روستای ده سلم نخلستان بزرگی است که در شرق کویر لوت در 108 کیلومتری (نه بندان) مرکز بخشی که بهمین نام معروف است قرار گرفته و نزدیکترین شهر به آن شهداد است که در مغرب آن واقع شده، و سه روز راه است تا ده سلمی ها با شتر به این شهر برسند. ده سلم بدلیل نزدیکی به کویر لوت تحت تأثیر آب و هوای آن قرار گرفته و بهمین دلیل تابستانهای خشک و سوزان دارد.
50 خانوار ده سلم (که در حدود 260 نفر) هستند به 5 طایفه بنامهای عبدالله گو، زینلو ، عباسو، سیداسماعیلو، کل محمدو، تقسیم می شوند و هر کدام از این طوایف دارای تیره های کوچکتری است . مثل طایفه عبدالله گو که تیره های حامدی ، مالداری، محمد بخشی را شامل می شود . این وابستگی طایفه ای در ازدواج آنها تأثیر گذاشته بطوریکه ازدواج تنها درون تیره ها صورت میگیرد.
کشاورزی:
زمینهای کشاورزی : درشمال دهکده زمینهائی بنام مل شور1 واقع شده است و آنطور که ده سلمی ها می گفتند این زمین ها بهترین نوع خاک برای کشاورزی است ولی بعلت کمبود آب زیر کشت نیست. زمینهای زراعی قابل بهره برداری که شامل نخلستان و گندمزار است، در قسمت جنوب دهکده قرار گرفته است. در حدود 200 فارون2 (120000 متر مربع) زیر کشت خرماست و درحدود 500 فارون نیز زیر کشت گندم و جو و غیره است و به این ترتیب زندگی ده سلمی ها مستقیماً به خرما و درخت آن مربوط می شود. می دیدیم که شاخه های آن تیرانداز سقف خانه هاست و یا سوخت زمستانیشان، برگهای بافته شده آن سبد و جارو و حصیر و زیرانداز، الیاف تابیده شده آن طنابها، و میوه آن قوت روازنه شان . شاید همین امر سبب شده است که ضرب المثلی دارند و می گویند »خین نُه جوون گردن کسی هِه که یک نخلو بُکشه» (خون نه جوان به گردن کسی است که یک نخل را بکشد).
کشت خرما:
درخت خرما را «مُک» (mok) می نامند در نوروز از هر درخت بارور خرما که پاجوش = pajus (نهال) نامیده می شود شاخه های چندی جدا کرده در زمین می کارند و هر 6 روز یکبار آب میدهند تا ریشه بگیرد، 5 سال طول می کشد تا درخت خرما بارور شود. در اسفند ماه خوشه های نر را از درخت می چینند ودر نیام درختهای ماده می گذارند، هر درخت نر برای بارور کردن 50 درخت ماده کافی است. اوایل فروردین خرما خوشه می گیرد . پس از چندی این خوشه ها تبدیل به دانه های ریزی می شوند که آنرا «خاره ریز xare riz » مینامند خاره ریزها هم مبدل به «شکم پاره» می گردند (در این مرحله یک طرف خرما باز میشود) در تیر ماه هنگامی که دانه های خرما زرد رنگ می شوند آنان را «خاره زرد» می نامند و یکماه بعد با سرخ شدن سر دانه ها به آنها سر پخته می گویند. در مهرماه که خرما کاملاً رسید آنرا می چینند.
موقعیت جغرافیائی ده سلم در این نقشه نشان داده شده است
خرما انواع مختلف دارد که عبارتند از:
1 – «خاره خوش = xare xos » که دانه دانه است.
2 – «پُرکو = por ku » این خرما را پس از چیدن بروی بامها خشک می کنند.
3 – «خودرو» که بجای نهال با هسته کاشته می شود.
ممکن است محصول آن جزء خاره خوش و یا پرکو محسوب شود و یا آنکه آنقدر بد باشد که تنها برای تغذیه چهارپایان بکار رود.
4 – «سوسک = susk » دانه های این خرما سیاه رنگ و ریز است و برای اینکه نرم بماند آنرا در پوست گوسفند می گذارند.
5 – «گُلاوی = golavi » دانه های آن گرد و زرد رنگ است.
6 – «آب لاغری» که جزء بهترین نوع خرما بحساب می آید و در موقع سبز بودن هم می شود آنرا خورد.
معمولاً تعدادی از خوشه های خرما را قبل از آنکه برسد از شاخه جدا می کنند تا دیگر خوشه ها از آفتاب بیشتری بهره برده و زودتر برسند. شیره خرما را «زلّه = zella » (یا مسکه maske ) میگویند که مایعی سفید رنگ است و در بخش میانی تنه درخت جای دارد و هنگامی که درختی را قطع می کنند این شیره بیرون می تراود. شاخه و برگ خرما را «مَهر = mahr » می گویند، انتهای مَهر که به ساقه می چسبد «پاتال = patal » و برگهای نازک را «پیش دل oisdel » و ریشه های ظریف توری مانندی را که روی درخت خرما است «گیس = gis » یا «سیس = sis » می نامند که از آن در بافتن طناب استفاده می شود.
در ده سلم حدود 40000 نخل وجود دارد که 20000 تای آن متعلق به اهالی روستائی اطراف ده سلم مثل نه بندان، چهار فرسنگی ، شاه کوئی و کوه استندی است که در فصل خرماچینی هر کدام از اهالی دهات نامبرده که در ده سلم خرما دارند به ده میآیند تا از محصول خود بهره برداری کنند. در خرما چینی 2 تا 3 نفر بکار گرفته می شود. شخصی که بالای درخت میرود به همراه خود چادر و طناب نیز می برد، یک سر طناب را به کمر خود می بندند و سر دیگر را به درخت قلاب می کند تا کار بالا رفتن از درخت را تسهیل نماید. چادری هم به کمر خود می بندد و با اره ای که بدست دارد خوشه خرما را جدا کرده درون چادر میریزد وسپس آنرا توسط طنابی به پائین میفرستد. پس از آکه کار خرما چینی تمام شد خرما را داخل حلب میریزند و با دست محکم می فشرند تا دانه های خرما بهم بچسبد سپس در حلب را می بندند.
زنها فقط در دانه چینی و جمع کردن خرما شرکت دارند و بقیه کارها با مردان است. در فصل خرماچینی همه آنهائی که نخل دارند در چیدن خرما شرکت می کنند و اگر کسی برای کمک کارگری بگیرند مزد کارگر 10% از محصول است.
وسایل کشاوزی:
در ده سلم کشاورزی بهمان صورت قدیمی ادامه دارد و از همان وسایل گذشته استفاده می شود. این وسائل عبارتند از :
1- خیش (پترا = patra ) برای شخم زدن زمین.
2- چنگک (هشتین = hastin ) برای باد دادن گندم.
3- داس (منگال = mangal ) برای چیدن گندم.
4- ماله ، برای صاف کردن زمین.
شیوه آبیاری :
پیرمردان قدیمی ده می گویند که در گذشته «ده سلم» 12 قنات داشته بنامهای : بَکرآباد، شوره گزگ، ده شیب، کاریز، محمد رحیم، خرما استان وغیره. ولی امروزه از آن 12 قنات فقط دو قنات آب دارد و بقیه خشک شده اند این دو کاریز عبارتند از «ده سلم» و «غریب کُش» که هر دو آبشان شور است و در یک نقطه بیکدگر متصل میشوند و آب آشامیدنی مردم نیز از همین کاریزها تأمین می شود. خود اهالی قنات را «قَنّات» qannat ادا می کنند و یا به آن (کوریز = kowris) می گویند. تقسیم آب قنات به «خمّه3 = xomme یا خُمبه = xombe » است و هر دو خمبه معادل یک ساعت می شود تقسیم بندی آب بدون انشعاب است. یعنی آب از مظهر قنات مستقیماً بداخل کشتزارها میرود و هیچگونه سدّی در برابر آن ایجاد نمی شود. هر فردی که نوبت آب را دارد، بمدت دلخواه مستقیماً آب را از قنات به کشتزار خود میبرد. گردش آب 12 روزه است یعنی در هر 12 روز هر کشاورز به نسبت مقدار زمینی که دارد از آب سهم می برد.
آب این قنات بیشتر به مصرف کشاورزی وشست و شو میرسد، و بعلت شوری آب کمتر به آشامیدن آن رغبت می کنند. برای تأمین آب آشامیدنی از راههای گونه گونی بهره میگیرند که یکی از آنها ایجاد آب انبارهای بزرگی است که خودشان به آن «حوض» می گویند. آب انبارها دایره ای شکل هستند و پوشش گنبدی دارند عمق آنها بین 5/2 تا 3 متر است و در حدود 7 پله می خورد. هنگام ریزش باران و جریان سیل راه آبی دارد که آب را بداخل آب انبار هدایت می کند و پس از آنکه آب انبار پرشد راه آب را می بندند و به وقت بهار و تابستان از آب آن استفاده می کنند. بغیر از مصرف آشامیدن هرگونه مصرف دیگری را از آب انبار گناه می دانند. برای نگهداری و حمل آب آشامیدنی از مشک استفاده می کنند.
گله داری:
چون ده سلم بعلت واقع شدن در کرانه کویر آب و هوای گرمسیری دارد و از طرفی علوفه برای خوراک دام باندازه کافی در دسترس نیست دام داری چندان رواجی ندارد و هر خانواده برای مصرف شخصی خود از فرآورده های دامی، چند رأس گاو و گوسفند و بز دارند. چوپانی که برای همین کار اجیر می شود گوسفندان و بزها را به مراتع و کوهپایه های پیرامون ده میبرد، ولی به گاوها علوفه دستی میدهند و همیشه آن ها را در ده نگهداری می کنند. چوپانها بیشتر از مردم دهکده های دیگر هستند، زیرا که ده سلمی ها به این شغل چندان راغب نیستند و کشاورزی را بیشتر می پسندند. هرچوپان یک پسر بچه بنام «مِهلاک Mehlak » همراه خود دارد وبا مهلاکش می تواندتا حدود 300 دام را نگهداری کند.
وقتی چوپان تازه ای می گیرند چوبی را که با روغن آغشته اند و به آن «القج = alqac » می گویند به طرف قبله پرتاب می کنند و با انجام این عمل پیمان یک ساله با چوپان می بندند. اگر چوپانی در وسط سال پیمان خود را بشکند، هیچگونه مزدی برای کاری که در عرض چندین ماه کرده است به او تعلق نخواهد گرفت. ولی اگر تا یکسال توانست بخوبی از عهده انجام کارش برآید او را برای همیشه نزد خود نگاه می دارند.
شتر داری و ساربانها
در حدود 2500 شتر در اطراف ده سلم دیده میشود که تعدادی از آنها به اهالی تعلق دارد و بقیه متعلق به مردم «نه بندان» ، «چهار فرسنگی» و سایر دهات اطراف ده سلم است. شترها در فصل تابستان در زمینه ده سلم به چرا مشغولند چون آب آشامیدنی آنها را به نقاط دیگر کوچ می دهند. برای مالکیت آنها هر کسی علامتی درنظر می گیرد مثلاً عده ای برای شناسائی شتر خویش گوش او را می برند که این عمل را «دُرُش = doros » می نامند. یا ممکن است علامتی با آهن گداخته بشکل ضربدر * یا هلال ^ روی بدن شتر بگذارند که آنرا داغ می گویند. هر ساربان می تواند تا 100 شتر را مواظبت کند و معمولاً چند خانواده باهم یک ساربان میگیرند. شترها در منطقه ای از ده سلم تا حیدر آباد (نزدیک زاهدان) پراکنده هستند.
در ده سلم بیشتر از گوشت و پشم و شیر شتر بهره برده و کمتر برای باربری مورد استفاده قرار می دهند. از پشم شتر «بَرَک = barak » (نوعی پارچه) و گلیم و قالیچه می بافند واز شیر آن کاچی با شکر و آرد درست می کنند. ساربانها اکثراً اهل چاروئی carui (شرق ده سلم) و چهار فرسنگی هستند. در مهر ماه که همه آنها برای جمع آوری شترها به ده سلم می آیند. شبها مجلس جشن ترتیب می دهند، آتش می افروزند و بهمراه آوای دف ونی به رقص و پایکوبی مشغول می شوند. چهره ای سیاه چرده با چشمانی سیاه و براق و موهای در هم و ژولیده از مشخصات سیمای ساربانان است. اکثر ساربانها با زنان ده سلمی ازدواج می کنند و در همانجا ساکن می شوند. اینان از میان خود هر کسی را که شترهایش بیش از دیگران باشد بعنوان رئیس خویش می شناسند و از دستورات او اطاعت می کنند.
مسکن :
خانه ها در شمال دهکده و مجتمع می باشد. البته در گذشته دهکده قلعه ای وبرج وباروئی داشته ، ولی بعلت یورشهای متعدد بلوچها قلعه ویراند گشته وساکنینش به شمال ده روی آورده؛و خانه های خود را در همانجا بنا کرده اند . ولی این بار دیگر قلعه وبرجی نساخته اند . خانه ها معمولاً از یک حیات چهار گوش که در دویا سه جانب آن اطاقهائی برای نشیمن وانبار وآغل دارد ، تشکیل می شود.هر خانه دارای یک ایوان با طاق هلالی است که یک طرفش باز است و طرف دیگر هم به یک خارخانه منتهی می شود. ایوان را در فاصله دو اطاق می سازند و در اطاقها به آن باز می شود. ایوان را «خم = zam یا سوفه = sufe » می گویند، و تابیتانها در آن زندگی می کنند. اتاق ها مربع شکل ، با سقف گنبدی هستند. هر اطاق چندین نورگیر و پنجره دارد. قسمتی از کف اطاق را گود می کنند تا بتوانند در آن بخاری آهنی را جاسازی نمایند و یا آنکه از آن بعنوان آتشدان استفاده کنند.
خارخانه:
خارخانه ها را برای خنک نگهداشتن ایوان می سازند . خارخانه ها عبارتند از یک درگاه که در دیوار تعبیه شده، تیرهای خرما راکه به شکل اریب به پشت درگاه تکیه می دهند و بعد رویش را با شاخه های خشک خرما و خارهای بیابان می پوشانند، و چاه کوچکی هم پشت خارخانه می کنند که هر ساعت یکبار آب از آن کشیده و بروی خارها می پاشند، تا در نتیجه بادی که می وزد ا زبین خارهای مرطوب گذشته سبب خنکی هوا شود.
آشپزخانه :
آشپزخانه را «تندور خانه = tandurxane » می گویند. و اطاقی است که یک طرف آن را بشکل سکو بالا آورده اند و تنور را در این قسمت جای داده اند. برای ساختن تنور ابتداء زمین را به عمق 60 سانتیمتر کنده و بعد به مقدار کافی خشت پیرامون آن – ا زداخل – چیده و رویش را گل اندود نموده وسپس آتش درون آن می افروزند، تا گل خودش را خوب بگیرد و نان به دیوار تنور نچسبد. در طرف دیگر مطبخ اجاق «کورُش = kowrows » قرار دارد.
حیاط:
حیاط خانه ها اکثراً مربع شکل هستند و به آن سِرا sera میگویند. کف حیاط را با کاه گل اندود می کنند. در یک گوشه سرا پلکانی دیده می شود، که به بام میرود، در زیر پلکان اطاقک کوچکی است که «تَلْخَر = talqar » نامیده میشود و از آن برای نگهداری بره و بزغاله استفاده می شود. در ورودی خانه معمولاً به راهرو کوتاهی باز می شود، که در دو طرف آن اطاقهائی قرار گرفته و طرف دیگر راهرو به حیاط منتهی می شود.
مصالح:
تنها ماده ای که برای ساختن بنا بکار برده میشود خشت است. بغیر از خشت و گل، از چوب خرما هم برای زدن سقف های مسطح استفاده می شود.
صنایع دستی:
مهمترین صنعت دستی ده سلمی ها بافتن گلیم و حصیر است، و در بیشتر خانه ها یک دار گلیم بافی دیده می شود. گلیم بافی کار زنهاست و گلیمهائی که بافته می شود بیشتر برای مصرف داخلی است. گلیم ها اکثراً برنگهای بنفش تیره، سرمه ای، زرشکی و سبز تیره بافته می شوند. نقوش آنها کاملاً هندسی است با طرحهای زیکزاکی ومثلثی شکل ، باندازه های 1*50/1 متر یا 30/1*2 متر.
گلیم را بیشتر از پشم شتر و گاهی هم از پنبه می بافند. اگر با پشم بافته شود، از پشم بدون رنگ آمیزی استفاده می شود. ولی اگر با پنبه بافته شود، آنرا برنگهای یاد شده رنگ می کنند.
دیگر از کارهای دستی ده سلمی ها بافتن حصیر – برای پوشاندن کف اطاق، و ظروف حصیری است. نحوه بافتن ظرف های حصیری چنین است، که ابتداء برگهای نازک خرما را که (پیش دل = p is del ) می گویند از شاخه جدا می کنند، بعد آنرا در آفتاب می گذارند تا خشک شود. برگهای خشک شده را بمدت یکساعت در آب خیس می کنند و در دسته های 9 تائی مثل گیس شروع به بافتن می کنند، تا بحد معینی که میخواهند برسد. چندین بافته بهمین شکل را با سوزن بلندی که نخی از برگ خرما دارد بیکدیگر وصل می کنند، تا بشکل دلخواه مثل زنبیل برای نهادن خرما و «قورت دون = qurtdun » برای گذاردن کشک در آید.
باورها:
ده سملی ها کهشان (کهکشو) = kahkasu را که خیلی ها آنرا راه مکه مینامند، جای پای قوچی میدانند که بفرمان خداوند بوسیله فرشته ای بدست ابراهیم رسید تا بعوض فرزندش اسعمیل قربانی کند.
ستاره زهره :
ده سلمی ها هابیل و قابل را که اساطیر مذهبی آنها را فرزندان آدم میداند، دو تن ملائک مقرب درگاه خداوند به حساب می آورند . این دو ملک از خدا می خواهند که به کره خاکی بروند و در آنجا به نیایش پروردگار مشغول باشند. درگفتگوئی که بین آنها و خدا روی می دهد، خدا می گوید: زمین برای شما موجب گناه خواهد شد. ولی آنها با اصرار بزمین میآیند، بشرط آنکه دزدی و هیزی نکنند. وقتی به زمین میرسند، گرسنگی رنجشان می دهد. متوجه زن زیبائی
میشوند که مشغول نان پختن است. آن دو از شدت گرسنگی نانهای زن را می دزدند. زن نارحت شده به دنبال ایشان می دود و با چشمانی اشکبار خواهش می کندکه نان هایش را به او پس دهند. میگوید من بچه دارم و اینان قوت کودکان من است. هابیل و قابیل مدتی خیره به زن می نگرند، زیبائی او آرزوی تصاحب را در دلشان بوجود می آورد. زن که متوجه منظور آنها می شود ناچار حیله ای می جوید و می گوید اگر شما آیه پرواز (منظور آیه ای است که می خواند و به آسمان میروند) را برای من بخوانید آنگاه من از آنِ شما خواهم شد و آن دو آیه را می خوانند، زن آیه را یاد گرفته خودش شروع به خواندن می کند و در نتیجه به آسمان صعود می نماید و در آسمان تبدیل به ستاره زهره می شود.
پی نوشت
1 – malsur که از دو لغت mal و شور ترکیب یافته و بهترین گیاه برای تغذیه شتر محسوب می گردد.
Mal بمعنی شنزار و sur نام خاری است که برگهای ریز و پرآبی دارد.
2 – هر 600 متر مربع زمین رامردم ده سلم یک فارون farun می گویند و هر فارون را به 5 تا 6 »کَل = kal » (کرت) تقسیم می کنند ولی هنگام فروش زمین را به فارون می سنجند.
3 – خمبه ظرف کوچکی است که سوراخی در ته دارد و آنرا پر از آب می کنند. مدت نیم ساعت طول می کشد تا آب از سوراخ آن خارج شود ولی امروزه دیگر طول جریان آب را با خمبه نمی سنجند و ساعت را ملاک قرار میدهند ولی بجای اینکه بگویند 2 ساعت آب می گویند 4 خمبه آب .
نظرات بسته شده است.