آتشکده آذربرزین مهر، سبزوار
این آتشکده در دوره پیش از اسلام ، عهد ساسانی در ناحیه ریوند قرار داشته و یکی از سه آتشکده مهم زرتشتیان به شمار می آید . وجود آتشکده برزین مهر حاکی از این است که این شهر قبل از اسلام از جایگاه ویژه ای بر خوردار بوده است . احتمال میرود این آتشکده همان آتشکده برزین مهر باشد. محل شهر باستانی کاملا مشخص نیست. این آتشکده هم اکنون در ناحیه ریوند قرار دارد. در شاهنامه فردوسی نام این منطقه به صورت ریونیز آمده است و قدمت آن ۵۰۰۰ سال بیان شده است. وجود این آتشکده نشان از اهمیت این منطقه در گذشته های دور دارد.
آتشکده آذربرزین مهر یکی از سه آتشکده بزرگ دوره ساسانیان و آتشکده دهقانان است. این آتشکده در ارتفاع ۲۰۶۱متری از سطح دریا و در کوهستان ریوند بین شاهرود ، سبزوار و در حوالی روستای فشتنق قرار دارد . آتشکده آذربرزین مهر در زبان پهلوی به نام آتور بورگین میتر خوانده می شود به معنی آتش مهر بالنده است . مکان آتشکده برزین مهر ( به معنی آتش مهر بالنده ) را که ویژه ی کشاورزان یا برزیگران بوده در کوه ریوند می دانند .
تاریخ ساخت آتشکده آذربرزین مهر بسیار کهن است به طوری که به زمان اشو زرتشت بازمی گردد و در بند ۸ از فصل ۱۷ بندهش آمده است : آذربرزین مهر تا زمان گشتاسب در گردش بوده و پناه جهان تا اینکه اشو زرتشت اسپنتمان دین آورد و گشتاسب شاه دینش را پذیرفت ، آنگاه گشتاسب آتش مقدس را در کوه ریومند در آذر برزین مهر قرار داد .
در کنار این آتشکده گیاهی به نام ریواس وجود دارد که طبق مدارک و شواهد موجود در دوره آریایی ها ( هزاره اول تا سوم قبل از میلاد ) از این گیاه نوشیدنی به نام هَومَه درست می شد و در مراسم دینی و مذهبی آریایی ها مورد استفاده قرار می گرفت .
موبد اردشیر آذرگشسب درباره ی آتشکده آذربرزین مهر می آورد که : این همان آتشی است که به روایتی اشوزرتشت در زمان برگزیده شدن به پیامبری در دست داشت و دست او را نمی سوزاند . بهرام پژد و شاعر زرتشتی در زرتشت نامه ی خود در این باره می گوید :
که آن مهربرزین بی دود بود – منور نه از هیزم و دود بود
در بند ۸ از فصل ۱۷ « بندهش » آمده است : « آذربرزین مهر تا زمان گشتاسب در گردش بوده و پناه جهان تا این که اشوزرتشت اسپنتمان دین آورد و گشتاسب شاه دینش را پذیرفت ، آن گاه گشتاسب آتش سپند را در کوه ریومند در آذربرزین مهر قرار دارد . »
در جایی دیگراز « بندهش » آمده است : « ریوند کوه در خراسان است (که) آذر برزین مهر در آن قرار دارد . »
باز در بندهش آمده است : «کوه گنابد در همان پشت گشتاسبان است ، (از) آنجا به طرف ریوند ، که محل آذربرزین مهر است ، نه فرسنگ است به سوی باختر . »
در بخشی از کتاب روایات پهلوی نیز چنین می خوانیم که : « هرمزد ، آذربرزینمهر را بدان پاداش که گشتاسب به دین آهیخته شد به گونه ی آتش بهرام به پشته ی گشتاسبان بنشاند » .
در کتاب بندهش هندی نوشته شده است که گشتاسب به کوه ریوند که پشتهی گشتاسبان گویند آن ( آذربرزین مهر ) را به دادگاه نشانید .
در هرصورت نام این آتشکده در ادبیات دینی زرتشتی ، همواره با گشتاسب همراه است .
به هر روی از این آتشکده به جز در اندک جاهایی ، چندان ، نام و نشانی در کتاب های جغرافیایی و تاریخی نیست در حالی که از آتشکده ی آذر فرنبغ و آذر گشسب در نگاشته های بسیاری یاد شده است .
به گمان برخی ، از آن روی از این آتشکده کمتر یادی دیدهایم که هنوز برای آن ، بنایی نیافته اند اما برای دو آتشکده ی آذر فرنبغ و آذر گشسب ، توانسته اند بنا هایی را بیابند . البته شاید ملاحظات دینی نیز مطرح بوده و یا ممکن است بنای آذربرزین مهر به وسیله ی فاتحان مسلمان در نخستین سده های ظهور اسلام از میان رفته باشد . همچنان که در تاریخ نیشابور می خوانیم :
عبدالله عامر ، هنگام فتح شهر ، آتشکده ی قهندز را ویران می کند و به جای آن مسجدی جامع می سازد . سپس به خواهش زرتشتیان شهر ، ساخت آتشکده ای دیگر را دور از جامع اجازه می دهد که به « کوچه ی آتشکده » معروف می شود ، موضوعی که در دیگر جا های کشور نیز فراوان سراغ داریم .
با توجه با اوستا و دیگر نگاشتهها، ریوند ناحیه ای میان نیشابور و سبزوار بوده ( که البته نیشابور را هم دربر می گرفته است ) و چون اشاره به کوهستانی بودن محل قرار گرفتن آتشکده شده ، روستای « برزنون » در این منطقه می تواند جایگاه این نیایشگاه بوده باشد . چرا که این روستا کوهستانی است و گستره ی کوهستانی و تپه های بلند و مشرف بر دشت های بزرگ می تواند جایگاهی مناسب برای بنای یک آتشکده باشد و البته از سوی دیگر نام این روستا که اهالی منطقه آن را « برزنون » می گویند شاید همان « برزین » بوده باشد که با گذشت زمان به شکل « برزنون » درآمده است .
به هر روی ، تا زمانی که سندی نوشتاری یا نشانه ای از این نیایشگاه کهن یافت نشود ، گفته ها از روی گمان بوده و هیچ یک ، سخن پایانی نخواهد بود .
درود بر شما. دوستان و بویژه مدیریت محترم سایت «کویرها و بیابانهای ایران» را به اندیشیدن در این موضوع دعوت میکنم: چه دوستانی که عکس چهارتاقی خانه دیو را ملاحظه میکنند و چه آنها خودشان به چشم خودشان این بنای تاریخی را دیدهاند بیشتر بنگریم و بیندیشیم که آیا یک چهارتاقی کوچک با عرصه آتشکده محلی در حد و اندازهای است که بخواهیم آن را یکی از سه آتشکده بزرگ ایران باستان (گشنسب، فرنبغ و برزینمهر) بدانیم و بنامیم؟! تاریخ درباره آن اداره میراث فرهنگی، که بعد ازچند فصل کاوشهای باستانشناسی پرهزینه اما بیفرجام؛ بخاطر هویتسازی در یک محل خاص، یک آتشکده محلی را “احتمالا” آذر برزینمهر معرفی میکند، چه قضاوت خواهد کرد؟!
هر وقت خواستیم چهارتاقی خانه دیو را آذر برزین مهر بنامیم و بدانیم به این بیاندیشیم که این بنای سنگی کوچک و صعبالوصول آیا میتواند یکی از سه آتشکده بزرگ و از نمادهای دینی تمدن باشکوه ایران باستان باشد؟!
دوستان! همانطور که تفاوت مسجدکوچک محله را از مسجد جامع یک شهر بزرگ میدانیم به این نیز بیاندیشیم واقعا وقتی که از آذر برزین مهر، صحبت میکنیم درباره چه چیزی سخن میگوییم؟! از چهارتاقی خانه دیو؟! که هیچ نشان و اثری از آن و از منطقهای که در آن قرار گرفته، در متون جغرافیایی و دینی باستانی ایران نیست!
از مدیریت محترم سایت، عاجزانه تقاضا دارم حداقل به خاطر حسن ناب تعلق و دلبستگی و مهر و عشقی که به ایران عزیزمان دارند به چند دانشنامه و دایره المعارف معتبر مراجعه کنند و با چشم خود ببینید رفتارها و گفتارهای علمی با این هویتسازی ناشیانه و عوامانه، فرسنگها فاصله دارد.
مدیر محترم اگر دسترسی به منابع معتبر برایتان سخت است بنده با کمال میل حاضرم تصویر مدخل آذر برزین مهر را درچند دانشنامه معتبر حضورتان ارسال کنم. تا مگر مقدمهای شود بر کنترل این خودپرستی عامی که چندین سال است به جان میراث فرهنگی و تاریخی این منطقه افتاده است.
با احترام. احمد عسکری
شما عزیزان سبزواری چه اسراری دارین که آتشکده تو شهرشما باشه درصورتی که ثابت شده روستای برزنون سه هزار سال قدمت داره وبدون شک نام برزنون از برزین مهر گرفته شده
سلام. ما اسرار نداریم. بلکه اصرار داریم.
سلام، متاسفانه آذر برزین مهر که یکی از سه آتشکده بزرگ ایران بوده تحت تاثیر استفاده های تبلیغی قرار گرفته است. جدا از اینکه در سایت های وب چه نوشته شده است شما اگر پژوهش های علمی را مطالعه بفرمایید همه در مورد چهارطاقی خانه دیو، بر چند چیز تاکید دارند:
۱. معماری و وسعت بنای چهارطاقی خانه دیو (حتی در حالت سالم و کامل خود)، بر یک آتشکده آدریان یا آتش محلی مطابق می کند.
۲. چهارطاقی خانه دیو، از نظر وسعت و موقعیت قرارگیری با آتشکده های بزرگ دیگر دوره ساسانی آذر گشنسب (تخت سلیمان) و آذر فرنبغ (کاریان) قابل مقایسه نیست.
۳. علاوه بر اینکه هیچ سند تاریخی وجود ندارد که چهارطاقی دیو را بر آذر برزین مهر مطابقت بدهد تا این لحظه، هیچ سند تاریخی ارائه نشده که در منطقه ای که چهار طاقی خانه دیو قرار دارد، نقطه، کوه، شهر، روستا و یا ناحیه ای به نام ریوند وجود داشته است. نام روستای ریوند در این منطقه، یک نام معاصر است که قدمت ابن نام بر این روستا به اوایل قرن معاصر می رسد. و قبل از آن، نام روستا، ریود یا ریوذ بوده است.
با مستنداتی تکه تا امروز درباره این چهارطاقی ارائه شده است فقط در این صورت می توان آن را آذر برزین مهر دانست که فقط به صرف اینکه یک چهارطاقی ساسانی بوده که کاربری آتشکده داشته است آن را آذر برزین مهر بنامیم و بگوییم چون این چهارطاقی خانه دیو، آذر برزین مهر است پس نتیجه می گیریم که کوهی که این چهارطاقی بر روی آن قرار گرفته، کوه ریوند است و اسم این منطقه نیز منطقه ریوند است. اما سند و دلیل تاریخی و باستانشناسی کجاست؟ واقعا نمی دانیم.
در کشور ما چهارطاقی هایی زیادی وجود دارند که برای هر کدام می توان ادعای بزرگترین آتشکده ایران بودن در دوره قدیم را مطرح کرد. مثلا بقایای چهارطاقی میرمظفر که اتفاقا در شمال غربی نیشابور (در دره یام از توابع شهرستان خوشاب کنونی) قرار دارد اگر صرف وجود یک چهارطاقی، می تواند دلیل بر این همه چیز باشد، آن هم می تواند آذر برزین مهر باشد.
کاش بجای عوام گرایی در سایت ها به نظرات کارشناسی در مراکز علمی و پژوهشی، توجه می کردیم. ممنونم
من ساکن تهرانم و بدلیل علاقه زیاد با یکی از دوستان زرتشتی که مستنداتی بهمراه داشت و یک بلد محلی ۲۵ سال قبل از آن منطقه دیدن کردم. برخی از اسنادی که افراد محلی نیز به ما نشان دادند و همچنین اثاری منطقی ، حاکی از وجود آتشکده ای عظیم در آن محل بود .در کوهستانی نسبتا صعب العبور در فاصله حدود ۳۵ تا ۴۰ کیلومتر از شهرستان سبزوار بسمت شهرستان شاهرود!درآن زمان نیشابور به شهرستانی سرسبز در حدود ۱۴۰ کیلومتری شرق آن مکان اطلاق میشد!!. برخود دیدم ضمن اظهار مطالب فوق جهت پرهیز از ایجاد شبه و چالشهای مغرضانه ای که صرفا در جهت تضعیف فرهنگ اصیلمان میل دارد در خواست حذف نام نیشابور را از آن اتشکده داشته باشم.
سلام. کاش بجای مایه گذاشتن از هموطنان عزیز زرتشتیمان، و مدیون کردن خودتان به جامعه زرتشتیان و پارسیان ایران عزیز، بخاطر این نقل قول غیر مسولانه. اسناد و مدارکتان را ارائه میکردید. نتایج چند فصل کاوش باستانشناسی، در این منطقه که توسط تیمهای حرفهای لهستانی، فرانسوی و مشترک با نظارت اداره میراث فرهنگی همین منطقه انجام شده، اثری از آن “آتشکدهای عظیم” که شما می فرمایید را نشان نمیدهد.
اگر این عظمت، در این بنای کوچک، وجود داشت حتما نتایج کاوشهای باستانشناسی با این اشتهای عجیبی که به آذر برزین مهر کردن این چهارتاقی کوچک دارند هزار بار این عظمت را از هزار مجله و دوربین و تلویزیون و … اعلام کرده بودند. راستی بجای این کارهای تبلیغی عوامگرایانه، چرا نتایج کاوشهای باستانشناسی را در دسترس جامعه علمی و پژوهشی باستانشناسی و تاریخ باستتانی کشور قرار نمیدهند تا کار و بررسی علمی، با صراحت و شفافیت قضاوت کند که دقیقا معنی حرفهای شما چیست؟!
اینکه گویههای احتمالی جکسن (آبراهام والنتین ویلیامز جکسن؛ ۱۸۹۵ـ ۱۹۳۵م) در ۱۹۱۱ میلادی ، که به زور یک قرن از آن گذشته، را درباره این موضوع، دلیل و حجت فرض کردهاند و میخواهند به ناقص کردن قدر و ارزش برزینمهر بر یک چهارتاقی سنگی که در محلشان وجود دارد جامه هویت بپوشانند چرا به انتقاداتی که از همان ابتدای مطرح کردن نظریات جکسن وجود داشت اشاره نمیکنند؟!
چرا نظر جکسن را از قول پروفسور آرتور کریستنسن نقل میکنند اما بیان نمیکنند که خود جناب پروفسور کریستنسن فقید، مسولیت حرفهای جکسن را نپذیرtته و در اول آن یک خط مشهوری که بارها و بارها و سالسالهاست که توسط این عزیزان، نقل قول میشود جناب پروفسور نوشتهاند “به اعتقاد جکسن”. معنی این به “اعتقاد جکسن” چیست؟!
از هوتوم شیندلر بگیرید تا مارکوارت و داوود منشیزاده و علی اشرف صادقی و فریدون جنیدی و مرادی غیاثآبادی و … نظریه جکسن را رد میکنند و جالب اینجاست که چند سایت و وبلاگ محلی هستند که هنوز دارند بر این حرفها که قدمتش از یک قرن هم تجاوز نمیکند، این همه منتقد دارد، موضع خودش را هم نتوانسته است اثبات کند پافشاری و سماجت میکنند!
طنز نیست که بگویم چندی پیش در بخشی مربوط به کنگره بینالمللی سربداران در سایت رسمی دانشگاه حکیم (؟) سبزواری، مطلبی دیدم در زمینه آذر برزین مهر که نویسندهاش فردی به نام «گل زیره»! بود. این عین واقعیت است. اگر کار سنجیده و علمی نمیشود حداقلش این است که ظاهر علمی کار حفظ شود. این دیدگاه پوپولیستی نسبت به موضوعات دارای ذات کاملا علمی و تاریخی تا کی میخواهد تداوم یابد؟!
چرا مستندات کاوشهای باستانشناسی خانه دیو در اختیار و قضاوت افکار عمومی و جامعه علمی کشور قرار نمیگیرد؟! اگر حقی وجود دارد چرا منتشر نمیشوند؟!
آن وقت این عزیز میآید و میگوید من ۲۵ سال پیش، با یکی از دوستان زرتشتی که مستنداتی به همراه داشت منطقه را دیدم و افراد محلی هم مستنداتی را به ما نشان دادند …. آقا چطور بعد از ۲۵ سال شما هنوز اندر خم یک کوچه اید؟! کدام مستندات؟! اگر مستنداتی وجود داشت که اوضاع اینطور نبود. معنی این ۲۵ سال سماجت عوامانه بر یک موضوعی که ذات و ماهیت کاملا علمی دارد چیست؟!
بگذریم بهتر است.
من نیز مانند این هموطن عزیز “برخود دیدم ضمن اظهار مطالب فوق جهت پرهیز از ایجاد شبه و چالشهای مغرضانه ای که صرفا در جهت تضعیف فرهنگ اصیلمان میل دارد” در خواست تغییر نام این مطلب را از «آتشکده آذربرزین مهر، سبزوار» به «چهارتاقی خانه دیو داورزن» داشته باشم چرا که اصلا این چهارتاقی ارزشمند بر طبق تقسیمات جدید کشوری در شهرستان داورزن قرار دارد و رسما جزء شهرستان داورزن است البته گفتنی است که در متون دینی زرتشتی، متون پارسی میانه (پارسی پهلوانیک) در هیچ جا، نامی از سبزوار نیامده است که به هر دلیلی بتوان بین این شهر با آذر برزین مهر، حتی ارتباطی را فرض کرد. در متون مرتبط با آیین زرتشتی و تاریخ ایران باستان هم که در سدههای هجری نوشته شده در هیچ جا اثری از ارتباط آذر برزین مهر و شهر سبزوار پیدا نشده است.
حتی در «تاریخ بیهق» ابوالحسن بیهقی که جامع ترین منبع در زمینه تاریخ و جغرافیای تاریخی منطقه بیهق قدیم (شامل سبزوار کنونی) است با اینکه اشارات فراوان و صریحی به دین و آیین زرتشتی و ایران باستان وجود دارد اما اصلا به آتشکدهای در شهر سبزوار یا نزدیک آن یا ۴۰ کیلومتری آن و یا نزدیکتر اشاره نشده است.
این را تاکید و تصریح میکنم که در «تاریخ بیهق» که نویسنده آن یک از دانشمندان بیهق است و احساس تعلق و دلبستگی به این منطقه دارد، هیچ اثری از ارتباط چه جغرافیایی و چه محتوایی سبزوار (بخصوص شهر سبزوار) با آذر برزین مهر نیست.
بنابراین، برای احترام به حقیقت، لازم است که نام این اثر تاریخی که عکس آن نیز در اول مقاله آمده است به نام اصیل خود یعنی «چهارتاقی خانه دیو داورزن» تغییر یابد.
از اونجا که من اهل روستای مهر هستم، میدونم که زمان زرتشت این روستا یک شهر بوده، واسم آتشکده هم به اسم همین شهر گذاشته شده، یعنی آتشکده آذر برزین مهر.
وشما زمان حال رو نگاه نکنید که در بالای روستای ریوند قرار گرفته، روستای ریوند و روستای مهر واندکی از روستایان کنار این روستاها باهم یکی بودند، و یک شهر بودند، که هنوز که هنوز هست قبرهایی در اطراف روستای مهر و کوهایش پیدا میشود، که شخص فوت شده مومیایی و با جواهراتش خاک شدند که این از آیین زرتشت است، اصلا نیشابوری در کنار نبوده،واین دو روستا تز لحاظ لهجه بسیار مانند هم هستند، وحالا بعد از چند هزار سال به علت سیل و زلزله وعوامل دیگر این دو روستا رو از هم جدا کرده، و اسم مهر و ریوند یکی هستند(از لحاظ معنی)، که با گذر زمان اسم های آنها به این صورت درآمده اند،وهمچنان اسم روستای مهر میدرخشد.ومردانی دلاور از این روستا در بیرون آمده اند (لشکری و کشوری) مهر (آتش) در ضمن روستای برزنون اصلا ربطی به این سنا ندارد، محمدرضا مهری
دیگه همه میدونن آتشکده آذربرزین مال سبزواره نه نیشابور
والا
سلام، بنا به نظر دسته ای از پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران، از جمله فریدون جنیدی، علی اشرف صادقی، احمدرضا سالم و …؛ چهارطاقی خانه دیو، از منطقه ریوند فاصله زیادی دارد و نمیتواند آذر برزین مهر باشد.
فاصله شهر نیشابور تا شهر سبزوار کمی بیش از ۱۰۰ کیلومتر است و خانه دیو در حدود ۴۰ کیلومتری غرب سبزوار است یعنی مجموعا از نیشابور تا این چهارطاقی حدود ۱۴۰ کیلومتر، یا بیش از آن، فاصله است.
بنا بر نوشتههای جغرافیدانان و تاریخنگاران قدیم، منطقه ریوند از حدود مرکز شهر نیشابور بوده تا مرز بیهق. در تاریخ بیهق ابوالحسن بیهقی، سنکلیدر از توابع ربع ریوند نیشابور، نام برده شده است. سنکلیدر در حدود ۵۰ کیلومتری نیشابور و بین نیشابور و سبزوار واقع شده است. که بعد از آن بنا به روایت ابوالحسن بیهقی، ربع اعلی الرستاق بیهق شروع میشود.
بنابراین ما بین منطقه ریوند تاریخی یا باستانی تا چهارطاقی خانه دیو، چیزی در حدود ۹۰ کیلومتر (سنکلیدر تا سبزوار،۵۰ کیلومتر+ سبزوار تا خانه دیو،۴۰ کیلومتر) فاصله داریم.
ضمن اینکه در تاریخ و جغرافیای تاریخی بیهق (سبزوار جدید)، هیچ وقت نقطه یا منطقه یا کوهی به نام ریوند وجود نداشته است و اسم روستایی که امروز ریوند نامیده می شود طبق اطلاعات دقیقی که در سفرنامه حسین خان افضل الملک درباره سبزوار و روستاهای پیرامون آن ارائه داده است، تا دروه قاجاریه “ریود” بوده است.
در تاریخ بیهق هم اسم این روستا، “ریود” آمده است که جزء ربع باشتین ولایت بیهق است. در کتابهای مهم جغرافیایی و تاریخی مثل معجم البلدان و الانساب ومراصدالاطلاع و … باز هم اسم این روستا، “ریود” یا “ریوذ” آمده است.
ما اگر بتوانیم وجود منطقه یا کوهی به نام ریوند را در این منطقه ثابت کنیم، آن وقت میتوانیم به اینکه آیا چهارطاقی خانه دیو، آذر برزین مهر هست یا خیر، بپردازیم.
مقالاتی که در این زمینه منتشر شده اند، که «چهارطاقی خانه دیو، آتشکدهای نویافته از دوره ساسانی» (تالیف حسن هاشمی زرج آباد و دیگران) که از مهمترین آنهاست همه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که حتی نتایج کاوشهای باستانشناسی صورت گرفته در این منطقه، دلایل کافی را برای اینکه حتی از نظر یافته های باستانشناسی خانه دیو را آذر برزین مهر بنامیم، فراهم نکرده است.
خانه دیو، برای آذر برزین مهر شدن، راه زیادی را در پیش روی دارد چرا که هم باید بر متون آیین زرتشتی و تاریخی و جغرافیایی تطبیق کند و هم باید از نظر باستانشناسی بتواند ثابت کند که در اندازه آذر برزین مهر بوده است.
بنده به جناب آقای فاضل منش پیشنهاد میکنم که مدارک شان را به اداره میراث فرهنگی سبزوار هم ارائه کنند شاید بابی برای ثابت کردن چهارطاقی خانه دیو به عنوان آذر برزین مهر باز شود، چون از اوایل دهه ۱۳۸۰، همیشه در مصاحبه ها گفتهاند که احتمال می دهند چهارطاقی خانه دیو، همان آذر برزین مهر باشد. تا امروز هم آن احتمالات وجود دارد و هیچ وقت تبدیل به یقین نشده است. شاید مدارک آقای فاضل منش، بتواند منجر به کشفی بزرگ در حوزه باستانشناسی ایران و خراسان شود.
با درود
آذر برزین مهر در کوهستانهای دهستان ریوند سبزوار جایگاه دارد، رودخانه ای بزرگ از ان کوهستان سرچشمه می گرفت و به سوی کوه پیامبر در خار توران می رفت، پس ماندهای ان رودخانه سترگ کماکان در پیرامون روستای ریوند سبزوار هویداست، در راه این رودخانه از روستاهایی باستانی می گذرد، چونان: چوبین، بادقوس، پروند، گرو و در پایان به دریاچه ای می ریخت در توران کهن که دریاچه سبز نام داشت و اکنون روستایی به نام دریاچه(از توابه سبزوار، بخش روداب) است.
اگر به تاریخ بنا نهادن برزین مهر برگردیم و اندک آشنایی با شیوه زندگانی ایرانیان داشته در ان زمان داشته باشیم، و موقعیت برزین مهر برای دریافت نخستین بارش های آفتاب بر دشت بیهق پیش از روشن شدن دشت(به جهت جغرافیایی از پشت کوهستان کوه میش سبزوار) و مخابره آن به روستای شهرآئین و هزاران هزار دلیل روشن تر از آفتاب …
و اما چرا نیشابور نه؟! در قرون ۴-۵ که بخشی از تاریخ بازنوشت شد، نیشابور در خراسان بزرگ مرکزیت داشت بر شهرستانهای دیگر، لذا مکانها و اتفاقات را پس از باز نوشت به نیشابور نسب می دادند، و این شد محل شک و تردید برای ایران دوستان در عصر حاضر، کنا این که امروزه که مشهد مرکزیت دارد، اگر خود را در خارج خراسان بزرگ به عنوان یک مثلا کاشمری مهرفی کنید به شما می گویند کاشمر مشهد!
لطفا در نوشتن مکان دقت کنین.آتشکده در ۴۰ کیلومتری سبزوار به سمت شاهرود هست نه نیشابور.ای آتشکده ی سبزوار است نه نیشابور
مکانی که اسم برده شده به تایید کارشناسانی ازجمله هوتوم شیندلر و مارکورات وابن فقیه در روستای برزنون نیشابور است
با توجه به عظمت نیشابور دردوران ساسانی که با نام ابرشهر یا تمام آپارخشتر یاد می شده و پایتخت ایران در برهه ای از زمان یزدگرد اول در مقابله با حمله کو شانی ها بوده قرار داشتن این بنا در نیشابور منطقی تر به نظر می رسد
جناب علیرضا آتشکده آذر برزین مهر در در کوههای ریوند قرار گرفته است و به نام ریوند ثبت شده است . نمی دانم چرا شما قصد تحریف تاریخ را دارین مثل عربها که میخواهند نام خلیج همیشه فارس راتغییر دهند.
والا,ریوند,میره طرف شاهرود نه خلافش طرف نیشابود داداش نقشه رو برعکس گرفتی?
بنده ضمن تایید ایرادات فوق مدارک مربوط به سندیت مکان اتشکده که در ۸کیلومتری روستای فشتنق قرار داردرا در سایتهای محلی سبزوار گذاشته ام
آنچه مشخص است این است که بهترین نام برای چارتاقی خانه دیو که در شهرستان داورزن در غرب خراسان رضوی واقع شده است همان «چارتاقی خانه دیو» است. وجود یک بنای چهارتاقی در یک منطقه دورافتاده و صعب العبور نمیتواند توجیه مناسبی برای نامیدن آن به عنوان آتشکده آذر برزین مهر که یکی از سه آتشکده بزرگ ایران بوده است باشد. عبادتگاهها، نیایشگاهها، مساجد، کلیساها و مراکز مذهبی بزرگ را در جایی بنا مینمایند که در دسترس مراکز جمعیتی باشد. حال اینکه اگر در منابع تاریخی بررسی نماییم هیچ گاه اثری از این که آن منطقه، محلی مورد توجه مردم و یا مرکز جمعیتی، حتی در یک دوره کوتاه تاریخی باشد دیده نمیشود.
ریوند در منابع تاریخی، منطقهای بین نیشابور تا سرحد بیهق بوده است. حال اینکه منطقه مورد بحث ما، در غرب بیهق است و این خود یک تناقض بزرگ با تکیه بر منابع و مستندات تاریخی است. و رویند در منابع باستانی و اساطیری نیز کوهی است که در شمال غربی نیشابور قرار داشته است که این هم با موقعیت جغرافیایی آن منطقه که در غرب دور نیشابور واقع شده است همخوانی ندارد.
بنابراین پیشنهاد میشود تا ثابت نشدن مستند و دقیق محل آتشکده آذر برزین مهر، از گذاشتن این نام، بر روی بناهای متفرقه، خودداری گردد زیرا نامگذاری یک بنا آنهم به نام یکی از مهمترین آتشکده های ایران، بر اساس احتمالات و گمانهزنیها، با منش، روح و اخلاق علم و دانشورزی منافات دارد. با تشکر
باسلام
این چه بداخلاقی است که در باره اثار تاریخی دارند نه به تاریخ نظر دارند نه سابقه بنا و اثار آن ..فورا عکسی از دیگر بناها می اندازند وتغییر ادرس…و وبنایی را به محل دیگر نشانی می دهند وبه خیال خود ثبت می کنند وو….
سبزوار خر سوار برزین مهر آتشکده مربوط به نیشابور است این در همه مستندات تاریخی وجود دارد
کجا نوشته شده که این اتشکده تو نیشابوره ؟ این اتشکده در ۳۰ کیلومتری سبزوار و در جاده سبزوار-شاهرود قرار داره و اصلا به نیشابور مربوط نمیشه ، لطف کنین مطلبتونو اصلاح نمایید ،
با تشکر …
در متن بالا ۴ تناقض و عدم صحت وجود دارد با توجه به اینکه من خود بچه این منطقه ام وحداقل ۱۰۰ بار به آتشکده یا به قول محلی ها خانه دیو رفته ام به ان اشاره میکنم : ۱.اول اینکه این اسم نیشابور از کجا آمده که ۲۰۰ کیلومتر تا سبزوار فاصله دارد واز سبزوار تا اتشکده ۴۰ کیلومتر یعنی ۲۴۰ کیلومت انطرفتر!!!!!؟؟؟؟؟ ۲.اگر در googleearth جستجو کنید این اتشکده در دره کوه یوز پلنگ که آبشار زیبایی دارد و یکی از زیستگا ههای یوز ایرانی است قرار گرفته و نامی از کوه ریوند نیست چونکه ریوند در پایین دست ودر دشت قرار دارد وآتشکده در اراضی متعلق به روستای فشتنق که کوهستانیست قرار گرفته…… ۳.چند سال پیش اکیپ باستان شناس لهستانی وایتالیایی در این محل کاوش وکتیبه ای کشف کردند که در شبکه خبر نمایش داده شد. ۴.متاسفانه به تازگی تصاویری از اتشکده بر روی سایتها قرار گرفته با نام آذر برزین مهر که حتی با کمترین تامل میتوان پی به عدم صحت ان برد مثلا در یک مورد چهار طاقی دیده میشود که در کنار ان درختهای نخل دیده میشود .ما که تا الان در کوهستان نخل ندیدیم … در پایان برای دوستانی که آدرس مکانی دقیق آتشکده را میخواهند > درفاصله ۸ کیلومتری شمال غرب روستای فشتنق – در روی تپه ی سنگلاخی به ارتفاع تقریبی ۲۰۰ متر که بسیار صعب العبور بوده وتا حدود ۲۰ سال پیش راه پلکانی زیبایی در یک سمت ان قرار داشت که به پایین رود خانه میرسید که الان به کلی از بین رفته است – واین تپه در دره ی بزرگی به نام دره ی کوه یوز پلنگ قرار گرفته که رودخانه ریوند از انجا میگذرد – در ضمن اگ مایل باشید روز های جمعه افرادی بعنوان راه بلد در روستای فشتنق شما را راهنمایی خواهند کرد .با تشکر
سلام .
لطفاً تصحیح کنید : آذربرزین مهر سبزار درست است نه نیشابور.
سایت شما به نظرم سایت وزینی است عجیب است که مطالب نادرست را منتشر می کنید.
این عکس هایی که در کنار این مطلب از آتشکده آذربرزین مهر گذاشه اید از نزدیکی روستای فشتنق در حدوداً ۴۰ کیلومتری غرب سبزوار به سمت شاهرود و در شهرستان تازه تأسیس داورزن است.
چرا نوشته اید اتشکده آذربرزین مهر نیشابور.
در مطلب هم به این اشاره شده که چون آتشکده آذربرزین مهر در ناحیه کوهستانی بوده پس در برزنون نیشابور قرار داشته اما جالب است که کوچک ترین اثری از آن در نیشابور تا به حال پیدا نشده است.
اما این مکان فعلی که خرابه های آتشکده آذربرزین مهر در ان قرار دارد ، همانطور که در متن گفته شه منطقه صعب العبور کوهستانی است . پس چرا بازهم باید شک کنیم که آذربرزین مهر در سبزوار نیست و در نیشابور است؟
البته در گذشته چون نیشابور اسم ایالت های غربی خراسان بوده است ، اگر در کتاب های قدیمی نوشته باشند آتشکده آذربرزین مهر نیشابور اشتباه نیست ولی الآن که دیگر شما دارید می نویسید ، نباید باز آذربرزین مهر سبزوار و یا حداقل داورزن را به نام نیشابور بنویسید.
این یک کار غیراخلاقی است.
لطفاً تصحیح کنید.
بهتره یکم اطلاعات جغرافیتونو بالا ببرید اتشکده به سبزوار خیلیییی نزدیکتره تا نیشابور
من هم مانند مهدی ناراحت شدم اخه نا سلامتی پنج سال اموز گار روستای ریوند بوده ام وچند ین بار برای تفریح به اتشکده رفته ام وفاصله ان تا سبزوار سی کیلو متر بیشتر نیست بنده متولد وساکن سبزوار وباز نشسته اموزش وپرورش می باشم
ناراحت شدم نوشتید اذر برزین نیشابور جون ازاونجا تا نیشابور حداقل ۲۰۰کیلو متره این اتشکده مابین روستای مهر و ریونده اونم از توابع سبزوار.یه سری بهم بزن جون خودم بجه اونجام