی ارتفاع پوشش در برخی نقاط تا 4 متر نیز می‌رسد و همانند نی می‌تواند حرکت یا سرعت بادهای حاوی نمک را که از سطح دریاچه به سایر نقاط می‌وزد، کاهش دهد. همچنین می‌توان برای ایجاد دیوار محافظ در مناطق کشاورزی کمک گرفت . از طرف دیگر گز جزو گروه چاه‌رست‌ها می‌باشد که ریشه‌های آن به سطح آب می‌رسد و اثر معنی‌داری بر رژیم آب زیرزمینی دارد .
گونه‌های شاخص این جامعه عبارت‌اند از: انواع گز (لیواش)، سیاه‌شور (کاندول).
گونه‌های همراه شامل: نی، خارشتر، گرگ تیر (اشک) و نوعی گز می‌باشد.
 

جامعه هالوستاکیس (قعر)
جامعه فوق در یک منطقه نسبتاً وسیع، از مجاور قلعه‌شاخ کنار و جاده شروع شده و تا جامعه گنگ و در برخی نقاط تا جامعه گز گسترش می‌یابد. به علت شوری بالای خاک، پوشش از تنوع کمی برخوردار می‌باشد.
هم‌چنین به علت شوری زیاد خاک سطحی امکان استقرار و رویش گیاهان یک‌ساله در این جامعه وجود ندارد و در بین برداشت‌های قطعات نمونه، هیچ گونه گیاه یک‌ساله مشاهده نشد .
گونه شاخص این جامعه هالوستاکیس می‌باشد. این گونه گیاهی متعلق به گروه چاه‌رست‌ها می‌باشد. در این گروه سیستم ریشه‌ای معمولاً به سطح آب زیرزمینی می‌رسد و نقش مهمی بر روی رژیم آب زیرزمینی دارند و به طور معمول غلظت مواد معدنی آب زیرزمینی را هنگامی که جریان آب کند باشد،‌ افزایش می‌دهند. این گونه گیاهی در نقاط مرطوب و یا شوره‌زارهایی که دارای خاک پف کرده می‌باشند رشد کرده در بیشتر سواحل دریاچه های شور دیده می‌شود.
گونه‌های همراه این جامعه شامل گنگ و اوشنان است.
 

جامعه گنگ
جامعه فوق کم و بیش عضو پایدار و سازگار رویش در مرداب‌های شور است و گونه شاخص آن گنگ می‌باشد. این گیاه یکی از مشخص‌ترین گیاهان شوره‌زارها است و در بسیاری از شوره‌زارهای ایران که سطح آب زیرزمینی بالا یا سطحی می‌باشد،‌ رشد و نمو می‌کند .
به نظر می‌رسد عامل اصلی استقرار این گیاه در اراضی پست و حاشیه‌ای تالاب‌های شور که دارای سطح آب زیرزمینی بالا هستند، پوشیده شدن این مناطق توسط آب می‌باشد که هر چند وقت ممکن است اتفاق افتاده و موجب افزایش رطوبت خاک و شستن نمک‌های سطحی خاک شود که این خود زمینه را برای جوانه‌زنی و رشد گیاه فراهم می‌کند. ویزل کشف کرد که دانه‌های این گیاه در یک گستره معین از غلظت نمک (تا اندازه m 6/0) رشد می‌کند . این گستره از نمک در طبیعت با پوشیده شدن چنین مناطقی به وسیله آب فراهم می‌شود، زیرا پوشیده شدن توسط آب در فواصل زمانی مختلف صورت می‌گیرد،‌یک رطوبت مطلوب و نه اشباع از آب را در خاک سبب می‌شود. هم‌چنین مقدار شوری خاک را در سطح فوقانی تا سطح شوری آبی که آن را می‌پوشاند،‌ تغییر می‌دهد. البته نظیر چنین عملکردی از طریق بارندگی چنان چه قابل ملاحظه باشد،‌ تحقق می‌یابد.
 

جامعه شور
این جامعه در محل چراگاه و در مجاورت محلی به نام شاخ کوه‌سیاه که در حقیقت آبراهه‌ای است که از انشعاب رودخانه زاینده‌رود حاصل شده است، به صورت متراکم با پوشش بالا گسترش دارد. این جامعه مانند جامعه قبل در هنگام افزایش آب رودخانه و پیشروی آب پوشیده شده و گونه شاخص آن گیاه شور می‌باشد. این گیاه جزو گروه مویینه‌ آب‌رست‌ها و از گیاهان شور رست می‌باشد که از آب مویینه‌ای و سطحی (کمتر از یک یا دو متر)‌ استفاده می‌کند . رشد خالص این گیاه اغلب ایجاد یک چمن‌زار متراکم را می‌کند. هم‌چنین این گونه گیاهی جهت تامین بخشی از غذای دام موجود در منطقه مورد چرا قرار می‌گیرد.
گونه‌های همراه در این جامعه عبارت‌اند از: گز، گلبرگ نازک، گنگ و قعر.
 

جامعه گون
جامعه گون در حاشیه تپه‌های شنی واقع در بخش شمال غربی و در مجاورت با قلعه‌ای معروف به نام شاخ میان واقع شده است. این جامعه در تثبیت شن‌های روان که توسط باد حمل می‌شود، دارای اهمیت فراوان است، زیرا کمی دورتر از این ناحیه زمین‌های مزورعی گسترده‌ای وجود دارد که همواره در معرض خطر پوشیده شدن به وسیله‌ی شن‌های روان می‌باشند.
گیاهان این جامعه بیشتر از انواع ماه‌پسند بوده و توان سازگاری در چنین شرایطی را دارا می‌باشند و به علت تنوع پوشش در اینجا مقایسه با بسیاری از جوامع دیگر منطقه بالا است. با وجود این نمی‌توان تاثیر تالاب را بر این ناحیه نادیده گرفت،‌ چرا که بادهایی که از سطح تالاب به این ناحیه می‌وزد، مرطوب و حاوی ذرات نمک می‌باشد که در افزایش رطوبت خاک و شوری آن در این جامعه نقش به‌سزایی دارد.
علت تعدد گونه‌های‌ گیاهی در این جامعه دوری آنها از تالاب و در نتیجه استقرار گیاهان غیر بردبار و یا کم بردبار به شوری می‌باشد.
 

جامعه اشنان- چشموک
این جامعه در محلی به نام قلعه شاخ میان و در ضلع جنوبی رودخانه زاینده‌رود،‌ در محل ورود به تالاب گاوخونی، بعد از جامعه گنگ استقرار داشته و به طرف تپه‌های شنی گسترش دارد.
بافت نسبتاً‌ شنی خاک در این منطقه موجب شده همانند جامعه قبل، خاک آن کمتر تحت شوری مرداب قرار گیرد و تنوع گیاهی در اینجا نیز بالا باشد .
گونه شاخص این جامعه شامل زارق، چشموک، سرمه، گونه‌ای از جنس لارک و اوشنان می‌‌باشد و گونه‌های همراه عبارت‌اند از: لیواش، گرگ تیغ، اسپند، شور، گنگ،‌ خار شتر و سیاه‌شور.
 

جامعه جفته شور- چشموک
این جامعه در مجاورت تالاب و در بخش شمای آن بخش مرتفع‌تری نسبت به نقاط همجوار می‌باشد و با وسعتی به عرض حدود 10 متر، ولی به طول چند کیلومتر بر روی خاک شنی و سنگریزه‌ای که در هنگام بارندگی و جریان سیل از نواحی مرتفع‌تری تشکیل شده است،‌ استقرار می‌یابد. این جامعه پوششی بسیار متفاوت با بخش‌های مجاور دارد و در دو طرف خود تا شعاع صدها متر فاقد هر گونه پوشش گیاهی است، زیرا شوری زیاد و بالا بودن سطح آب زیرزمینی مانع از رویش هر گونه گیاهی شده است. اما در این ناحیه تراکم نسبی پوشش بالا می‌باشد،‌ زیرا بافت شنی خاک و همچنین مرتفع بودن آن مانع از تاثیر آب شور تالاب در این ناحیه شده است.
گونه های شاخص در این جامعه عبارت‌اند از:‌ چشموک، جفته شود (شیرمال) و گونه‌های دیگر همراه شامل اشنان، سیاه‌شور و جارو پیغمبری (نیسی) می‌باشد.
جامعه اشنان- سالسولا
این جامعه بر روی یک سطح شنی نسبتاً هموار،‌ بعد از جامعه فرعی شاخ کنار استقرار یافته است. در اینجا به علت پایین بود سطح سفره آب زیرزمینی و بافت شنی خاک، تاثیر شوری مرداب ناچیز بوده و هم‌چنین گیاهان موجود بیشتر از انواع یکساله هستند که آب مورد نیاز برای رشد خود را از طریق بارندگی در فصل زمستان و اوایل بهار تامین می‌کنند.
گونه‌های شاخص در این جامعه شامل: اشنان، سالسولا و کورنولاکا می‌باشد و گونه های همراه در این واحد رویشی عبارت‌اند از: جارو پیغمبری (نیسی) سالوسلا، جارو قزوینی (شکر شور) و کهورک (کیلیونی).
 

جامعه اشنان
جامعه اشنان در دامنه‌ای وسیع با سطح نسبتاً هموار و آب زیرزمینی عمیق‌تر نسبت به جامعه همجوار، یعنی جامعه گنگ گسترش دارد .
از گونه‌های شاخص جامعه اشنان، اشنان می‌باشد که تراکم بالایی دارد و یک گیاه علفی و پایا است. رویش‌گاه اصلی آن اراضی شور با شیب ملایم و سطح آب زیرزمینی به نسبت بالا است و علاوه بر تثبیت شن می‌تواند برای علوفه دام‌ها،‌ به ویژه شتر، مورد استفاده قرار گیرد. همچنین در گذشته برگ این گیاه برای شستن لباس کاربرد داشته و از طرف دیگر در برخی نقاط از برگ این گیاه ماده شیمیایی کلیاب استخراج می‌کنند که برای رنگرزی و سفید کردن ابریشم استفاده می‌شود.
تراکم پوشش در این جامعه بیشتر در مسیر آبراهه‌هایی است که از کوه سیاه سرچشمه می‌گیرند و در فصل بارندگی موجب تامین آب سفره زیرزمینی و کاهش میزان نمک می‌شوند و به همین علت در سال‌هایی که بارندگی میزان قابل توجهی باشد،‌ تعداد کثیری از گیاهان یکساله شور رست و غیر شوررست رشد و نمو می‌کنند. در این مکان بارندگی یکی از عوامل موثر و مهم در رشد گیاهان یکساله می‌باشد. در طی دو سال کار صحرایی در منطقه (1374 و 1375)، مشاهده شد که در سال 1375 که بارندگی به مقدار قابل توجهی بیش از سال قبل بود،‌ تنوع و رشد گیاهان یکساله نیز افزایش یافته و لازم شد تا برداشت قطعات نمونه‌ی جدیدی را در سال اخیر از جامعه انجام داده و حضور متراکمی از گونه لوندزیا را در جامعه اشنان شاهد باشیم.
از گونه‌های شاخص دیگر جامعه اشنان می‌توانیم به موارد ذیل اشاره کنیم: ایزاتیس (شلغمی)، ارموپیروم، جفته شور (شورمال) لوندزیا و گونه‌های همراه شامل جارو پیغمبری (نیسی)، سکنبیل، قیچ و درمنه.
 

جامعه تاغ
این جامعه در بخش شرقی تالاب گاوخونی استقرار دارد و یک جامعه طبیعی است که گسترش زیادی ندارد . از ناحیه شمال شرقی تالاب هنگامی که در امتداد محدوده شرقی آن حرکت کنیم، پس از طی مسافتی اندک به جامعه تاغ برخورد می‌کنیم که در حقیقت آخرین جامعه گیاهی در محدوده شرقی منطقه محسوب می‌شود. چرا که پس از گذر از این جامعه به آبراهه‌های متعددی می‌رسیم که از ارتفاعات شرقی موجود که در فاصله‌ی نسبتاً‌ دوری از آن قرار دارد، سرچشمه می‌گیرند. به علت شوری بالای خاک در طی مسیر، آبهای جاری در این آبراهه‌ها به مقدار زیادی شور شده و مانع رویش هر گونه گیاهی در این بخش از تالاب‌ می‌شود. این وضعیت تا ناحیه جنوبی تالاب همچنان ادامه دارد.
تاغ گونه شاخص این جامعه می‌باشد که بیشتر در محل تقاطع آبراهه‌های آبی و اراضی شور و سطح نواحی شنی رشد و نمو می‌کند. از انواع درختی تاغ می‌توان در جهت تثبیت شن‌های روان استفاده کرد.
گونه‌های همراه در جامعه تاغ عبارت‌اند از : اشنان، جارو پیغمبری، سالسولا و ایزاتیس.
 

جامعه درمنه
جامعه درمنه در حاشیه شمال شرقی تالاب گسترش دارد. در این ناحیه سطح زمین نسبتاً‌ هموار می‌باشد و علت پایین بودن نسبی سطح زمین در مقایسه با سطح مرداب،‌ خاک آن کمتر تحت تاثیر شوری تالاب قرار می‌گیرد. درمنه از گونه‌های شاخص در این جامعه می‌باشد که از گروه آمبروفیت‌ها است و به بارندگی محلی برای تامین آب مورد نیاز خود وابسته است . هم‌چنین این گیاه از گونه‌های علفی و خوشخوراک برای چرای دام محسوب می‌شود. بخشی از تالاب که بیشتر مورد استفاده چرا قرار می‌گیرد، همین جامعه می‌باشد که متاسفانه چرای بی‌رویه از یک طرف و بارندگی کم از طرف دیگر موجب کاهش میزان تاج پوشش درمنه و گیاهان دیگر در این بخش شده است.
گونه شاخص دیگر جامعه درمنه، جارو پیغمبری است که این گونه هم برای چرای دام مناسب می‌باشد. قیچ و اسکنبیل از گونه‌های همراه در این جامعه هستند .
 

جامعه قیچ
پس از گذر از جامعه اشنان در دامنه کوه سیاه با تند شدن شیب زمین و سخت شدن آن در یک محدوده نه چندان وسیع (عرض کمتر از 100 متر) جامعه قیچ گسترده است. به علت بالا بودن قابل توجه سطح زمین از سزح مرداب و نوع خاک تاثیر شوری آب بر این جامعه وجود ندارد. گیاهان این جامعه از طریق بارندگی (یعنی تنها آب در دسترس) نیازهای آبی خود را تامین می‌کنند.
در جوامعی همچون جامعه مذکور که تعداد زیادی گیاهان یکساله قادر به رویش هستند، چنانچه میزان بارندگی در فصل بهار زیاد باشد، یک پوشش انبوه تولید می‌کند که از سایر جوامع موجود در مرداب‌های شور که تنوع پوشش کمی دارند، به خوبی قابل تشخیص است .
این جامعه بر روی اراضی شنی مرتفع و به دور از تاثیر سفره آب زیرزمینی استقرار دارد.
گونه‌های شاخص جامعه قیچ عبارت‌اند از: قیچ، اسکنبیل، کاروان‌کش، گونه‌ای از جنس آنقوزه، پتروپیروم، پاراکاریوم،‌ آمبربوا،‌ لاپولا و . . . .
تعداد بالای گوه‌های شاخص در این جامعه به علت آن است که شرایط موجود محیطی از جمله سطح سفره آب زیرزمینی، میزان شیب و بافت خاک زمینه را برای رویش تعداد کثیری از گیاهان که اغلب از نوع یکساله می‌باشند، فراهم کرده است. گونه های گیاهی موجود در این جامعه معمولاً‌ توان زیستن در شرایط محیطی جوامع دیگر تالاب را که اغلب دارای سفره آب زیرزمینی بالا و در نتیجه متاثر از شوری آن می‌باشند، ندارند.
گونه های همراه در جامعه قیچ شامل گونه‌های جارو پیغمبری، افدرا (ارمک، ریش بز) و سلمه تره هستند.
 

جامعه افدرا
جامعه افدرا در مرتفع‌ترین بخش منطقه، در یک محدوده کم و در قله کوه سیاه واقع در بخش شمالی تالاب استقرار دارد. این جامعه در واقع بعد از جامعه قیچ قرار دارد و همانند جامعه مذکور رویشگاه آن دارای شیب تند، زمین سنگلاخی و سطح سفره آب زیرزمینی بسیار پایین می‌باشد. رویش در اینجا تحت تاثیر شوری مرداب قرار نمی‌گیرد و میزان بارندگی از عوامل عمده موثر در رشد و نمو گونه‌های گیاهی است.
همچنین به علت کاهش مقدار شوری خاک، رویش از تنوع گونه‌ای خاصی برخوردار می‌باشد. گیاهان آن بیشتر از نوع یکساله هستند که میزان بارندگی از عوامل عمده موثر در رشد آنها است .
گونه‌های شاخص در این جامعه عبارت‌اند از: افدرا، خارخروسک، کپ و گونه‌های همراه شامل: قیچ، اسکنبیل، جارو پیغمبری، سنسیو، آنتمیس، درمنه و گونه‌ای از جنس آنقوزه.
 

خاک‌شناسی جوامع گیاهی
در حدود نیمی از خشکی‌های جهان با کمبود آب مواجه هستند. هر چه شرایط آب و هوایی خشک‌تر باشد، امکان تشکیل خاک کمتر و مشکلات مربوط به حفاظت، بهره‌برداری و اصلاح آن بیشتر است، لذا مطالعه و بررسی پیرامون خاک در چنین مناطقی از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار است .
خاک در بیشتر مناطق خشک تحت تاثیر شوری است که به اشکال مختلف و در سطوح گسترده وجود دارند. از 1648000 کیلومتر مربع وسعت ایران،‌ به جز مناطق خزری و بخش‌هایی از شمال غربی ایران، بقیه جزو مناطق خشک و یا بسیار خشک طبقه‌بندی می‌شوند. در حدود 5/12 درصد کل وسعت ایران،‌ یعنی سطحی معادل 204800 کیلومتر مربع شامل خاک‌های شور، باتلاقی شور و خا‌ک‌های رسوبی شور می‌باشد و این اراضی شور و قلیایی به علت محدودیت‌های فراوان برای کشاورزی مناسب نیستند .


عوامل متعددی موجب شور شدن خاک در چنین مناطقی می‌شوند که یکی از عوامل موثر در ارتباط عوامل زمین‌شناسی است. به این صورت که فرسایش گنبدهای نمکی برجای مانده از زمان‌های گذشته،‌ سنگ مادر شور و شور بودن خاک بستر رودخانه‌ها و دریاچه‌ها در طول زمان موجب ایجاد و تشکیل خا‌ک‌های شور می‌شود.
پیشروی آب دریاچه‌های شور که معمولاً در هنگام جزر و مد یا به هنگام بارندگی اتفاق می‌افتد، موجب انتقال املاح و نمک‌ها به زمین‌های مجاور شده و سبب شوری خاک می‌شود. هم‌چنین عدم تناسب میزان تبخیر با میزان بارندگی از عوامل متعددی دیگری هستند که موجب انتقال املاح محلول در آب از بخش‌های عمیق‌تر به بخش‌های سطحی خاک می‌شود و چنانچه میزان تبخیر زیاد باشد، در برخی مواقع سبب تشکیل لایه‌ای از نمک بر سطح خاک می‌شود.


آب‌های سطحی و زیرزمینی نیز می‌توانند در شور شدن خاک موثر باشند. چنانچه سطح آب زیرزمینی که اغلب در این نقاط شور است،‌ بالا باشد،‌ تحت تاثیر خاصیت لوله‌های مویین موجب انتقال املاح به سطح خاک می‌شود. ‌آب‌های سطحی شور شامل رودخانه‌های فصلی، دایمی یا آبراهه‌هایی هستند که به علت شور بودن بستر موجب شوری خاک می‌شوند. از طرف دیگر عدم زهکشی خاک موجب بالا آمدن آب زیرزمینی و انتقال املاح و نمک‌ها به سطح خاک می‌شود.
بادها نیز از عوامل مهم شوری خاک در نواحی ساحلی می‌باشند. در این نواحی بادها املاح و نمک‌ها را از سطح خاک مجاور و یا از سطح دریاچه با خود حمل می‌کنند و در افزایش املاح خاک موثر هستند. رویش‌های گیاهی نیز در یک ناحیه می‌تواند بر جریان شور شدن خاک موثر باشد. کوودا دانشمند روسی، شور شدن خاک در اثر گیاهان را به علت انتقال املاح و نمک‌ها از بخش‌های عمیق و هم‌چنین اندام‌های هوایی آنها به حساب می‌‌آورد که در فصل خزان به خاک افزوده می‌شوند.
خاک‌هایی را که تحت تاثیر شوری هستند، به سه گروه خاک‌های شوره‌زار، خاک‌های شوره‌زار تیره رنگ فاقد مواد قلیایی و سولود تقسیم می‌کنند . سولونچاک در نتیجه فعالیت آب زیرزمینی در نقاط خشک و شور به وجود می‌آید و بر اساس میزان مشارکت آن انواع خاک‌های سولونچاک ایجاد می‌شود.


پراکنش موضعی جوامع گیاهی در یک پهنه گیتاشناختی و در یک اکوسیستم بیابانی به ویژگی‌های خاک تحت تاثیر عوامل مختلف وابسته است. در این رابطه توانایی و استعداد نگهداری آب در خاک یکی از عوامل موثر می‌باشد. توانایی نگهداری آب در خاک بیشتر به بافت خاک مربوط می‌شود. بافت خاک بر حسب درصد مواد تشکیل‌دهنده آن می‌تواند از نوع ماسه‌ای، لوم یا رسی باشد. هر چه میزان رس در یک خاک بیشتر باشد، قابلیت نگهداری آب، ظرفیت تبادلی، تعداد مجاری ظریف و اغلب مقدار مواد غذایی خاک هم افزایش می‌یابد. به‌علاوه یکی از عوامل مهم در بهبود خواص فیزیکی خاک و واکنش‌هایی که در آن انجام می‌شود، مربوط به کانی‌هایی است که به علت بار منفی رس جذب آن شده‌اند. در چنین خاک‌هایی مواد آلی خاک دیرتر تجزیه می‌شوند و شستشوی مواد خاک تحت تاثیر جریان‌های آبی کمتر صورت می‌گیرد. برعکس در خاک‌های ماسه‌ای قدرت نگهداری آب به مقدار قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌یابد، شستشوی مواد خاک بیشتر صورت می‌گیرد و این خاک‌ها از لحاظ مقدار مواد غذایی فقیر هستند. به‌علاوه خاک در چنین مناطقی کمتر تحت تاثیر شوری آب‌های زیرزمینی قرار می‌گیرد، چرا که خاصیت مویینه‌ای که در خاک‌های رسی به علت وجود مواد آلی در خاک و منافذ ریز آن شکل می‌گیرد، در اینجا وجود ندارد .

 

در این راستا می‌توان در طول شیب رطوبت خاک انواع بوم‌سازگان‌های مختلف را مشاهده کرد . علاوه بر آن شوری خاک در تنوع گیاهی جوامع موجود موثر بوده و ترکیب گیاهی آن را مشخص می‌کند. همچنین تنوع بالای گونه‌ای در یک سطح باید به علت تفاوت‌های موضعی در ویژگی‌های خاک باشد، زیرا ناهمگن بودن عوامل محیطی سبب برآورده شدن نیازمندی‌های گوناگون گونه‌های مختلف گیاهی در یک جامعه می شده و افزایش شوری معمولاً‌ موجب کاهش میزان تنوع گونه‌ای در جوامع گیاهی می‌شود . از طرف دیگر توزیع و پراکنش گونه‌های گیاهی به عوامل خاک وابستهاست. در این ارتباط اختلاف‌های کوچک در عوامل محیطی می‌توان در تعین گونه‌های گیاهی موثر باشد. از بین عوامل خاک به نظر می‌رسد میزان یون‌های سدیم،‌ کلسیم، شوری و درصد آهک اهمیت قابل ملاحظه‌ای داشته باشند .
در استقرار زون‌های رویشی در یک ناحیه (زون‌بندی) بافت خاک و عوامل دیگر آن نقش دارند. بین تغییرات شوری و گسترش گیاهان مقاوم به شوری رابطه‌ی مستقیمی وجود دارد که هر چه بر مقدار شوری افزوده شود، گونه‌های گیاهی نیز تغییر می‌کنند و هر چه مقدار املاح خاک بیشتر باشد، مقدار آن در بافت‌های گیاهی نیز بیشتر است .


شوری و عوامل دیگر مربوط به خاک از جمله بافت، سطح ایستابی، میزان هوادهی و درجه حرارت خاک بر روند تجزیه‌ی بخش‌های مانده گیاه در نواحی باتلاقی- که در چنین نقاطی میزان تجزیه بقایای مواد که همراه با جریانان آبی که به آن حمل شده‌اند بالا می‌باشد و از اهمیت ویژه‌ای در ارتباط با بهبود کیفیت خاک و کاهش میزان آلودگی در محیط برخوردار می‌باشد- اثر دارند. در این ارتباط شوری بالا و محدودیت رطوبت از عوامل عمده ای هستند که میزان تجزیه مواد آلی را کاهش می‌دهند .
مطلاعات انجام شده توسط سازمان خوار و بار (FAO) نشان می‌دهد که در مناطق خشک آب و نمک‌ها از عوامل اصلی محیطی می‌باشند که بر روی رشد گیاه اثر می‌گذارند.


برای انجام بررسی‌های خاک‌‌شناسی و تاثیر آن بر روی رویش‌های تالاب گاوخونی خاک در یازده نقطه مختلف منطقه و در دو عمق متفاوت (30 – 0 و 60 – 30 ) نمونه‌برداری انجام شد و نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت (جدول 2-3). نمونه‌برداری در اواخر فصل تابستان، هنگامی که شوری به بیشینه (حداکثر) میزان خود رسیده، انجام شده است، چرا که در این زمان به علت تبخیر زیاد و هم‌چنین به علت عدم ریزش باران، شوری خاک بالاتر و کمتر دستخوش تغییرات می‌شود. بر اساس نتایج حاصل می‌توان خاک‌های منطقه را در شش گروه مختلف و در ارتباط با رستنی‌های آن تقسیم کرد که در ذیل به شرح آنها می‌پردازیم:


1)‌ خاک مربوط به حاشیه مجاور دریاچه که در این مکان هیچ گونه پوشش گیاهی وجود ندارد. زمین سطح همواری دارد و با افزایش میزان آب دریاچه، به ویژه در فصل زمستان و اوایل بهار از آب پوشیده می‌شود. بافت خاک به علت رسوب مواد و پوشیده شدن به وسیله‌ی آب که به کرات اتفاق می‌افتد، دارای مقدار قابل ملاحظه‌ای سلیت بوده و از نوع لای می‌باشد که با افزایش عمق از میزان سلیت آن کاسته شده و تبدیل به لوم لای می‌شود. میزان امللاح و نمک‌‌های موجود در این بخش به علت شوری آب، بالا بودن سفره آب زیرزمینی (کمتر از پنج ‌سانتی‌متر)‌و ریختن آب آبراهه‌هایی که دارای مقدار قابل ملاحظه‌ای املاح و نمک می‌باشند، قابل توجه است و در بین آنها میزان یون سدیم و کلر از همه بیشتر است. میزان مواد آلی خاک کم و میزان گچ خاک خیلی بالا است. همچنین هدایت الکتریکی در سطح خاک بسیار زیاد است که با افزایش عمق و کاهش میزان املاح خاک به مقدار قابل توجهی کاهش می‌یابد.


2) خاک رویش‌گاه جامعه گز مربوط به زمین‌های مجاور یا آبراهه‌ایی است که در نتیجه انشعاب رودخانه زاینده‌رود به وجود آمده اند. در اینجا میزان املاح و نمک‌های خاک تحت تاثیر آب زاینده‌رود کم شده و رویش‌گاه مناسبی را برای رشد انواع گونه‌های گز فراهم می‌کند. بافت خاک از نوع لوم لای است و با افزایش عمق بر میزان شن آن افزوده می‌شود. میزان املاح و شوری خاک نیز با افزایش عمق به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌یابد. PH خاک بین 5/7 – 9/7 تغییر می‌کند و مانند اکثر نقاط دیگر منطقه از نوع خنثی و یا به مقدار جزیی قلیایی می باشد و در مجموع خاک آن از نوع شور- سدیمی است. همچنین میزان گچ بر روی لایه‌های سطحی زیاد است که با افزایش عمق از مقدار آن کاسته شده و از لحاظ مقدار مواد آلی خاک این منطقه متوسط می‌باشد. علاوه بر تاثیری که آب زاینده‌رود بر روی املاح خاک دارد. گونه‌های مختلف گز دارای غدد مترشحه املاح و نمک هستند که موجب کاهش میزان املاح خاک می‌شوند.


3) خاک رویشگاه جامعه گنگ. محل این رویشگاه در مجاور رویشگاه قبل است که در یک سطح وسیع و هموار گسترش دارد. میزان املاح خاک در سطح آن فوق‌العاده زیاد است، به نحوی که میزان سدیم به 3240 میلی اکی‌ والان در لیتر و میزان EC به 203 میلی‌موس بر سانتی‌متر می‌رسد. به نظر می‌رسد بالا بودن سفره آب زیرزمینی یکی از علت‌های اساسی در این رابطه باشد، زیرا بر اثر خاصیت مویینگی و در هنگام تبخیر، املاح موجود در آب زیرزمینی به سطح خاک می‌آیند و با تبخیر شدن آب املاح از طریق خاصیت مویینگی می‌افزاید، از طرف دیگر وجود رس مانع شستشوی املاح توسط جریان‌های آبی می‌شود.
اگر چه میزان بالای املاح در سطح خاک احتمال رویش گیاهان در این ناحیه را به نظر غیرممکن می‌نماید، اما باید توجه کرد که با افزایش عمق خاک از میزان املاح و نمک‌های آن کاسته می‌شود و در محل وجود ریشه در حد مطلوبی است.


همچنین عدم رویش گونه‌های یکساله در بین گیاهان این جامعه قادر به تامین آب مورد نیاز خود از طبقات زیرین نیستند، ممکن است به علت شوری فوق‌العاده خاک در طبقات فوقانی آن باشد.
هم‌چنین خاک در این جامعه از نوع سولونچاک می‌باشد که در حقیقت به علت فعالیت آب زیرزمینی شور، خاصیت مویینگی و تبخیر شدید به وجود آمده است. نظیر چنین خاکی را می‌توان در جامعه هالوستاکیس نیز با مقداری تفاوت مشاهده کرد. در جامعه اخیر به علت این که سطح زمین نسبت به جامعه قبلی بالاتر می‌باشد، امکان پوشیده شدن سطح آن توسط آب رودخانه کمتر است، لذا میزان املاح و نمک‌های خاک و هم‌چنین شوری آن بیشتر است.
جامعه‌ی تاغ که در حاشیه‌ی شرقی مرداب قرار دارد و آخرین واحد رویشی در این بخش محسوب محسوب می‌شود نیز دارای خاک سولونچاک است، اما به علت افزایش میزان شن و ماشه‌ای شدن نسبی بافت خاک، از یک طرف خاصیت مویینگی آن کاهش یافته و از سوی دیگر امکان شستشوی املاح آن در هنگام بارندگی فراهم می‌شود که در نهایت موجب کاهش میزان املاح و خاک و یا به عبارت دیگر کاهش تاثیر آب زیرزمینی در این منطقه می‌شود.


4)‌ خاک به رویشگاه جامعه اشنان- چشموک: از ویژگی‌های بارز این خاک داشتن بافت ماسه‌ای است. میزان قابل ملاحظه شن سبب کاهش قدرت چسبندگی ذرات خاک شده و آنها را به صورت تپه‌هایی از شن‌های روان در آورده است. قسمت عمده‌‌ای از زمین‌های حاشیه غربی و شمال غرب تالاب یا از نوع ماسه‌ای هستند و یا این که تحت تاثیر این تپه‌های شنی قرار دارند. جوامع گیاهی موجود در این منطقه متشکل از انواع گیاهان ماسه‌پسند است که توان زیستن در چنین شرایطی را دارند. خاک در این منطقه تحت تاثیر آب زیرزمینی و شوری دریاچه قرار نمی‌گیرد و میزان املاح موجود در آن بسیار ناچیز است، به نحوی که میزان سدیم در آن به 9/11 میلی اکی والان در لیتر می‌رسد و در مجموع از لحاظ میزان املاح، گچ،‌ مواد آلی و . . . فقیر محسوب می‌شود. سطح سفره آب زیرزمینی در اینجا بسیار پایین بوده و بیشتر گیاهان یکساله‌ای که دارای دوران رشد کوتاه هستند و قادر‌اند آب مورد نیاز خود را از طریق بارندگی تامین کنند، رشد می‌کنند. چنانچه در بین گیاهان این منطقه گیاهان چندساله وجود داشته باشد، به علت سازش‌های خاص آنها برای تامین آب مورد نیاز می‌باشد، به عنوان مثال می‌توان به گیاه اسکنبیل اشاره کرد که دارای ریشه‌های بسیار گسترده و طویل (بیش از 20 متر) می‌باشد.


5) خاک مربوط به رویشگاه جوامع گیاهی دامنی کوه سیاه که در بخش شمالی تالاب قرار دارند. سطح زمین در اینجا از نقاط همجوار بلندتر و دارای شیب تندتری است. بافت آن سنگی می‌باشد و خاک موجود بیشتر از طریق فرسایش سنگ‌های این کوه فراهم آمده است. سطح آب زیرزمینی بسیار عمیق و خاک آن تحت تاثیر آب شور مرداب قرار نمی‌گیرد، لذا میزان املاح و نمک‌های آب نسبت به نقاط دیگر کمتر و میزان سدیم در آن بین 430- 300 میلی‌ اکی‌والان در لیتر است و حداکثر میزان EC از 43 میلی‌موس بر سانتی‌متر تجاوز نمی‌کند. در این بخش از منطقه به ترتیب از دامنه مجاور با تالاب تا قله کوه سیاه جوامع ذیل استقرار دارند که هر چه از دریاچه دور شویم،‌ بر مقدار شیب افزوده و از وسعت جوامع کاسته می‌شود:
جامعه گیاهی اشنان
جامعه گیاهی قیچ
جامعه گیاهی افدرا
همچنین با ازدیاد فاصله از دریاچه میزان املاح، گچ،‌ شوری و هدایت الکتریکی خاک کاهش می‌یابد که به علت کاهش تاثیر شوری مرداب است.


6) خاک مربوط به رویشگاه جامعه درمنه: بافت خاک از نوع لوم ماسه‌ای است و میزان شن در آن بالا و خاک آن کمتر تحت تاثیر آب زیرزمینی و شوری مرداب قرار دارد، در نتیجه میزان املاح خاک و شوری آن ناچیز بوده و EC به کمترین مقدار خود می‌رسد (65/1 میلی‌موس)‌ این خاک از لحاظ میزان مواد آلی فقیر است و میزان گچ در آن اندک می‌باشد. در مجموع بافت شنی، کمی املاح و شوری اندک، EC پایین و PH خنثی از ویژگی‌های این خاک است که نظیر چنین خاکی در سایر نقاط منطقه وجود ندارد.
 

زون‌بندی پوشش گیاهی
محدودیت دامنه انتشار هر گیاه با میزان بردباری آن گیاه نسبت به عوامل محدود کننده رشد رابطه معکوس دارد،‌ بنابراین هر اندازه گیاه از محیطی که تحت تاثیر آن قرار گرفته است، فاصله می‌گیرد، اثرات آن عامل کاهش یافته و از محدودیت خارج می‌شود تا سرانجام آن عامل نفوذ خود را بر روی رشد گیاه به طور کامل از دست می‌دهد. در اینصورت چون گیاهان نابردبر دارای انتشار محدودتری هستند، فقط در فواصل معینی ز آن عامل شرایط را برای رشد و نمو خود مساعد یافته و از اجتماعات گیاهی گوناگونی را به صورت نوارهایی در اطراف و فواصل مختلف از آن عامل تشکیل می‌دهند . مطالعات متعددی پیرامون زون‌بندی پوشش گیاهی در مرداب‌های شور که یکی از ویژگی‌های توصیف‌کننده رویش در چنین نقاطی به شمار می‌رود، انجام شده است .


توزیع گونه‌های گیاهی در مرداب‌های شور تحت تاثیر عوامل محیطی متفاوتی قرار دارد. یکی از موثر ترین این عوامل شوری خاک در چنین نقاطی می‌باشد که در فواصل مختلف از دریاچه بر روی ساختار پوشش گیاهی منعکس می‌شود، به نحوی که دارای بیشترین مقاومت به شوری هستند،‌ در فواصل نزدیک به دریاچه استقرار می‌یابند. در فواصل بین دو منطقه مذکور گیاهانی پیدا می‌شوند که دارای میزان مقاومت نسبی متوسطی نسبت به شوری باشند .
سطح آب زیرزمینی از عوامل دیگر محیطی است که می‌تواند بر روی استقرار گونه‌های گیاهی در این مناطق موثر باشد ، به طوری که با افزایش عمق سطح آب زیرزمینی تاثیر شوری آب مرداب کم شده و زمینه برای رشد گونه‌هایی که از بردباری کمتری نسبت به شوری برخوردار‌ اند، فراهم می‌شود. این گونه‌ها به طور معمول گیاهان یکساله با دوران رشد کوتاه هستند که می‌توانند آب مورد نیاز خود را از بارندگی انجام شده در فصل زمستان و اوایل بهار تامین کنند.
هم‌چنین شیب زمین می‌تواند بر روی وسعت زون‌ها تاثیر بگذارد،‌ به این صورت که با افزایش شیب زمین‌ زون‌ها باریک می‌شوند و در مناطق مسطح با شیب ملایم، وسعت زون‌ها افزایش می‌یابد.


بررسی انجام شده بر روی نحوه استقرار زون‌های گیاهی در بخش شمالی تالاب گاوخنی زون‌بندی آشکاری را از تیپ‌های گیاهی مختلف تحت تاثیر عوامل گوناگون محیطی از جمله میزان شوری، سطح ایستابی و شیب زمین نشان می‌دهد که به ترتیب از کنار تالاب شامل زون‌های ذیل می‌باشد:
 

1) زون گز
این تیپ گیاهی در بخش شمالی تالاب و در مسیر آبراهه‌هایی که در نتیجه انشعاب رودخانه زاینده‌رود حاصل شده است،‌ دیده می‌شود. شوری خاک در اینجا به علت جریان آب این رودخانه به طور نسبی از بخش‌های مجاور کمتر است و سطح ایستابی نزدیک به سطح خاک می‌باشد.
 

2) زون گنگ
این تیپ گیاهی در واقع اولین زان را در اطراف تالاب و در سطح بسیار وسیع تشکیل می‌‌دهد. سطح ایستابی در زیستگاه این تیپ نیم‌ متر و شوری خاک بیشتر از سایر زون‌ها است.
 

3) زون اشنان
در این زون عمق سفره آب زیرزمینی نسبت به زون‌های قبل افزایش می‌یابد. این تیپ پهنه وسیعی را در زیستگاهی با شیب کم که خاک آن کمتر تحت تاثیر شوری مرداب قرار دارد، تشکیل می‌دهد.
 

4) زون قیچ
در این زون شیب زمین به یکباره افزایش می‌یابد و در نتیجه وسعت زون در مقایسه با زون‌های قبلی کاهش می‌یابد. عمق سفره آب زیرزمینی افزایش و از شوری خاک کاسته می‌شود.
 

5) زون افدرا
در این کمربند رویشی ارتفاع زمین به مقدار چشم‌گیری افزایش می‌یابد. عمق سفره آب زیرزمینی افزایش و شوری خاک به علت از بین رفتن تاثیر آب مرداب کاهش قابل ملاحظه‌ای می‌یابند. نتایج حاصل از بررسی زون‌بندی رویش در تالاب گاوخونی عبارت‌اند از:
الف)‌ شوری خاک، سطح ایستابی و شیب زمین از عوامل عمده موثر بر زون‌بندی پوشش گیاهی در این منطقه.
ب) با افزایش فاصله از تالاب، سطح ایستابی افزایش و شوری خاک کاهش می‌یابد که این خود بر نحوه استقرار زون‌ها تاثیر می‌گذارد.
ج) در نواحی دور از تالاب که شیب زمین به یکباره افزایش می‌یابد و از وسعت زون‌ها کاسته می‌شود (زون افدرا) در حالی که در نقاط مجاور تالاب که زمین به‌نسبت هموار است و زون‌ها از گسترش بیشتری برخوردار هستند (زون گنگ).


4) تنوع گونه‌های گیاهی در زون‌های مختلف با افزایش فاصله از تالاب و کاهش مقدار شوری خاک افزایش می‌یابد.
نتایج کلی مطالعات بوم‌شناسی پوشش‌های گیاهی
نتایج کلی بررسی و مطالعه پوشش گیاهی منطقه در ارتباط با عوامل محیطی و ویژگی‌های خاک عبارت‌اند از:


1) رویش‌های منطقه مورد مطالعه در مجموع شامل 14 جامعه گیاهی است که در ارتباط با عوامل محیطی مختلف و در نقاط گوناکون آن گسترش دارند. در هر یک از جوامع با بررسی درجه وفاداری گونه‌های موجود، گونه های شاخص، همراه و تصادفی آن مشخص شدند که حکایت از همگن بودن پوشش و تنوع گونه‌ای کم در اغلب جوامع دارد.


سطح ایستابی و عوامل مربوط به خاک،‌ به ویژه میزان املاح و شوری موجود در آن از عوامل عمده موثر در رویش گونه‌های گیاهی و استقرار جوامع به شمار می‌آیند. در حاشیه مجاور با دریاچه به علت بالا بودن سفره آب زیرزمینی (کمتر از پنج سانتی‌متر)‌ و شوری فوق‌العاده خاک امکان رویش هر گونه گیاهی از بین رفته است،‌ در حالی که با فاصله گرفتن از دریاچه و افزایش عمق آب زیرزمینی و در نتیجه کاهش میزان شوری، زمینه برای استقرار انواع پوشش‌های گیاهی فراهم می‌شود. در نقاط دور از دریاچه جوامعی از گیاهان که دارای تنوع بالایی از گونه‌های گیاهی هستند، همانند جامعه افدرا مشاهده می‌شوند.
 

3) بافت خاک نیز از عوامل مهمی است که بر رویش گیاهان منطقه تاثیر می‌گذارد، زیرا میزان تاثیر آب دریاچه بر روی سطوح فوقانی خاک به بافت آن بستگی دارد. در نقاطی که بافت خاک از نوع شنی است، خاصیت مویینگی بسیار ضعیف است و در نتیجه امکان انتقال املاح موجود در آب زیرزمینی به سطح کاهش می‌یابد. از طرف دیگر در هنگام بارندگی با شستشوی آبی از میزان املاح آن کاسته می‌شود. نظیر چنین خاکی را می‌توان به صورت تپه‌هایی از شن‌های روان در حاشیه نه چندان دور از دریاچه که به علت تلمبار شدن شن و ماسه به وجود آمده،‌ مشاهده کرد. در اینجا اگر چه فاصله از دریاچه چندان زیاد نیست، لیکن به علت مرتفع بودن نسبی سطح خاک و شنی بودن بافت آن تاثیر شوری تالاب بسیار جزیی است و جوامع موجود دارای تنوع بالایی از گیاهان یکساله هستند. بر عکس در نقاطی که میزان رس و مواد آلی خاک قابل توجه است، قدرت نگهداری آب و خاصیت مویینگی تشدید می‌شود. این وضع موجب انتقال املاح از بخش‌های عمیق به سطح خاک می‌شود. به علت بالا بودن میزان تبخیر در فصل تابستان، آب از سطح خاک تبخیر شده و املاح باقی مانده لایه‌ای از نمک می‌سازند که سبب افزایش بیش از حد شوری در این ناحیه می‌شود. این عمل در حقیقت موجب تکشیل شوره‌زار (سولونچاک) که ویژه مناطق خشک با سفره آب زیرزمینی شور است،‌ می‌شود. نظیر چنین خاکی را می‌توان در محل رویشگاه‌ جوامع گنگ و هالوستاکیس مشاهده کرد.


4) تنوع گونه‌های گیاهی با افزایش مقدار شوری خاک کاهش می‌یابد. مطالعات انجام شده بر روی خاک و پوشش‌های گیاهی منطقه نشان می‌دهد در نقاطی که میزان شوری آن بالاست، از جمله جوامع هالوستاکیس و گنگ، تنوع گونه‌های گیاهی بسیار اندک است. بخش اعظم رویش‌ها را در چنین جوامعی گیاهان چندساله‌ای تشکیل می‌دهند که قادر‌اند با گسترش ریشه‌های خود در بخش‌های عمیق خاک (با میزان شوری به مراتب کمتر از سطح فوقانی) آب مورد نیاز خود را تامین کنند. در حالی که در نقاط دوردست تالاب که میزان شوری به علت افزایش عمق آب زیرزمینی، شنی بودن بافت خاک و مرتفع بودن زمین نسبت به نواحی حاشیه‌ای تالاب،‌ کاهش زیادی پیدا می‌کند، تنوع بالایی از گونه‌های گیاهی دیده می شود. در بین جوامع موجود، جوامع گون، قیچ و افدرا از تنوع گیاهی بالایی برخوردار هستند.
 

5) پهنه‌هایی از منطقه که کمتر تحت تاثیر آب دریاچه و شوری آن قرار می‌گیرند و به علت مرتفع‌تر بودن نسبی زمین امکان دسترسی به آب تازه وجود ندارد (همانند جوامع گیاهی موجود در کوه سیاه و تپه‌های واقع در بخش غربی و شمال غرب تالاب) گونه‌های موجود را بیشتر گیاهان یک‌ساله‌ای تشکیل می‌دهند که دوران رشد کوتاهی داشته و قادر‌اند آب مورد نیاز خود را از طریق بارندگی که در طول فصل زمستان و اوایل بهار صورت می‌‌گیرد، به دست آورند. در این نواحی استقرار گیاهان پایابی همچون اسکنبیل به جهت سازش‌های خاص آنها برای کسب آب مورد نیاز است که با گسترش سیستم ریشه‌ای صورت می‌گیرد. بدیهی است که میزان بارندگی از عوامل عمده موثر در تنوع گیاهی چنین نقاطی است که با افزایش میزان بارندگی درصد پوشش و تنوع گیاهی که بیشتر شامل گیاهان یک ساله می‌باشند، به طور چشمگیری افزایش می‌یابد. در طی سال‌های تحقیق بر روی منطقه (1375 – 1374) افزایش قابل ملاحظه‌ میزان و تنوع پوشش گیاهی به علت افزایش میزان بارندگی در سال دوم نسبت به سال قبل مشهود بود.
 

6) زون‌بندی پوشش گیاهی به صورت فاصله از دریاچه بروز می‌کند که در نهایت با میزان شوری و سطح آب زیرزمینی ارتباط دارد. در نزدیک‌ترین بخش به تالاب به علت دارا بودن سفره آب زیرزمینی و شوری زیاد خاک، هیچ گونه گیاهی رشد نمی‌‌کند و پس از آن به ترتیب زون‌های ذیل استقرار دارند:
الف) زون گنگ
ب) زون اشنان
ج) زون قیچ
د) زون افدرا
در این نواحی افزایش تنوع‌گونه‌ای به علت کاهش شوری خاک و کم شدن وسعت زون‌ها به علت افزایش شیب زمین مشهود است.
 

7) به نظر می‌رسد یکی از عوامل عمده موثر در استقرار پوشش گیاهی در بخش شمال و شمال غربی تالاب، آب تازه‌ای است که از طریق زاینده‌رود و حداقل در فصول پرباران سال (زمستان و اوایل بهار) وارد آن می‌شود. به طور معمول با افزایش آب رودخانه در این فصول از سال، اراضی بخش شمال شمال غرب تالاب که بیشتر محل رویش جوامع گز، گنگ و شور است، توسط آب پوشیده می‌شوند. این عمل در شستشوی املاح از سطح خاک و کاهش میزان شوری بسیار حایز اهمیت است و زمینه را برای رشد گیاهان یکساله در اوایل فصل رویش فراهم می‌کند.
 

8) تنها بخشی از تالاب که دارای پوشش گیاهی قابل ملاحظه‌است، بخش شمالی آن می‌باشد که در محل ورود رودخانه زاینده‌رود قرار دارد. نواحی شرقی و جنوبی تالاب به علت شوری فوق‌العاده خاک که متاثر از آب تالاب و آبراهه‌ای متعدد با املاح فراوان می‌باشد، فاقد هر گونه گیاهی است. همچنین در حاشیه غربی تالاب تپه‌های شنی بسیار وسیعی وجود دارند که به علت خشکی زیاد، تنها گیاهان معدوی بر روی آنها رشد می‌کنند. البته این بخش از تالاب نیز از نفوذ شوری مصون نمانده است، زیرا بادهایی که از سطح دریاچه به این مناطق می‌وزند، مقداری نمک با خود حمل می‌کنند.
 

9) گیاهان شوررست قسمت اعظم رویش‌های منطقه را تشکیل می‌دهند که در بین آنها گیاهان همچون گونه‌های گز، گنگ و قعر از چیرگی بیشتری نسبت به سایر رویش‌های نمک‌دوست برخوردار می‌باشند.
 

10) تفاوت شرایط محیطی در نقاط مختلف تالاب از جمله نقاطی که دارای آب سطحی بالا می‌باشند، یا نقاطی که میزان شوری خاک فوق‌العاده زیاد است، یا مناطقی که به وسیله‌ی تپه‌های شنی پوشیده شده یا بافت سنگی دارند، ایجاد یک منطقه ناهمگن می‌کند که می توان در آن جوامع رویشی کاملاً متفاوتی را تفکیک کرد.
 

11) تاثیر انسان نیز بر روی جوامع گیاهی منطقه قابل ملاحظه‌است. چرای بی‌رویه دام، قطع درختچه‌های موجود به منظور تامین سوخت در گذشته، ایجاد حریف هر از گاهی اتفاق می‌افتد. زهکشی اراضی کشاورزی که در نهایت به تالاب وارد شده و موجب افزایش شوری و آلودگی آب می‌شوند، دفع نامناسب فاضلاب‌های شهری و صنعتی در زاینده‌رود، مهار کامل آب زاینده‌رود برای مصارف کشاورزی که خطر خشک شدن کامل تالاب را در سال‌های آتی افزایش داده و در نهایت از بین رفتن پوشش‌های گیاهی را سبب می‌شود، از جمله اقداماتی است که در نتیجه فعالیت‌های بشر اتفاق افتاده است و زمینه را برای تخریب و نابودی کامل این بوم‌سازگان در آینده فراهممی‌سازد.
 

12- یکی از نقش‌های مهم و حیاتی این بوم‌سازگان جلوگیری از گسترش کویر است. ارزش این بوم‌سازگان در این ارتباط قوتی ملموس‌تر می‌شود که می‌بیمی تالاب گاوخونی تنها دریاچه شور دایمی در فلات مرکزی ایران است. از طرف دیگر در بخش غربی تالاب تپه‌های شنی گسترده‌ای وجود دارند که تحت تاثیر رطوبت و رویش‌های آن تا حدودی تثبیت شده‌اند. این در حالی است که در فاصله نه چندان دور از اراضی کشاورزی بسیار وسیع ورزنه و رودشت قرار دارند. چنانچه اکوسیستم مرداب خشک و نابود شود، روند گسترش کویر به مقدار قابل ملاحظه‌ای افزایش می‌یابد و خطر پوشیده شدن شهرها و روستاهای مجاور تالاب و اراضی کشاورزی آنها به وسیله شن‌های روان تشدید می‌شود.
 

13) شوری زیاد خاک، بالا بودن سطح آب زیرزمینی، خشکی هوا و تبخیر زیاد در فصل گرما شرایطی را به وجود می‌آورد که موجب ایجاد خاک‌های شوره‌زار (سولونچاک) می‌شود. نظیر چنین خاک‌هایی در اغلب نقاط باتلاقی و یا دریاچه های شور مشاهده می‌شود، لذا بدیهی است که بیشتر گونه‌ها و جوامع گیاهی منطقه همانند نقاط مشابه شامل گنگ، هالوستاکیس، شور، نی و گز باشد.
 

14) جوامع گیاهی موجود در منطقه را می‌توان به چند گروه تقسیم کرد:
الف) جوامع گیاهی که در خاک‌های بسیار شور استقرار دارند: جوامع گنگ، هالوستاکیس و شور.
ب) جوامعی که در حاشیه و بستر رودخانه و آبراهه‌های منتهی به تالاب رشد می‌کنند: جوامع نی و گز.
ج) ‌جوامعی که بر روی تپه‌های شنی استقرار دارند: جوامع گون و تاغ.
د)‌ جوامعی که در دامنه‌های کوه سیاه و به دور از تاثیر تالاب قرار دارند: جوامع افدرا، قیچ و درمنه.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.