در همسفری با علی اوقانیان، علی بهرامی، محمد معینی
بالاخره بعد از بالا و پایین کردن های زیاد برنامه جمعه 5 اسفند 1390 من، برنامه شناسایی کویر دق سرخ شد. صبح زود ساعت 6 است، که از اصفهان به سمت اردستان حرکت می کنیم. از اردستان به زواره و سپس به سمت روستای جهان آباد می رویم. روستای جهان آباد روستای بسیار کوچکی است و بسیاری از ساکنانش آنجا را ترک نموده اند. از درون روستا به سمت شمال شرقی حرکت می کنیم و راه را درون جاده ای خاکی ادامه می دهیم. مسیر گاهی دوراهی می شد که ما راه پهن تر را انتخاب می کردیم. با پراید سفیدمان از میان ماسه ها و طاق زارها عبور می کنیم. هوای بهاری باعث می شود شیشه ها را پایین دهیم و از طراوت صبحگاهی لذت ببریم. جای مناسبی را برای صبحانه انتخاب و صبحانه ی مفصلمان که مخلوطی از همه چیز است را نوش جان می کنیم. بعد از استراحتی یک ساعته دوباره سوار ماشین می شویم نمکزار دق سرخ از از بین طاق ها خود نمایی می کند. در مکانی مناسب ماشین را می گذاریم و به سمت دق حرکت می کنیم. جنس زمین از ماسه است و پوشش گیاهی باعث ایجاد جنگلی طاق زاری شده. دانه های نمکی بر روی ماسه ها نشان از نزدیک شدن به دق است ناگهان پوشش گیاهی و ماسه ها تمام می شود و زمینی لم یزرع در برابر ما خود نمایی می کند.
در روبرو و در سمت شمال کوه هایی دیده می شود که به گمانم کوهایی جنوبی ریگ جن هستند و در سفرنامه سون هدین از آنها نام برده شده که مسیری کاروانرو از میان آنها به سمت انارک می رود و امروزه کاملا متروکه است. از مرز ریگی رد می شویم و پا بر روی خاکی نرم که حاوی مقدار کمی نمک است می گذاریم. پا تا زیر قوزک در آن فرو می رود حدود یک کیلومتری را در این زمین راه می رویم. حال روی زمین را قشری از نمک پوشانده و زیر این نمک گلی لغزنده وجود دارد که راه رفتن در آن احتیاطی خاص را می طلبد. کم کم قشر نمکی کم شده و جای خود را به گلی بسیار لیز می دهد رنگ زمین قهوه ای تیره است.
پس از دقایقی راهپیمایی زمین دوباره رنگ عوض می کند. جنس زمین مخلوطی از خاک و نمک است که نمک به صورت هاله های زیبا در بین خاک پراکنده شده رنگ خاک قهوه ای تیره است که با مخلوط شدن با نمک سایه روشنهای زیبایی در آن بوجود آمده. اما در میان این زیبایی ها لکه های بزرگ قهوه ای رنگ روشنی دیده می شود که به ظاهر عاری از نمک است و هیچ حفره ای در آن وجود ندارد. از ترکیب این خاکها صحنه های بسیار زیبایی بوجود آمده است. غالبا این لکه های قهوه ای از زمینهای اطراف خود چند سانتی بلندتر هستند. مزه خاک آن بسیار شور است و زبان را می سوزاند. بر روی یکی از همین لکه ها مارمولکی (نام علمی آگما) زیبا می بینیم به دنبالش می دویم تا شاید بتوانیم چند عکسی را در کنارش بگیریم بالاخره خسته می شود و حالتی تهاجمی پیدا می کند ما هم فرصت را غنیمت می شماریم و چند عکسی را با او می گیریم.
با عبور از میان این لکه ها به زمینی می رسیم که بلورهای نمک در میان کلوخهای محکم و در زیر نور خورشید همچون الماس می درخشند. جنس زمین که باز هم خاک و نمک است اما به شکلی متفاوت بسیار سخت است دقایقی را بر روی آن عبور می کنیم. ساعت حدود 11 است تصمیم به بازگشت گرفته و با سرعت مسیر آمده را بر می گردیم. چیزی در حدود 5 کیلومتر وارد کویر دق سرخ شده بودیم که همه را در عرض یک ساعت بر می گردیم.
سوار ماشین شده و جاده خاکی را ادامه می دهیم تا به ساختمانی متروک می رسیم بوی پهن شتر حکایت از استفاده این محل به عنوان محل نگهداری شتر دارد. در اینجا چاه هایی مخروبه است که آثار ذغال در آن به خوبی مشهود است و نشان می دهد که در این محل سابقا ذغال درست می کرده اند. به سمت روستای جهان آباد بر می گردیم و ناهار را در همانجا صرف می کنیم. حال دوباره به زواره می رویم و از زواره به سمت نایین. در طول این مسیر درسمت راست ما منطقه شکار ممنوع کهیاز و در سمت چپمان کویر دق سرخ خودنمایی می کند. پس از عبور از روستای شهرآب به ایستگاه قطار سنگی می رسیم به ایستگاه می رویم و در آنجا آبی بر سر و صورتمان می زنیم و اطلاعاتی هم برای برنامه آینده مان به دست می آوریم. دوباره به سمت شهرآب بر می گردیم در کنار شهرآب راهی خاکی وجود دارد که به سمت روستای شاه آباد و مزرعه پرورش شتر مرغ می رود. وارد آن شده و تا نزدیکی مزرعه پیش می رویم. در میانه راه یک ایستگاه قطار متروکه وجود دارد. هوا کم کم تاریک شده تصمیم به بازگشت می گیریم و به جاده اصلی باز می گردیم. از آنجا به زواره و سپس به اردستان و نهایتا اصفهان می رویم و یک روز دیگر را به پایان می رسانیم.