سفر به جاده سنگفرش گرمسار
(( پنجشنبه اول فوریه دو ساعت قبل از طلوع صبح از خواب برخاستیم . زیرا راهی طولانی در پیش داشتیم و برای رسیدن به مقصد بعدی می بایست هشت فرسنگ راه را طی می کردیم . راهپیمایی باید در جلگه ای انجام می گرفت که تا مدتی پیش عبور از آن بینهایت با اشکال صورت می گرفته و تا شکم اسبان در گل فرو می رفته است . ولی اکنون مسافرت در کمال سهولت انجام می شود . زیرا به دستور شاه ( عباس ) در تمام طول این لجنزار که قریب پنج فرسنگ می شود ، جاده سنگ فرش طویل و عریض و مستفیمی بنا کرده اند که واقعاً بسیار جالب است . البته این جاده به اتمام نرسیده و هنوز مشغول ساختمان آن هستند و چون در بسیاری از نقاط رودخانه های کوچکی از وسط آن عبور میکند به روی آنهاپل می بندند و یکی از این پلها دارای اطاقهای کوچکی است تا مسافرین بتوانند در داخل آن استراحت کنند . پل مذکور در روی رود نسبتاً بزرگی که نام آن ترکی است و آجی چای یعنی رودخانه تلخ نامیده می شود ، بنا شده و همان طور که از اسم آن پیداست آب این رودخانه به علت نمک فراوان .و زمین شوره زار تلخ مزه است. بعد از گذرانیدن این لجن زار و طی سه فرسنگ راه در زمین مناسب تر ، شب به ده کوچکی به نام رشمه رسیدیم و همانجا بیتوته کردیم .))
ده سال بعد از دلااوله ، هربرت نیز خط سیر دلاواله راطی می کند . شرحی که هربرت راجع به جاده سنگ فرش در سفرنامه خود نوشته ، تشریح سابق دلاواله را به مراتب تکمیل تر می کرد . او می نویسد :
(( قسمت اعظم شب را در جاده سنگفرش سواره طی می کردیم ، پهنای این راه به اندازه ای بودکه ده نفر سوار می توانستند پهلوی یکدیگر از آن عبور کنند . این جاده را با اشکالات غیرعادی و مخارج فوق العاده در یک قسمت از صحرای بزرگ که تا چشم کار می کند و صاف و مسطح می باشد ، ساخته بودند . کف صحرای باتلاقی ، نرم و سطح آن از نمک سفیدی پوشیده شده که در بعضی نقاط به کلفتی یک بازو می رسد . رهایی از این صحرا بسیار دشوار می باشد زیرا موقعی که باد ، نمک نرم را که مانند غبار می ماند به هوا پرتاب می کند دیگر به هیچ وجه قابل رویت نیست و چنانچه اسب و شتر اتفاقاً از جاده خارج شوند آن وقت بدون امید خلاصی فرو می روند . زیرا باتلاق ،آن قدر محکم نیست که بتواند تحمل چند چارپا را بنماید . حرکت در جاده های کویر نمک در ایران بخودی خود نامطبوع بوده تا چه رسد به آن که مسافران خطر حمله راهزنان راهم غالباً در پیش داشتند ولی خدا را شکر ، ما به سلامت در رفتیم .))
هوتوم شیندلر در سفرنامه خود بدون اینکه از جاده سنگ فرش نامی ببرد به طول راه و کیفیت آن اشاره کوتاهی کرده است : (( از قشلاق خوار راه خوبی دارد به سیاه کوه که چهارفرسخ است .))
آلفونس گابریل پزشک اتریشی در سفر دوم خود در سال 1933 کویرهای ایران را زیرپا گذاشته و در یک بررسی علمی ، آنها را از جهات مختلف مورد مطالعه قرارداده است . حاصل این مطالعات با عنوان عبور از صحاری ایران ترجمه شده است . دکتر گابریل ضمن توصیف جاده سنگ فرش . دوربین سنگین عکاسی خود را به دل کویرها کشاند و تصاویر زیبایی از سنگ فرش را در کتاب خود به چاپ رساند .
گابریل که قصد داشت مسیر خود را به طرف شرق ادامه دهد، بری دیدن قصرهای بهرام، عین الرشید و حرمسرا و جاده سنگ فرش مسیر خود را به سمت سیاه کوه تغییر داد. وی می نویسد : (( ما قصد داشتیم ابتدا در جهت شرق به خوار برویم که مانند ورامین منطقه حاصلخیزی بود ، راه سنگ فرش که یک راه قدیمی است و از میان کویر به جنوب می رفت از آن جا شروع می شد . این راه در زمان شاه عباس ( 1629- 1587 ) سنگ فرش شده بود .))
دلاواله و کمی بعد از او تی اچ . هربرت بیشتر از سیصد سال پیش ان را دیده بودند . اما در حال حاضر خبری از آن در دست نبود. ما قصد داشتیم این راه سنگ فرش را تا سیاهکوه که تیته هشتاد و پنج سال پیش از آن دیدن کرده بود ، دنبال کنیم و از آن پس برنامههای بعدی را تثبیت نمائیم .))
گابریل در شب سوم مارس در کول آباد (غول آباد) توقف شبانه داشته و صبح روز بعد را با گردش در دهکده ها و کویر حواشی جنوب خوار گذارنده است. او شبی دیگر را در کهک بسر می برد و روز بعد سفرش را در جاده سنگ فرش ادامه می دهد.